علاوه بر اين او از يك سو با ترجمه آثاري مثل «بودنبروكها» از توماس مان و «ديگري» و «بازي در سپيده دم و رويا» از آرتور اشنيتسلر و از سوي ديگر با ترجمه آثار نويسندگاني مثل فردريش دورنمارت و يورك بكر سهم بسزايي در آشنايي مخاطبان ايراني هم با ادبيات كلاسيك و هم با ادبيات امروز آلمان داشته است.
اما كارستان حداد ترجمه آثار كافكا به فارسي است. خوانندگان ايراني به لطف علياصغر حداد ميتوانند ترجمههاي پاكيزهاي از «مسخ»، «آمريكا»، «قصر»، «محاكمه» و «داستانهاي كوتاه كافكا» بخوانند؛ ترجمههايي كه همگي از زبان اصلي صورت گرفته است. سراغ علي اصغر حداد رفتيم تا گپ كوتاهي با مترجم خلوتگزيده و بيحاشيه ادبيات آلماني بزنيم.
بحث را از ترجمه آثار كلاسيك ادبيات آلماني شروع ميكنم. از اينكه چرا آثار ادبيات آلماني كمتر مورد ترجمه واقع شده است. حداد ميگويد: «به هر حال مترجم زبان آلماني كم بوده است. ايرانيهايي كه از گذشته به اروپا ميرفتند بيشتر مقصدشان فرانسه و انگلستان بود تا آلمان، براي همين ترجمه آثار كلاسيك ادبيات انگليسي و فرانسوي از خيلي پيشتر شروع شد.
(از دوره قاجار) اما درباره ترجمه آثار آلماني از يكيدو استثنا كه بگذريم عملا بيشتر ترجمهها براي سالهاي اخير است. به هر حال تعداد ايرانياني كه سراغ زبان آلماني ميروند كمتر است.چند نفر در اطرافتان انگليسي و فرانسه بلدند و چند نفر آلماني؟ چند نفر به كلاسهاي زبان آلماني ميروند؟ هميشه تعداشان كمتر بوده و طبيعتا ادبيات آلماني هم كمتر ترجمه شده است».
آيا وضعيت ادبيات آلمان در اروپا هم همينطور است و آنها در درجه دوم و سوم قرار دارند؟ «نه، ادبيات آلمان در اروپا و جهان بهعنوان ادبيات درجه يك شناخته شده است و همه آثار نويسندگان آلمانيزبان به زبانهاي گوناگون ترجمه شده است.»
اين روزها خبر ترجمه آثار نويسندگان ايراني و عرضه آثارشان در نمايشگاه فرانكفورت شنيده ميشود. از او درباره ترجمه آثار نويسندگان ايراني به زبان آلماني ميپرسم. حداد بهدليل مسئوليتي كه در بخش فرهنگي سفارت اتريش در ايران دارد به وضعيت ادبيات ايران در كشورهاي آلمانيزبان اشراف دارد. او ميگويد: «داستان كوتاه ايراني براي مخاطبان آلماني شناخته شده است.
درست است كه داستانهاي ايراني به اندازه داستانهاي آمريكايلاتين مخاطب ندارد اما مخاطبان آلماني ادبيات ايران را ميشناسند». حداد به ترجمههايي از آثار معاصر ايراني اشاره ميكند ازجمله به ترجمه «كليدر» اثر نامآشناي محمود دولتآبادي و داستانهاي هوشنگ گلشيري؛ ترجمههايي كه به زعم او «ترجمههاي خوبي است و با استقبال مخاطبان آلمانيزبان مواجه شده است». حداد ميگويد: «ما ميتوانيم در عرصه داستان كوتاه براي مخاطبان جهاني حرف داشته باشيم».
دوست دارم بدانم كه آقاي مترجم چقدر ترجمههاي مترجمان جوان را ميخواند. او ميگويد: «معمولا اين جوري است كه قديميها جديديها را قبول ندارند و جديديها قديميها را. ولي من بعضي كارهايشان را ميخوانم. مترجمان خوبي هستند كه قطعا از ما بهتر هستند. امكانات بيشتري دارند و آشناييشان با ادبيات جهان خوب است».
حداد آخرش با خنده ادامه ميدهد: «موقعي كه قديمي بشوند، بهتر ميشوند؛ قديميهاي خوبي ميشوند». آقاي مترجم از ميان نويسندگان ايراني نيز بيشتر دلبسته قديميهاست. هرچند كه كارهاي نويسندگان جوان را نيز ميبيند اما نويسندگاني مثل محمود دولتآبادي و هوشنگ گلشيري و بهرام صادقي نويسندههاي محبوب او هستند.
علياصغر حداد خبر ميدهد كه بهزودي رمان «دستيار» اثر روبرت والزر با ترجمه او به بازار ميآيد. انتشارات نيلوفر ناشر ترجمه تازه اوست. همچنين ميگويد كه مشغول ترجمه «بانوي ميدان الكساندر» اثر «آلفرد دوگلي» است؛ كاري كه هنوز در ميانه آن است و كمي طول ميكشد تا به پايان برسد.با آقاي مترجم خداحافظي ميكنم و مثل بسياري از مخاطبان منتظر انتشار ترجمه تازه او ميمانم.