- شروع يك پرونده
اوايل فروردين سال 94 بود. آن روز مردجواني به نام عماد در زنگيمحله گرگان به ضرب گلوله به قتل رسيد و پروندهاي پيش روي پليس قرار گرفت كه سرانجام عجيبي داشت.
شايد آن روز هيچكس، حتي تصورش را هم نميكرد كه پيگيري پرونده قتل عماد، پرده از راز بزرگي بردارد كه افشاگر قتل 13نفر است. جنايتهايي كه از سال 78 شروع شده بود و عامل اصلي آنها فردي به نام حسين بود. اما اين راز چطور فاش شد؟
وقتي عماد به قتل رسيد و پليس در جريان اين حادثه قرار گرفت، تحقيقات گسترده براي كشف راز اين جنايت شروع شد.
بررسيها نشان ميداد كه عماد رانندهي مسافركش بود و روز حادثه زن جواني را به عنوان مسافر سوار خودرواش كرده بود تا به مقصد برساند اما در زنگيمحله شهرگرگان گرفتار سارقان شده بود.
زن جواني كه مسافر عماد بود به مأموران گفت: قصد داشتم به روستاي اوجابين بروم. به همين خاطر خودروي پرايد را كرايه كردم. براي رسيدن به روستا بايد از مسير خط گاز كه يك جادهي خاكي و ناهموار است ميگذشتيم.
راننده در اين جاده در حركت بود كه ناگهان يك موتورسيكلت در حالي كه دو مرد سوار آن بودند به خودرو نزديك شد. هر دو نفرشان كلاه چشمي به سر داشتند و فقط چشمانشان مشخص بود.
يكي از آنها مرد قد كوتاهي بود كه يك اسلحهي جنگي در دست داشت. وقتي دو سارق به ما نزديك شدند مرد قد كوتاه كه مسلح بود لوله اسلحه را به طرف راننده گرفت و گفت ماشين را نگهدار و پياده شو.
آنها قصد داشتند خودرو را سرقت كنند اما رانندهي جوان، بعد از پياده شدن از ماشين به طرف مرد مسلح حمله كرد كه او را خلع سلاح كند و در همين هنگام بود كه صداي شليك دو گلوله را شنيدم.
وحشت كرده بودم و فرياد ميزدم و چند لحظه بعد رانندهي پرايد درحالي كه از درد فرياد ميكشيد و تمام بدنش غرق خون بود روي زمين افتاد.
دو سارق هم مرا از ماشين به بيرون پرت كردند و سوار خودرو شدند و با سرعت از آنجا گريختند. پس از آن سراسيمه خودم را به كنار جادهي اصلي رساندم و فريادزنان از چند پسر جواني كه سوار موتورسيكلت بودند كمك خواستم.
با ثبت اظهارات زن جوان تيمي از كارآگاهان ادارهي آگاهي دست به كار شدند تا سارقان جنايتكار را شناسايي كنند. تحقيقات پليس ادامه داشت.
كارآگاهان براي پيدا كردن ردي از عاملان جنايت به بررسي دقيق محلي پرداختند كه قتل در آنجا رخ داده بود. آنها متوجه شدند كه در ورودي جاده خاكي كه عماد در آنجا به قتل رسيده بود، يك ايستگاه گاز وجود دارد كه مجهز به دوربين مدار بسته است.
با هماهنگيهاي انجام شده تمام تصاوير ضبط شده توسط دوربين مداربسته اين ايستگاه در اختيار مأموران پليس قرار گرفت. در بازبيني تصاوير مأموران موفق شدند فيلم زمان جنايت را به دست آورند.
آنها در اين فيلم مرد جواني را ديدند كه به طور مشكوكي در زمان وقوع جنايت در حوالي خط گاز پرسه ميزد. به نظر ميرسيد كه او يكي از همدستان سارقان است كه در آنجا كشيك ميكشد و منتظر رسيدن آنهاست.
مأموران با استفاده از تصاوير به دست آمده توانستند اين فرد به نام وحيد را شناسايي كنند.
اين سرنخ كافي بود تا تيمي از مأموران با شناسايي محل زندگي وحيد وي را تحت نظر قرار دهند تا اينكه سرانجام مشخص شد وحيد به همراه پدر و برادرش كه هر دو نفر آنها از مجرمان سابقهدار هستند دست به سرقت مسلحانه و قتل رانندهي پرايد زدهاند.
- دستگيري باند خانوادگي
تحقيقات به سرانجام رسيد و مأموران كه ديگر مطمئن شده بودند پدر خانواده و دو پسرش عامل اصلي قتل مرد جوان هستند با هماهنگي قضايي با محاصرهي مخفيگاههاي آنها، در يك عمليات غافلگيرانه هر سه نفر را دستگير كردند.
