طي سالهاي اخير اين بحث در ايران هم حائز اهميت شده و بيشتر به آن پرداخته ميشود. برداشت غالب مردم در جامعه اين است كه ما ايرانيها بهطور كلي بلد نيستيم چگونه تفريح كنيم و روش تفريحات ما اشتباه است! يا اينكه برخي از كارشناسان اجتماعي بر اين باورند كه ايرانيها آنگونه كه بايد به اهميت تفريح پي نبردهاند. در اين صفحه با چند نفر از كارشناسان همراه شده و نظر آنها را در اينباره جويا شدهايم.
- ضرورت فراموش شده!
معتقدم بسياري از گروههاي اجتماعي در جامعه ما در مسئله مديريت زمان آنچنان كه مردم بعضي كشورهاي توسعهيافته عمل ميكنند، درست عمل نميكنند. در بسياري از كشورهاي توسعهيافته شهروندان زماني را به كار، زماني را به ورزش و زماني را به ديدار با دوستان و تفريح اختصاص ميدهند اما بسياري از خانوادههاي ايراني بيشتر به فكر كاركردن هستند و اين كاركردن ساعتهاي زيادي از شبانهروز را بهخود اختصاص ميدهد و فرد ديگر وقتي براي خانواده و تفريح و گفتوگو با آنان ندارد. البته بعضي خانوادهها هم سنتيتر عمل ميكنند و همهچيز را در كنار هم دارند اما تعداد اين خانوادهها زياد نيست. جالب توجه است كه بدينترتيب برخي از خانوادههاي سنتي در ايران در مقايسه با خانوادههاي مدرن و بهخصوص طبقه متوسط شهرنشين در شهرهاي بزرگ كشور از ميزان و تنوع تفريحي بيشتري برخوردار هستند. در حقيقت گويي به شكلي خانوادههاي مدرن درگذار از سنت به مدرنيته هنوز در قالب جديد خود جاي نگرفته و نتوانستهاند شكل درستي به زمانبندي و زندگي روزمره و روزانه خود بدهند. عوامل مختلفي ازجمله وضعيت اقتصادي و عدماطمينان اقتصادي مانع از انجام تفريحات لازم براي ايرانيها ميشود.
يكي از معضلات زندگي شهري همين فشار كاري و اقتصادي است كه باعث ميشود زمان زيادي از خانوادهها صرف تأمين نيازهاي اوليه زندگي ازجمله هزينههاي مسكن و درمان و حملونقل شده و بدينترتيب خانواده نوعي اضمحلال روحي و رواني را به مرور تجربه ميكند. پيشنهاد ميكنم برنامههايي براي خانوادهها تنظيم و آموزشهايي به خانوادهها داده شود كه تفريح را جزو برنامههاي خود داشته باشند و بدانند كه سلامت روانشناختي آنها با داشتن زندگي سالم تأمين ميشود. بهعبارت ديگر در كشورمان نيازمند فرهنگسازي گسترده در زمينه تفريح و توجه به اهميت آن هستيم، به شكلي كه در وهله اول خانواده ايراني متوجه اهميت موضوع شود و دغدغه تفريح مناسب در اذهان شهروندان ايراني شكل بگيرد. شايد مهمترين مشكل كنوني در زمينه سلامت روان جامعه همين بيتوجهي به ضرورت و جايگاه تفريح و اوقات فراغت در زندگي شهري باشد؛ نكتهاي كه برطرف كردن آن نيازمند كار فرهنگي گسترده در سطح جامعه است.
افراط و تفريط آفت زندگي ايرانيهاست. افراط در كار باعث ميشود خانوادهها نتوانند با هم گفتوگو كنند و دردها و شاديهاي خود را با يكديگر در ميان بگذارند. تلويزيون هم بهعنوان در دسترسترين رسانه كشور برنامههاي چندان جذابي ندارد تا خانوادهها بتوانند شادي و شور و نشاط خود را از اين برنامهها بگيرند. نميتوان با پخش چند برنامه به ظاهر طنز انتظار ايجاد شادي گسترده در جامعه را داشت!
