پركارترين كارگردان دهه60 با فيلمهاي پرفروشي چون «سناتور» و «گمشده» كه در ابتداي دهه 70 با فيلم خوب «خانه خلوت» كوشيد سطح فيلمسازياش را ارتقا بخشد و در همه اين سالها هم با تمام فرازونشيبهايش همچنان فيلم ساخته و به فعاليتش ادامه داده است. طبيعي است كه كاوه صباغزاده از همان دوران نوجواني سر فيلمهاي پدرش حاضر بوده و از اواخر دهه70 به عنوان دستيار كارگردان در فيلمهايي چون «عشق كافي نيست» و «صبحانهاي براي دو نفر» تجربه كسب كرده باشد.
در يك دهه اخير او يكي از دستيار- برنامهريزان حرفهاي سينما بوده و در كنارش هم فيلم كوتاه و فيلم ويدئويي ساخته و البته از مدتها پيش براي ساخت اولين اثر بلند سينمايياش هم عزم خود را جزم كرده بود. سايه اين سابقه و پيشينه را ميشود در فيلم «ايتاليا ايتاليا» مشاهده كرد كه رعايت جزئيات و درآوردن حس و حال هر صحنه و توجه به الزامات هر سكانس، نشان از حرفهايگري كارگردانش دارد. ايتاليا ايتاليا فضايي شاد و مفرح دارد؛ يك كمدي رمانتيك با فصلهاي موزيكال كه براي مخاطب سينماي ايران، تماشايش تازگي دارد؛ فيلمي جوانانه كه ادعايي هم ندارد و از همان شروع ميتواند مخاطب را با خود همراه كند. ايتاليا ايتاليا فيلم خوش آبورنگي است؛ فيلمي كه نشان ميدهد سازندهاش سليقه بصري خوبي دارد و ميداند چگونه از نور و رنگ براي رسيدن به ضيافتي سينمايي استفاده كند؛ فيلمي كه با ارجاع مستقيم به «هامون» مهرجويي، از انواع و اقسام ارجاعهاي سينمايي بامزه ديگر هم بهره ميگيرد. زوج حامد كميلي و سارا بهرامي هم در ايتالياايتاليا خوب جواب داده و درآمدن بدهبستانهاي 2 بازيگر اصلي فيلم نقش مهمي در دلپذيري حال و هواي كلي اثر دارد. در شرايطي كه بسياري از فيلمسازان جوان در اولين گام حرفهايشان ميكوشند سراغ الگوهاي امتحان پسداده بروند، سازنده ايتاليا ايتاليا، به نوعي خود را وارد ميدان مين كرده است. اين جنس از كمدي رمانتيك با اين سكانسهاي موزيكال، اگر در اجرا درست از كار درنميآمد، كل فيلم از دست ميرفت. ايتاليا ايتاليا، دست كم تا نيمه پرنشاط و خوشريتم جلو ميرود و تماشاگر را با فضاي شوخ و شنگش همراه ميسازد.
اين فيلم تا جايي كه به رابطه عاشقانه نادر و برفا ميپردازد، در فضاي شيرين كمدي رمانتيكش كاملا موفق عمل ميكند و به مرور روند اتفاقها فيلم را به سمت تلخي ميبرد. برفا كه دستيار كارگردان است (و فيلمساز از اين موقعيت شغلي بهره مناسبي براي ارجاعهاي سينمايي گرفته) قصد دارد فيلم اولش را بسازد. برفا براي ساخت فيلم به مشكل برميخورد و در زندگي شخصياش هم با بحران مواجه ميشود. فرزندش مرده بهدنيا ميآيد و رابطهاش با نادر از آن شور و شيدايي اوليه به گسست عاطفي ميانجامد. به اين ترتيب ايتاليا ايتاليا از فضاي شاد اوليهاش فاصله ميگيرد و لحن تلخي مييابد. البته تلاش فيلمساز بر اين بوده كه در اين تغيير لحن، تناسب و تعادل را فراموش نكند. نيمه دوم ايتاليا ايتاليا بهخوبي نيمه اولش نيست ولي فيلم در نهايت ميتواند با تمام فرازونشيبها و دستاندازها تا پايان تماشاگرش را همراه نادر و برفا نگه دارد. فراموش نكنيم كه منبع اقتباس فيلم، قصهاي تلخ بوده است.
