تسلط بر زبانهاي اسپانيايي و انگليسي و فرانسوي و استمرار او در ترجمه آثار ادبي سبب شده است كه كارنامه ترجمههايش پربرگ و بار و متنوع باشد. گپ كوتاهي با كاوه ميرعباسي زديم تا از كارها و ترجمههاي تازهاش بپرسيم.
- براي خوانندگان ما بگوييد كه چه كارهاي تازهاي را ترجمه كرده و در دست انتشار داريد؟
ترجمه تازهاي از «پدرو پارامو» اثر «خوان رولفو» انجام دادهام، همچنين 9داستان جروم ديويد سلينجر را ترجمه كردهام. از سلسله ترجمههاي آثار «گابريل گارسيا ماركز» هم 3 رمان كوتاه (برگباد ـ كسي نيست به سرهنگ نامه بنويسد ـ وقايعنگاري مرگ اعلام شده) را ترجمه كردهام كه اين سه رمان با هم در يك مجلد منتشر خواهد شد.
همه اين كتابها از زبان اصلي ترجمه شدهاند، يعني پدرو پارامو و آثار ماركز از زبان اسپانيايي و داستانهاي سلينجر از انگليسي. ناشر 2 كتاب اول نشر ماهي و ناشر كتاب دوم انتشارات كتابسراي نيك است. مجوز كارها هم آمده و اميدوارم كه طبق وعده ناشر در پاييز به بازار بيايد.
- پدروپارامو قبلاً به فارسي ترجمه شده است، 9داستان سلينجر هم همينطور. چرا شما آنها را دوباره ترجمه كردهايد؟ پيشتر هم كه صد سال تنهايي را و ديگر كارهاي ماركز را ترجمه كرده بوديد بسياري همين پرسش را مطرح كردند.
من هيچ كاري را كه ترجمه خوبي به فارسي از آن موجود باشد، ترجمه نكردهام. مثلاً وقتي فهميدم كه استاد «عبدالله كوثري» دارد «سور بز» را ترجمه ميكند با اينكه با ناشر قرارداد بسته بودم كار ترجمه آن را كنار گذاشتم. من معمولاً در كنار متن اصلي ترجمه كتاب به زبانهاي ديگر هم استفاده ميكنم.
بسياري آثار از زبان واسطه به فارسي برگردانده شدهاند و متنهاي مبناي ترجمه در پارهاي مواقع اصلاً متنهاي امين و دقيقي نيستند. مثلاً ترجمه انگليسي «پدرو پارامو» كه مبناي ترجمه فارسي مترجم قرار گرفته بود اصلاً ترجمه دقيقي نبود. يا پرفروشترين ترجمه فارسي «صد سال تنهايي »سراپا غلط است (منظورم ترجمه زنده ياد بهمن فرزانه نيست چون زماني كه آن ترجمه كذايي بازار را قبضه كرد ترجمه مقبول زنده ياد فرزانه به شكل رسمي در بازار موجود نبود) من ديدم كه اين ترجمه به چاپ سيام رسيده و انبوه مخاطبان صد سال تنهايي را با اين ترجمه پر از غلط ميخوانند براي همين به ترجمه دوباره آن دست زدم تا مخاطب متني پاكيزه را كه از زبان اصلي ترجمه شده است بخواند.
- يعني بهنظرتان همه ترجمههاي فارسي تا امروز پر غلط بوده؟
نه، خيلي وقتها ترجمهها غلط نيست اما مترجم نتوانسته سبك نويسنده را به زبان فارسي دربياورد. به هر حال سبك و لحن وجه تمايز بسياري از نويسندهها از يكديگر است و نميتوان همه نويسندهها را يك جور ترجمه كرد، بهويژه نويسندههايي مثل ماركز. براي همين من دوباره اثر را ترجمه كردم. مثل «عشق در روزگار وبا» كه بهنظرم سبك و جملههاي بلند و تودرتوي ماركز-بهدليل سادهسازي متن - در ترجمههاي قبلي اين اثر به فارسي درنيامده بود.
- با اين حساب پروژه ترجمه كتابهاي ماركز همچنان ادامه خواهد داشت؟
بله، الان مشغول ترجمه «پاييز پدرسالار» هستم كه بهنظرم دشوارترين كتاب ماركز است و دشوارترين كاري است كه تاكنون ترجمه كردهام. ماركز در اين كتاب يك پاراگراف صد و چند صفحهاي دارد كه اصلاً نقطه ندارد. ترجمه اين پاراگراف بسيار دشوار است. اميدوارم بتوانم ترجمه اين كتاب را بهزودي به انجام برسانم تا كتاب زودتر به بازار بيايد.
- قضاوت را به خوانندگان واگذار ميكنم
اگر ترجمه خوبي باشد خودم را كنار ميكشم. كارهايي را دوباره ترجمه كردهام كه بهنظرم ترجمه خوبي از آنها به فارسي موجود نبود. وقتي هم دست به ترجمه دوباره ميزنم كه فكر ميكنم ترجمهام ميتواند بهتر از ترجمههاي موجود باشد. قضاوت را به خوانندگان واگذار ميكنم.