آنچه من ميبينم و گاه با من صحبت ميشود اين است كه آن ميزان شادياي كه لازمه زندگي سالم است بين ايرانيها وجود ندارد و آنها وقت كمي را براي تفريح اختصاص ميدهند و اين وقت كم براي تفريح كردن تبعات منفي بسياري را در جامعه با خود به همراه دارد كه كمتر به چشم ميآيد.
محمود ساعتچي
- تفريح زير سيطره تكنولوژي
ورود هر فناوري جديدي به زندگي بشر تغييراتي را در زندگي بهدنبال داشته است. براي رديابي اين تغييرات، ميتوان از نخستين فناوريها و تكنولوژيهايي همچون چرخ، ماشين بخار و لوكوموتيو تا فناوريهاي امروزي يعني فناوريهاي ارتباطي را نامبرد و دريافت كه شكلگيري و رواج اين فناوريها چه تغييراتي در زندگي بشر بهدنبال داشته است. روشن است كه نه همه تغييرات مفيد و نه همه مثبت بودهاند، هرچند فناوري اساسا زندگي بشر را آسانتر كرده و از مخاطرات آن كاسته اما مسئله اين است كه اصولا زندگي و تفريحات مردم تحتتأثير فناوري و امكانات آن قرار گرفته و مرتبا دچار تغيير و تحول ميشود. اين ابزارها نه فقط سبك زندگي بلكه خواستها، اميال و نگرش جامعه را بهشدت متحول كردهاند. اين مسئله ناشي از اين است كه اساسا با ورود فناوريها و ابزارهاي جديد، ذهنيت جهاني يا ذهنيت انسانها به جهان و خود، تغيير ميكند.
امروز نيز ما شاهد چنين تغييراتي هستيم. بهعنوان مثال تلويزيون اساسا سبك زندگي مردم را تغيير داده و خود جهتگيريهاي آن را تعيين ميكند. امروز تلويزيون مردم را از اجتماعات انساني به درون خانهها و جمعهاي خانوادگي سوق داده است. اين روند حالا به اين واقعيت منجر شده است كه اغلب مردم به جاي گشت وگذار در مناطق مختلف شهري يا غيرشهري و تجربه ساعاتي در كنار يكديگر، بيشتر ترجيح ميدهند كه در خانه بمانند و سريال و فيلم تماشا كنند. خود اين سريالها و ساير برنامهها نيز به نوبهخود سبك زندگي، انتخابها و گزينشهاي افراد در مراحل مختلف زندگي را تحتتأثير قرار داده است. بهعبارت ديگر، تلويزيون هرچند يك رسانه ارتباط جمعي تلقي ميشود اما سبب تنهاتر شدن و انزواي انسانها شده است. از سوي ديگر، خودرو بهعنوان يك فناوري برتر، توان جابهجايي انسانها را افزايش داده است. امروز بسياري به جاي آنكه اوقات فراغت خود را در ونك، شميرانات يا لواسان بگذرانند، با خودرو در شهر ميگردند. يا چنانكه در تعطيلات ميبينيم، ميليونها شهروند ايراني سوار بر خودروهاي خود، راهي استانهاي شمالي يا ديگر استانها و شهرهاي كشور ميشوند، درحاليكه در سالهاي گذشته چنين جابهجاييهايي بسيار دور از ذهن مينمود. بهعبارت ديگر، با استفاده از اين فناوري حتي دوردستترين نقاط كشور نيز مورد تهاجم قرار گرفتهاند؛ تهاجمي فرهنگي از سوي فرهنگ غالب كه باعث تغيير در سبك زندگي ايرانيان در دورترين شهرها و روستاها شده است. اين امر نهتنها به كمك خودروها ممكن شده بلكه تغييري جدي در نوع تفريح شهروندان ايجاد كرده است. چنين استفادههايي از فناوري، اساسا در مفاهيم و موضوعات فرهنگي ما نيز تغييرات جدي ايجاد كرده است. امروز نوروز، معناي ديگري دارد، معنايي كه با مسافرت به شمال يا خارج از كشور تعريف ميشود و كمتر انسانها تعطيلات نوروز را به ديد و بازديد اختصاص ميدهند. به همين دليل است كه ميتوان گفت تكنوكراسي يا حكومت تكنيك، همه صحنههاي زندگي را درنورديده است از لباس و پوشش تا نگرش را شامل ميشود.