ايتاليا ايتاليا در نيمه دومش به تنه قصه جومپا لاهيري نزديكتر ميشود؛ قصهاي درباره فروريختن رابطه عاطفي ميان يك زوج. اين رويكرد با خود تلخياي را به همراه ميآورند كه در قياس با نيمه شاد و شوخ و شنگ فيلم ميتوانست به دوپارگي گل درشتي در فيلم تبديل شود. ايتالياايتاليا گرچه تا حدي دچار اين دوپارگي است ولي اجراي سرحال كاوه صباغزاده و توجهش به برخي جزئيات باعثشده فيلم در نهايت از نفس نيفتد و به راه خود ادامه دهد. كاملا پيداست كه فيلمساز كوشيده تا رويهاي شيرين بر قصه تلخش بكشد، طوري كه كام تماشاگر تا حد مقدور و ممكن تلخ نشود؛ به اين معنا كه از تماشاي فيلم آزار نبيند و تلخي به بنبسترسيدن رابطه زوج عاشق و حتي فاجعه مرگ بچه خيلي اذيتش نكند. با اين همه حال خوبي كه ايتاليا ايتاليا در نيمه اولش به تماشاگر هديه ميدهد، در نيمه دوم قدري كمرنگ ميشود. ايتاليا ايتاليا تماشاگرش را سيراب نميكند ولي آنقدر مفرح هست و آنقدر ظرايف و جزئيات دارد كه بتواند سرگرمكننده باقي بماند. انرژي جواني و شوري كه در فيلم وجود دارد آن را سرپا نگه ميدارد. روايت غيرخطي و تجربهگرايي حاكم بر فيلم، بر بستر سينماي جريان اصلي و الزامش حركت ميكند. ايتاليا ايتاليا بسته پيشنهادي كارگردان خوشذوقي است كه در نخستين فيلم بلند سينمايياش، گويي خواسته همه حرفهايش را بزند، به فيلمهاي مورد علاقهاش ارجاع دهد، از سدها و موانع بر سر راه فيلمسازان جوان بگويد و در كنارش قصهاش را هم روايت كند. شايد اگر صباغزاده كمي از دلمشغوليهاي شخصياش ميكاست و با تمركز بيشتري قصهاش را تعريف ميكرد با فيلمي به مراتب منسجمتر سروكار داشتيم ولي نميتوان انكار كرد كه بخشي از جذابيت ايتاليا ايتاليا از همين پروبالدادن به مايههاي شخصي ميآيد. در انتهاي ماجرا وقتي برفا از تصميم به جدايي ميگويد، فيلمساز ميكوشد دريچه اميد را نبندد. آنچه در نيمه دوم فيلم از شكاف ميان زوج جوان ديدهايم ما را خيلي اميدوار نميكند كه اين داستان بتواند فرجام خوشي داشته باشد ولي ديالوگ نهايي نادر قرار است حكم كاستن از تلخي پايان يك رابطه عاشقانه را داشته باشد. ايتاليا ايتاليا فيلم متوسطي است كه تماشاگر را براي پيگيري فيلمهاي بعدي سازندهاش اميدوار نگه ميدارد.
- فيلمي كه تماشاگرش را آزار نميدهد
پشت فيلم، انرژي و شور جواني به چشم ميخورد و البته از نيمه دوم ،فيلم با كمبود مصالح داستاني مواجه ميشود. به تعبيري دقيقتر، فيلمنامه از اجرا كم ميآورد و در جاهايي حتي به ورطه تكرار ميافتد. ميشود تصور كرد كه با فيلمنامهاي پر و پيمانتر، ايتاليا ايتاليا ميتوانست به فيلمي بسيار بهتر تبديل شود؛ هر چند در شرايط فعلي هم ايتالياايتاليا ميتواند گليم خود را از آب بيرون بكشد؛ فيلمي كه تماشاگرش را آزار نميدهد، برايش نسخههاي جعلي اجتماعينما نميپيچد و قصه سادهاش را بهانه نميكند تا به انتقال پيامهاي جهانشمول و عجيب و غريب بپردازد؛ فيلم متوسطي كه ميتوانست بهتر از اينها باشد ولي همين هم براي تماشا كردن و لذت بردن كفايت ميكند؛ فيلمي كه پشتش نه كارگرداني پرادعا كه فيلمسازي فروتن قرار دارد كه سعي كرده تماشاگرش را در لذتي كه از حال و هوا و فضاي فيلمش برده، شريك كند.