اكبر (پدر خانواده) و دو فرزندش پس از بازداشت وقتي در برابر مأموران پليس آگاهي قرار گرفتند و متوجه شدند راهي جز بيان حقيقت ندارند پرده از راز قتل عماد برداشتند. اكبر گفت كه آن روز با پسرش به نام رضا سد راه پرايد شده و بعد از اينكه راننده را به ضرب گلوله به قتل رسانده همراه پسرش خودروي او را دزديده است.
- دومين جنايت
اما اين پايان ماجرا نبود. مأموران با كشف سلاحي كه در اين سرقت به كار گرفته شده بود و اكبر آن را در ديوار خانهاش جاسازي كرده بود، بررسيهاي تخصصي را ادامه دادند و متوجه شدند كه از اين سلاح در چند سرقت ديگر نيز استفاده شده و پوكههاي به دست آمده در آن سرقتها اين را ثابت ميكرد.
تحقيقات نشان ميداد يكي از اين سرقتهاي مسلحانه در روستاي يساقي شهرستان كردكوي رخ داده است. در آن سرقت كه در ارديبهشت سال 93 رقم خورده بود، دزدان مسلح وارد يك كارخانهي شاليكوبي در يساقي شده بودند و هنگام سرقت با صاحب چهل و چهار سالهي كارخانه گلاويز شده و در نهايت او را با شليك گلوله به قتل رسانده بودند.
اكبر كه ميديد دستش رو شده به ارتكاب اين جنايت و سرقتهاي مسلحانه ديگر هم اعتراف كرد و گفت: صاحب كارخانهي شاليكوبي را از قبل ميشناختم. شنيده بودم كه در كارخانهاش يك گاوصندوق دارد كه داخل آن كلي پول است.
براي سرقت پولها نقشه كشيدم و به آنجا رفتم اما صاحب كارخانه متوجه من شد و با هم درگير شديم و او با شليك گلوله به قتل رسيد.
- همدست مخوف
اكبر ارتكاب دو جنايت را به گردن گرفت و جزئيات آنها را نزد پليس بازگو كرد اما اين همهي اعترافاتش نبود. مرد ميانسال كه ميديد به پايان خط رسيده تصميم گرفت راز بزرگي را كه در سينه داشت بازگو كند.
او در ادامه گفت كه مردي به نام حسين را ميشناسد كه يك جاني بالفطره است و تا حالا افراد زيادي را به قتل رسانده.« «در جريان سه فقره از سرقتهاي مرگباري كه من همراه حسين بودم، با چشمان خودم ديدم كه براي رسيدن به پول مثل آب خوردن جان مردم را گرفت و سه نفر را به قتل رساند.»
با اطلاعاتي كه اكبر از همدستش حسين در اختيار كارآگاهان قرار داد، روند رسيدگي به پرونده وارد مرحلهاي تازه شد.
دستور دستگيري حسين صادر شد و محل زندگي قاتل مخوف در شهر گنبد شناسايي و مأموران موفق شدند پس از چند روز تحت نظر داشتن خانهي متهم، وي را در يك عمليات غافلگيرانه دستگير كنند.
حسين با انتقال به ادارهي آگاهي مدعي بود كه بيگناه است اما كشف يك قبضه كلاش و يك كلت كمري كه در حياط خانهاش دفن كرده بود دستش را براي پليس رو كرد.
اين مرد جنايتكار وقتي فهميد كه همدستش اكبر پرده از راز سه جنايتي كه انجام داده، برداشته است ديگر چارهاي جز بيان حقيقت نديد.
اما اعترافات او فقط به اين سه قتل ختم نشد و او به قتل 11 نفر در جريان دستكم 15 سال فعاليت مجرمانهاش اعتراف كرد.
مرد جنايتكار جزئيات قتلهايي را كه رقم زده بود مو به مو شرح داد.
او اعتراف كرد كه قتلهايش را از سال 78آغاز كرده و سپس توضيح داد كه چطور در جريان سرقتها و انتقامجوييهايي كه انجام داده بود، 11نفر را به قتل رساند.
او گفت من براي قتل بعضي از مقتولان اجير شده بودم اما هنگام جنايت طرف را اشتباهي گرفت و به اين ترتيب فرد بيگناهي را به جاي فردي كه قرار بود به قتل برسانم، به قتل رساندم.
به اين ترتيب بود كه اشباح گلستان به پايان كار خود رسيدند و پروندهاي هشت هزار صفحهاي از اعمال مجرمانهي آنها روي ميز دادگاه انقلاب گرگان قرار گرفت و آنها به جرم محاربه و افساد فيالارض محاكمه شدند.
