استاد زماني وقتي حكاكي قرآن سوم را تمام كرد شايد فكرش را نميكرد اين اثر نفيس هنري در موزه هشتمين امام همام در مشهد مقدس جاي بگيرد و اينگونه حكم خادمي او در آستان عليابنموسيالرضا عليهالسلام نيز امضا شود. خاطره اهداي قرآن سوم به موزه امامرضا(ع) كه منجر به امضاي حكم خادمي داوود زماني آذر شد حكايت دلنشيني است كه اين خاطره را از زبان استاد با هم مرور ميكنيم.
- چگونه شد كه اين قرآن به موزه امامرضا عليهالسلام اهدا شد؟
28بهمن ماه سال93 در ديدار مردم آذربايجان با رهبر معظمانقلاب من نيز اين قرآن را با خود برده بودم تا به ايشان تقديم كنم. در آن جلسه ايشان وقتي اين اثر را ديدند پرسيدند؛ «چه آوردهاي؟» و من با زبان شعر گفتم:
دنيايي از عشق و صفا چون آسمان آوردهام
از شهر شعر و شهريار، من نور و جان آوردهام
اي سيدو سالار من، اي سرور و سلطان عشق
بهر دو چشم عاشقت من ارمغان آوردهام
سپس ايشان با ذرهبين به اين اثر نگاه كرده و پرسيدند «اينو چه جوري نوشتي؟» و من دوباره اجازه گرفتم تا با زبان شعر بگويم:
هر شب كسي ميآيد و در سينهام جا ميكند
دست مرا ميگيرد و آهسته برپا ميكند
يك سنگريزه يك قلم، شمعي به آتش ميزند
خود ميرود در كنج شب، ما را تماشا ميكند
سيل سخن از آسمان اشك مرا كرده روان
اين سان كه شد رقص قلم شعري مهيا ميكند
باور نداري قافيه با پاي خود سر ميرسد
صدها غزل در سنگ من خود را هويدا ميكند
آخر كه شد زير ورق نام خودم حك ميكنم
ظاهر منم، باطن علي(ع) اينگونه غوغا ميكند
رهبر معظم انقلاب بعد از شنيدن اين ابيات فرمودند: «كار شما خيلي سخت است دقيقا كار فرهاد را انجام دادي» و من دوباره با زبان شعر گفتم:
مثل فرهاد زدم تيشه به سنگ
سنگ در بطن خودش جان بسرشت
صبر چون طاقت خود از كف داد
عشق برخاست و قرآن بنوشت
بعد از خواندن اين دو بيت رهبر معظم انقلاب فرمودند: «شايسته است اين اثر نفيس در حرم عليبنموسيالرضا(ع) قرار بگيرد».
اولين روز عيد سال94 بعد از مراسم سال تحويل از مشهد مقدس و آستان قدس رضوي با من تماس گرفتند و اعلام كردند خودت را به مشهد برسان تا مراسم اهداي قرآن به موزه امامرضا(ع) را برگزار كنيم و من گفتم «الان در نخستين روز عيد نميتوانم بليت تهيه كنم». آنها اعلام كردند«بليتها آماده است خود را به مشهد برسان».
- شما تا آن زمان چندبار به پابوس امام رضا(ع) رفته بوديد؟
من تا آن زمان به مشهد مقدس نرفته بودم، براي نخستين بار بود كه خدمت حضرت آقا شرفياب ميشدم. هميشه حرم امامرضا(ع) را از صفحه تلويزيون ديده بودم. وقتي خودم را به مشهد رساندم، از آنجا كه تاكنون به مشهد نرفته بودم جايي را نميشناختم، پرسانپرسان سراغ مديريت را گرفته و به دفتر مرحوم آقاي واعظ طبسي رفتم. به من اعلام كردند چون آقاي طبسي كسالت دارند امروز در دفتر حضور ندارند و فردا به حرم ميآيند.
مجبور بودم تا فردا صبر كنم و چون جايي را نميشناختم در رواقهاي حرم قدم ميزدم كه ديدم خيلي از زائران جلوي پنجرهاي ايستاده، دعا ميكنند و حرف ميزنند. در همانجا از خادمي پرسيدم: «اينجا كجاست و آنها چكار ميكنند». خادم گفت: «آنجا پنجره فولاد است و اين مردم دعا كرده و حاجات خود را از امام رضا عليهالسلام طلب ميكنند تو هم اگر خواستهاي داري به امامرضا(ع) بگو».
- شما چه خواستهاي از امام رئوف داشتيد؟
من هم رفتم كنار پنجره فولاد، ساده و صميمي به آقاي خوبيها و مهربانيها گفتم: «آقا ميشه من خادمت بشم». وقتي برميگشتم دوباره همان خادم را ديدم پرسيد: «از امامرضا(ع) چه حاجتي خواستي؟» گفتم: «مرا نيز به خادمي قبول كند».و او گفت: «كاش خواسته ديگري داشتي چون براي خادمي امام رضا(ع) افراد بالاي 26سال را قبول نميكنند» و من گفتم: «امام رضا ضامن آهوست براي او چه فرقي ميكند آهو جوان يا پير باشد». البته آقاي واعظطبسي وقتي اين اثر را ديد بيدرنگ گفت: «كار فوقالعادهاي انجام دادهاي و من براي قدرداني حكم خادمي شما را صادر ميكنم.» وقتي خاطره استاد زماني به اينجا ميرسد سيل اشك از ديدگانش سرازير ميشود.
