از 5 اثری که در جدیدترین مجموعه نمایشنامههای ادوارد بوند به چاپ رسیده، 3 نمایشنامه برای اولین بار در فرانسه اجرا شدند.
چنین طرز کاری، مربوط به نمایشنامه نویسی است که از پراهمیتترین دراماتیستهای قرن بیستم انگلستان برشمرده میشود. نمایشنامههای هوارد بارکر نیز آشکارا بیش از لندن، غالباً در آمریکا و قاره اروپا تولید شده و به روی صحنه رفتهاند ـ همانطور که دنیل کین استرالیایی، بیشتر در فرانسه مشغول سرکشی به ساخت و اجرای نمایشنامه هایش بوده تا در استرالیا.
تعداد قابل توجهی از نمایشنامه نویسان مهم آمریکایی نیز آن سوی مرزهای وطنشان شانس و مجال ساخت آثارشان را یافته اند: تقریباً نخستین اجرای همه نمایشنامههای والاس شاون در لندن بوده است؛ «سه زن قدبلند» ادوارد آلبی، سال 1991 برای اولین بار در وین اجرا شد، در حالی که سال 1959 اولین نمایشنامه وی نیز در برلین مجال اجرا یافت؛ و تا اواخر دهه 1990 که ساخت اولین آثار کریستوفر شین آمریکایی در رویال کورت آغاز شد، جامعه تئاتر نیویورک او را به رسمیت نمیشناختند.اما چرا آثار آنها بیرون از مرزهای کشورشان اقبال یافته است؟
در وهله اول باید به تفکر تازگی و جوانی مختص تئاتر امروزی توجه داشت. مؤسسات و گروههای نمایشی در سراسر دنیا میکوشند تا استعدادهای جدید را کشف کنند و مثلاً ادوارد آلبیهای بعدی را بیابند.
در عین حال این واقعیت به چشم نمیآید که کار بسیاری از نمایشنامه نویسان تنها با گذشت زمان است که شکل میگیرد و گیرا و تکمیل میشود.
موضوع دوم در این مورد کمی پیچیده است. در آمریکا یا انگلستان کمبود یا فقدان نمایشنامه سیاسی دیده نمیشود، اما مسئله اینجاست که چه تعداد از این آثار به اجرا در همان کشور میرسند.
کریستوفر شین معتقد است علت پذیرفته شدن اخیر او توسط جریان تئاتر در آمریکا، ماهیت سیاسی و همینطور عرفی آثار او بوده است:« من روش خودم را داشتم، و اثر من بیش از بسیاری آثار رادیکال دیگر، پیرو عرف بود.
اما این اثر لزوماً زاییده عرف واقع گرای روانشناسانه آمریکایی نبود. من طرفدار نگرشی بودم که بدون این که جنبه روانشناسانه برای یک اثر را فراموش کند، از آن فراتر برود. بنابراین معمولاً به شخصیت هایم بر حسب طبقه آنها، جایگاهشان در جامعه و نوع نگاه آنها درباره انتخابهای فردی شان فکر میکردم و البته این روش، عرف معمول نگرش در آمریکا نیست.»
از جنبه دیگر، این نکته مورد توجه است که وقتی نمایشنامهای، ساخته و اجرا میشود، فضای سیاسی موجود مجال چگونه برداشتی از آن را فراهم میسازد و این فضا و برداشت متعاقب آن، تا چه حد مطابق هدف و نظر نویسنده بوده است.
بهعنوان مثال تونی کشنر درباره هرگونه ناسازگاری اجتماعی و سیاسی مینویسد. ایدهها و تجربیات رادیکال منحصر بفرد، مانع نویسندگانی مانند بوند و بارکر نیز شده است.
سر باز زدن از پیوستن به جریان اصلی اصلاح طلبی، برخی از مهمترین و تأثیرگذارترین هنرمندان را به فعالیت بیرون از حصر و حد سیاسی وطن خویش سوق داده است.
گاردین - 27نوامبر