اين پرونده سه متهم اصلي داشت. حسين، اكبر و رضا(پسر بزرگ اكبر كه در قتلها همراه پدرش بود). هاشميان رئيس كل دادگستري كل گلستان ميگويد: اين باند سه نفره، 80 فقره سرقت مسلحانه و 13 قتل را در استان گلستان مرتكب شدند و دادگاه انقلاب گرگان متهمان رديف اول و دوم (حسين و اكبر) را به اعدام در ملاءعام و متهم رديف سوم
( رضا پسر بزرگ اكبر) را به نفي بلد (تبعيد) محكوم كرد.
رئيس كل دادگستري استان گلستان افزود: رسيدگي به اين پرونده پس از اعلام نظر ديوان عالي كشور از بهمن 95 در دادگاه انقلاب گرگان به اتهام افساد في الارض و محاربه آغاز شده بود. حكم صادر شده در دادگاه انقلاب ، قابل فرجامخواهي در ديوان عالي كشور است.
با صدور اين حكم پروندهي اعضاي باند در دادگاه انقلاب بسته شد واين پرونده براي رسيدگي از جنبهي خصوصي جرم در مورد قتلها و سرقتها به دادگاه كيفري يك استان ارسال شد.
- سالها چشم انتظار بوديم
وقتي عاملان اصلي جنايتهاي سريالي گلستان شناسايي و دستگير شدند و پرده از راز قتلهايي كه انجام داده بودند برداشته شد چشمانتظاري خانوادههاي زيادي هم به پايان رسيد.
خانوادههايي كه سالها پيش يكي از عزيزانشان به دست اعضاي اين باند مخوف به قتل رسيده بود اما پروندهي اين جنايتها بدون اينكه به نتيجهاي برسد سالها باز مانده و به نتيجه نرسيده بود.
با اينكه برخي از قتلها سالها پيش رخ داده است اما هنوز خانوادههاي مقتول حرفهايي براي گفتن دارند. در ادامه به سراغ برخي از اين خانوادهها رفتيم تا از ماجراي هولناكي كه اشباح گلستان برايشان رقم زدند و باعث شدند يكي از عزيزانشان جانش را از دست بدهد بگويند.
رضا نصيري پدر عماد است، همان جواني كه فروردين ماه سال 94 توسط اكبر و پسرش در مسيرگاز زنگه محله گرگان به قتل رسيد.
ميگويد: در اين سالها هنوز نتوانستهايم با مرگ عماد كنار بياييم، خيلي دوندگي كرديم تا خون فرزندم پايمال نشود و قاتلش را مجازات كنيم.
هميشه منتظر بوديم تا روز دادگاه فرا برسد تا اينكه بيستم تيرماه بود كه به ما گفتند قرار است قاتلان فرزندم را در دادگاه كيفري يك محاكمه كنند.
آن شب تا صبح خواب به چشمانم نرفت و از ساعت هشت صبح در دادگاه حاضر شدم فكر ميكردم قرار است فقط ما در اين دادگاه حضور داشته باشيم اما به غير از ما 9 خانوادهي ديگر هم حضور داشتند.
آنها هم مثل ما يكي از عزيزانشان به قتل رسيده بود. پدر مقتول ادامه ميدهد: منتظر بوديم دادگاه به صورت علني برگزار شود اما متاسفانه اجازهي ورود به ما ندادند.
كلي اصرار كرديم تا اينكه 10 دقيقهي آخر دادگاه اجازه دادند از هر خانوادهاي يك نفر در جلسه حضور داشته باشند.
وقتي وارد دادگاه شديم و قاضي اعلام كرد اگر حرفي براي گفتن داريد اعلام كنيد، گفتم در اين پرونده 13 نفر جانشان را از دست دادهاند و آخرين قرباني فرزند من بود.
سال 94 پليس هفت نفر را در اين رابطه دستگير كرد اما شاهد اين هستيم كه سه نفر به عنوان متهم اصلي پرونده درحال محاكمه هستند. ما مطمئن هستيم كه آن چهار نفر هم در جريان اين اين قتلها دست داشتهاند و بايد آنها نيز به سزاي اعمالشان برسند.
رضا ميگويد: قاتلان وكيل داشتند اما براي ما خانوادههاي مقتولان هيچ وكيلي درنظر نگرفتند. وقتي در جلسهي دادگاه چشمم
به قاتل فرزندم افتاد به او گفتم چرا پسرم را كشتي، تو با كشتن پسرم دختر خردسالش را يتيم كردي.
قاتل درحالي كه هيچ احساس پشيماني در صورتش ديده نميشد و هرازگاهي خندهاي هم ميكرد گفت اگر پسرت با ما درگير نميشد و داد وفرياد نميكرد هيچ وقت كشته نميشد. او با ما درگير شد و به همين خاطر جانش را از دست داد
جعفرپاكزاد/منبع:همشهري سرنخ