امانالله قراييمقدم
- انزوا در تفريح
امروز، مصرف و تفرد يا انزوا، دو مولفه اصلي در تفريح شهرنشينان ايراني است. در سالهاي دور كه هنوز مدرنيسم ايراني تا بدين حد گسترش نيافته بود و تحرك اجتماعي شهروندان تا اين اندازه ممكن و ميسر نشده بود، ايرانيان اغلب اوقات خود را در محيطهاي خانوادگي يا در جمع دوستان سپري ميكردند. به رغم نبود وسايل ارتباطي، آنان بيشتر از حال هم خبر داشتند و بيشتر از امروز با هم در ارتباط بودند. بهترين و بيشترين رفتوآمدها، رفتوآمدهايي بود كه حضور در جمع يا ديدار دوستان و اقوام را شامل ميشد. تفاوتها و تمايزهاي اجتماعي تا اين اندازه گسترش نيافته بود و اغلب خانوادهها از يك قوم و خويشاوند، به لحاظ اقتصادي و طبقاتي نزديك به هم و در يك سطح بودند. اما به موازات بزرگتر شدن اقتصاد و بهترشدن شيوه زيست ايرانيان، هم فاصلهها افزايش يافت و هم نوع نگاه به خانواده، خويشاوندان و دوستان تغيير كرد. از مرحلهاي به بعد، ما هويت خود را نه در خانواده و ميان خويشاوندان يا گروههاي كوچك اجتماعي بلكه با سبك زندگي خويش از ديگران متمايز ميكرديم. مطابق اين تغيير، تفريح ايرانيان نيز دچار تغييرات شگرف و عميق شد. بهاين معني كه همچون ساير عرصههاي زندگي، مصرف به يكي از مولفههاي تفريح و سرگرمي تبديل شد. ما سوار بر خودروهاي خود، تلاش ميكنيم تفريحات خود را بهگونهاي تنظيم كنيم كه واجد حداقلي از مصرف باشد. نه فقط مصرف بنزين يا طي مسافتهاي طولاني و دور از ديگران بلكه اقامت گزيدن در هتلها بهجاي خانه اقوام و دوستان، خريد سوغاتيها و مسافرتهاي خارج، همگي نشاندهنده نوعي مصرف است كه بهدنبال خود، تمايزهاي اجتماعي را خلق كرده و فرد يا خانواده مصرفكننده را از ساير خانوادهها يا گروهها، متمايز ميكند.
از سوي ديگر، تفريحات امروز ما با هدف حضور در جمع و تجديد ارتباطات خانوادگي، خويشاوندي يا دوستي نيست. امروز چه خانوادهها و چه افراد، مسافرتها، گردشها و تفريحات فردي را ترجيح ميدهند. ما بيشتر ترجيح ميدهيم خودمان باشيم، با اعضاي درجه يك خانواده، تا هم كمي با خود خلوت كنيم و هم هزينهها تنها براي خود و اعضاي خانواده ما باشد. به اين ترتيب، گرچه مشاهده ميكنيم كه گروههاي عظيم انساني در جادهها به سمت مقاصد گردشگري حركت ميكنند، اما در نهايت هريك گروههاي جدا افتاده و مجزا هستند؛ بهعبارت ديگر، آنان گروههاي خردي هستند كه كمتر ميتوانند حس همبستگي اجتماعي را تقويت كنند. آنان با خود و براي خود به مسافرت ميروند، براي اينكه خود را بازيابي و براي ادامه زندگي در شهر آماده كنند، بيآنكه بخواهند اوقات خود را در تفريح با ديگران قسمت كنند. چنين شرايطي، واجد ارزشگذاري نيست و نميتوان گفت خوب يا بد است، اما در اين شرايط نميتوان ناديده گرفت كه ما، تنهاتر هستيم و بيشتر در خود فرو ميرويم، هرچند شايد لذتهاي بيشتر و متنوعتري را تجربه كنيم.
حامد محمدي