- استادحس شما از اينكه مرحوم آقاي واعظ طبسي اين حكم را صادر كردند چه بود؟
حسي كه داشتم را نميتوانم به زبان جاري كنم فقط اشك شوق بود كه از چشمهايم سرازير ميشد. وقتي آقاي واعظ طبسي اين حكم را نوشتند من از خوشحالي فقط 2بال ميخواستم براي پريدن و پرواز كردن. همان لحظه ديگر منتظر هيچ حرفي نماندم دوان دوان خود را به پنجره فولاد رسانده و عرض كردم:
جز بهشت تو كه در خاك خراسان برجاست
باقي خاك وطن آب و گلي در باد است
اي شهنشاه محبت كه گل زهرايي
روز ميلاد تو در عرشه هر ميلاد است
هر كسي صحن تو بوسيد و به پايت افتاد
تا به پايان جهان خانه او آباد است
اي طبيبي كه به يك سجده شفا ميبخشي
آن كرامات تو سر سلسله اعداد است
آهن از عشق تو گوش شنوا پيدا كرد
شاهد اين سخنم پنجره فولاد است
- وقتي براي نخستينبار چشمان شما به ضريح امامرضا عليهالسلام افتاد چه زمزمهاي كرديد؟
جالب است بگويم وقتي لباس خادمي پوشيده و خواستم به سمت ضريح مطهر امامرضا(ع) بروم ورودي ضريح مطهر را نميشناختم و چون لباس خادمي پوشيده بودم خجالت ميكشيدم از كسي بپرسم ضريح امامرضا(ع) كجاست، بنابراين با خود گفتم صبر ميكنم تا ببينم خيل زواري كه به كنار ضريح ميروند از كدام سمت وارد ميشوند من نيز با آنها به داخل ميروم. وقتي روبهروي ضريح ايستادم به حالت زانوزده نشستم و گفتم:
عشق تو را زمانه مستانه در سرم كرد
من ساده ميسرودم عشق تو فاخرم كرد
در آسمان عشقت ميل پريدنم بود
مهرت به آسمان برد يار كبوترم كرد
شبها نه كار من بود سير ستاره وماه
فكر تو خواب من برد همپاي اخترم كرد
تا جلوهاي نشان داد در چند لحظه خواب
از بهر ركعتي عشق بيرون ز بسترم كرد
اين مستي و صفا را از من مگير آقا
چون مستي و صفايت انسان ديگرم كرد
داوود كرد اقرار در تنگناي شعرش
من هيچكس نبودم عشق تو شاعرم كرد
در پايان اين گفتوگو و خاطره بازي،استاد زماني يك بيت شعر به رسم امانت به ما هديه داد تا هميشه وي را با اين بيت ياد كنيم.
خادم سلطان كمي آهستهتر جارو بزن
تكههاي قلب من با خاك اينجا درهم است
- تبديل سنگ به جواهر
سنگهاي گرانيتي ماندگاري و دوام بيشتري دارند لذا استاد زماني براي خلق اين اثر از سنگهاي گرانيتي استفاده كرده است و در پاسخ به كساني كه گفته بودند «چرا آيات قرآنكريم را روي سنگ يشم كه ارزش بيشتري دارد ننوشته است» پاسخ ميدهد: «اين آيات قرآنكريم هستند كه سنگهاي كم ارزش را به جواهر تبديل ميكنند نه اينكه جواهرات بتوانند آيات قرآني را زيباتر نشان دهند». قرآن اول سنگ نوشته استاد زماني در سال87 به اتمام رسيد. او كل قرآن كريم را در 978سنگريزه گرانيتي حكاكي كرد. استاد زماني قرآن اول را به «موزه بوستان قرآن» تبريز اهدا كرده است. دومين قرآن سنگ نوشته وي كه بهصورت همزمان با قرآن اول آغاز شده بود در ارديبهشت سال93 به اتمام رسيده است. اين قرآن نيز در 114سنگريزه حك شده و 130كيلوگرم وزن دارد. استاد زماني ميگويد: بزرگترين قطعه سنگ اين اثر كه سوره «بقره» روي آن حك شده 17سانتي متر قطر دارد و كوچكترين سنگ نيز كه سوره «ناس» روي آن حك شده داراي 4ميليمتر قطر است. زماني ادامه ميدهد: حدود 180گرم طلا در اين اثر بهكار رفته كه از طريق خيران براي كتابت كلام الهي اهدا شده است. وي عنوان ميكند: در مدت زمان تراش اين سنگها 360سوزن گلدوزي شكستم. قرآن سوم اين هنرمند تبريزي كه در زمستان سال93 به اتمام رسيده در 874 سنگريزه حك شده است. اين سنگها منقش شده به كل آيات نوراني قرآنكريم بهترتيب سورههاي قرآني و بهصورت هنرمندانهاي در كنار هم قرار گرفته و عبارت نوراني بسماللهالرحمنالرحيم را تشكيل ميدهند. استاد زماني با سوزن گلدوزي تمام آيات قرآني را روي سنگها نوشته و سپس روي آنها آب طلا ريخته و تمام طلاهاي استفاده شده در اين اثر توسط خيراني كه طلاهاي خود را براي انجام اين كار اهدا كردهاند تهيه شده است.