كوچههايش روشنتر از امروز بود و زندگي در رگ شبها هم جريان داشت. گسترش بازار و ادارات و نهادهاي خدماتي، رفتوآمد روزهايش را افزايش داد و ساكنان شبهايش را كم كرد. شبمردگي برخي مناطق و محلهها، عاملي براي رشد آسيبهاي اجتماعي شد، بخشهايي از منطقه 12تهران نمونهاي از شبمردگيهايي است كه انواع مشكلات را هم در خودش جاي داد و حالا برخي ديگر از مناطق پايتخت هم كمابيش شاهد روزهاي زنده و پويا و شبهايمرده و بيروحند.
- منطقه 6 ،خيابان طالقاني/ پنجشنبه، ساعت 7:30شب
آرام و نيمهتاريك همراه با صداي حركت خودروها؛ اين بهترين توصيف براي يكي از اصليترين خيابانهاي مركز تهران در اين ساعت از شبانهروز است. برخلاف روزهايش، صداي بوق خودرويي هم شنيده نميشود. عابران احتمالي پيادهروهاي خيابان را حتي اگر سواره هم باشي بهراحتي ميتوان شمرد. كوچهها هم مثل خيابان اصلي است، تفاوت چنداني ندارد حتي گاهي تاريكتر از معبر اصلي. ميانه كوچهها با چراغ روشن شده و حاشيهها تاريك است. از پنجره كمتر ساختماني است كه نور بيرون بزند و بتابد به پيادهرو. اگر چراغ كوچه هم خاموش و شكسته باشد و مجبور نباشي، بعيد است پياده و تنها كوچه را براي گذر انتخاب كني.
خيابان پرتردد روزهاي ايرانشهر هم آرام و خلوت است. دفترهاي فني و مغازههاي نظير آن اين وقت سال و اين ساعت، شلوغ و پرمشترياند اما كركرههاي اين مغازهها در ايرانشهر با قفلي بزرگ بسته شده كافهها اما بازند و انگشتشمار مشتري دارند. نور سفيد ورودي يكي از ساختمانهاي شهرداري، پيادهروي مقابلش را روشن كرده. راه رفتن در ميانه خيابان با نور تيرهاي چراغ برق و خودروهاي عبوري حس امنيت بيشتري دارد.
در ميانه كوچههاي آرام و نيمهتاريك و بيسر و صدا، خيابان موسوي، معبري كه به خانه هنرمندان منتهي ميشود حال و هوايش متفاوت است. هوا هنوز آنقدرها سرد نشده كه نيمكتهاي بوستان ايرانشهر را خالي كند. جنوب بوستان در مقابل ساختمان خانههنرمندان هم نه به اندازه روزهايش، اما بسيار متفاوت با كوچهها و خيابانهاي همسايهاش شلوغ است.
رفتوآمدهاي هنرمندان و هنردوستان و كافهروها، نيمكتنشينان پيرامون آبنما كه مسابقه فوتبال را از نمايشگر بزرگ بوستان نگاه ميكنند و كودكاني كه دور بساط عدسيفروش و بلالكبابي به صف ايستادهاند؛ اينجا حال و هواي ديگري دارد، نگاه بهنگاه گره ميخورد، خودت را كنار ميكشي تا عابري عبور كند، دستات را مقابل دهانت ميگيري تا صدايت واضحتر به آنطرف خط برسد. اينجا در ميانه شلوغي، آرامش را حس ميكني.
- ساعت 8:15 شب/ مشاغل تازه افتتاحشده در خيابانهاي اراك و قرني
سوپرماركتها، كافيشاپها و تكوتوك رستورانها تنها مشاغل فعال اين محدوده در شبها هستند. صاحب رستوران تازه افتتاحشده در خيابان اراك كه خانهاش در محله سعادتآباد پررفتوآمد را به محدوده طالقاني منتقل كرده معتقد است اينجا جاي خوبي براي رستورانداري است؛ «روزها مديران ارشد اداري مهمان غذاهاي گيلكياند و شبها بهخصوص در آخر هفته همانها با خانوادههايشان. ظرفيت چنين مشاغلي در شمال تهران اشباع شده است». سكوت كوچهپسكوچههاي اين اطراف براي تازه مهمان كوچ كرده از محله پررفتوآمد تهران جذاب و پر از آرامش است. صاحب قنادي كوچك خيابان سپهبد قرني هم كه همين حوالي خانه دارد محلهاش را آرام توصيف ميكند اما گلهمند دزديهايي است كه چندماه اخير خودروهاي اهالي را بينصيب نگذاشته. قنادي تازه افتتاح شدهاش هم مشتريانش را دارد و نگران خلوتي شبهايش هم نيست. او ميگويد: «سوپر كناري و ساندويچفروشي روبهرو هم مثل من شبها حضور دارند، حواسمان به يكديگر هست. دزد موتور يكي از مشتريهاي شبانه ساندويچفروشي را با كمك همديگر گرفتيم».
- خيابان قائممقام فراهاني/ ساعت9:20 شب
خيابان قائممقام هم آرام است و نيمهروشن، جز بخشي در پايين خيابان كه وجود رستوراني بزرگ و چند سوپرماركت، محدوده را شلوغتر و پرنور از ديگر بخشها كرده است. تابلوهاي روشن برخي ساختمانهاي اداري تاريكيهاي خيابان را كمي شكسته است. تقاطعهاي شلوغ و پرترافيك روزهاي قائممقام در نخستين ساعات شب، تعطيل، خلوت و بدون اضطراب است.
كوچههاي اينجا هم مشابه ديگر محلههاي همين منطقه است؛ يكي در ميان خانهاي روشن، خانهاي خالي و فراموش شده و بدون زندگي و ساختماني كه چند سالي است نام شركت و مؤسسهاي به ديوارش نصب شده و در مقابل، ساختماني در حال ساخت با كاربري اداري در ميان دو خانهاي كه هنوز گرم و روشن است.
- خيابان استاد نجات الهي/ ساعت 9:30صبح
اولين چيزي كه در اين ساعت از يك روز ميان هفته در خيابان قرار گرفته در محدوده طرح ترافيك به چشم ميآيد، نبود جاي خالي براي پارك خودرو است. ادارات دولتي و شركتهاي خصوصي نه فقط در خيابان اصلي كه در كوچهها و معابر فرعي اين محدوده هم فعاليت ميكنند.
پيادهروهاي دوسوي خيابان پرتردد است و تاكسيها چند متر يكبار توقف كرده و مسافر جابه جا ميكنند. اينجا مثل بيشتر خيابانهاي تهران در اين زمان از روز، زنده و پر از رفتوآمد است؛ جلوه ديگري از آنچه در نخستين ساعات شب به چشم ميآيد. خانهها در كوچههاي نيمهاصلي كمترند.
ساكنان خانهها در كوچههاي فرعيتر اما محلهشان را دوست دارند و عطر زندگي هنوز در كوچههايشان ميپيچد. نه شلوغي روزها خاطرشان را آزرده و نه سكوت زود هنگام شبهايش. «3سال پيش يوسفآباد شلوغ و پر از جمعيت را براي آرامش بيشتر اينجا رها كردم». اين را يكي از خانمهاي ساكن در خيابان اراك ميگويد.