مهدی فیروزیان، نویسنده، در این کتاب به بررسی سبکشناسی ترانههای قیصر امینپور پرداخته است. در این نشست که روز یکشنبه، هفتم آبان برگزار شد، علاوه بر نویسنده، مصطفی ملکیان، عبدالجبار کاکایی و مهدی ستایشگر به سخنرانی پرداختند.
در آغاز برنامه علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، گفت: امینپور در کنار دو شاعر دیگر انقلاب، سلمان هراتی و سیدحسن حسینی، شاعری بود که ویژگیهای خاصی داشت. این سه شاعر از سایر شاعران دو سه دهه اخیر متفاوت بودند. شخصیت امینپور در کنار نوآوریهایی که در شعر داشت، در حوزه دانشگاهی، در حوزه ادبیات کودک و نوجوان و همچنین شخصیت اخلاقی، علمی و فرهنگی وی، هویت خاصی را برایش ایجاد کرده بود. کتاب این ترانه بوی نان نمیدهد دریچه جدیدی را برای شناخت شعر و ترانههای قیصر امینپور گشوده است. این کتاب درباره سبکشناسی ترانههای اوست. درباره آثار دانشگاهی و همچنین شعر امینپور بحثهای مختلفی شده است، اما درباره ترانههای او کمتر بحث شده و کاری که مهدی فیروزیان کرده، دریچه جدیدی را برای شناخت شعر و بهویژه ترانههای قیصر امینپور گشوده است.
مهدی فیروزیان با بیان اینکه نام این کتاب را از مطلع یکی از غزلهای امینپور گرفتم که درباره شعر و ترانه او حقیقت دارد: این ترانه بوی نان نمیدهد/ بوی حرف دیگران نمیدهد گفت: امینپور در عمر ۴۸ سالهاش در درازنای سی سال سخنوری صادقانه و متعهدانه، جز به فرمان دل خود سخنی نگفت. در سالهای جوانی همچون بیشتر جوانان دل به انقلاب اسلامی سپرد، در سالهای جنگ با رزمندگان ازخودگذشته و با پاسداران میهن همدلی کرد و در سالهای پس از جنگ دل به سازندگی و اصلاحات بست. او همواره آرمانهای معنوی و انسانی خود را دنبال میکرد و عشق به خوبی و زیبایی بزرگترین ویژگی اوست. او همچون شعرش پاک زیست. هرچند یکی از پروجههترین منشورهای شعری بین شعرای معاصر ازآن اوست، بزرگترین شعر او، زندگیاش است.
فیروزیان یادآور شد: قیصر شاعری گزیدهگو بود. مجموع بیتهای کلاسیک او به هزار بیت هم نمیرسد، با اینهمه او را یکی از سرآمدان شعر روزگار پس از سقوط سلطنت به شمار میآورند. در شعر نوجوان هم تنها با ۴۰ شعر یکی از سرآمدان شمرده میشود. همین گزیدهگویی را در کارنامه هشتساله ترانهسرایی او با ۲۱ ترانه میبینیم. ترانههای قیصر با همین شمار اندک، اثرگذاری بسیار داشتهاند؛ بهگونهای که در نخستین گام خود در راه ترانهسرایی آلبوم نیلوفرانه را سرود که با استقبالی چشمگیر و خیرهکننده روبهرو و با فروش هفت میلیون نسخه، به پرمخاطبترین مجموعه موسیقایی بعد از انقلاب تبدیل شد. ترانههای امینپور بر روی آهنگهای شش آهنگساز، عباس خوشدل، نصرتالله گلپایگانی، همایون خرم، محمدجواد ضرابیان، محمد اصفهانی و شهرام حسنزاده و برای دو خواننده ساخته شدهاند. بیش از سهچهارم آثار قیصر را علیرضا افتخاری خوانده است و باقی ترانهها را محمد اصفهانی اجرا کرده است.
وی با اشاره به پیشینه آشناییاش با دنیای شعری قیصر تصریح کرد: من از نوجوانی شیفته ترانههای امینپور بودم و انگیزهام از نوشتن این کتاب پاسخ گفتن به پرسش خودم بود که راز دلنشینی این سخنان سادهنما و دلربا چیست؟ اعتراف میکنم با آنکه از همان آغاز ترانههای قیصر در چشم من والا بودند، در جریان این پژوهش، به مرزها و رمزهای تازهای از هنر ترانهسرایی رسیدم که گاه مایه شگفتیام میشد؛ زیرا میدیدم سخنانی چنین ساده، روان و روشن که در بیشتر جملات آن نحو طبیعی با کمترین جابهجایی اجزای جمله با واژههایی ساده و امروزی دیده میشود، در خوانشهای چندباره، ساحتهای معنایی یا آوایی چندگانه، پیچیده و گستردهای را به نمایش میگذارد که در نگاه نخست، بههیچ روی برجسته نمینمودند. آنجا بود که پی بردم شیوه سهل و ممتنع را در ترانهسرایی هم میتوان به کار گرفت.
او با اشاره به اینکه در برابر گروهی که اندیشهای ژرف یا باوری ویژه را در سخن خود بازنمیتابانند، سخنوری دانا و توانا چون امینپور، ترانهسرای اندیشهگرا شمرده میشود، خاطرنشان کرد: اگر بخواهم ویژگیهای سبکی امینپور را در سه شاخه زبانی، فکری و ادبی فهرستوار یاد کنم، باید بگویم او از دید اندیشه از آبشخورهای دینی، معنوی و میراث ادبیات عرفانی سیراب شده است. از مضمونهای کلیشهای و کمارزش عاشقانه که سراسر سوز و آه هستند، بیزاری میجوید و عشقی را میخواهد که برای آدمی آزادی، رهایی و شادی به ارمغان بیاورد. از دید زبانی، پاکی و پیراستگی از لغزشهای دستوری و ساختن جملههای دستورمند، ضمن بهرهگیری از ساختارهای گوناگون، برجستهترین ویژگی ترانههای قیصر است که او را آشکارا در قیاس با سایر سرایندگان ترانه، در جایگاه برتری نشان میدهد. قیصر زبانی زیبا دارد که با رنگ ادبی دارای شکوه و شگرفی است، اما زبانش کهنه و پوسیده نیست. او واژههای خوشآهنگ فارسی را بیش از واژههای عربی میپسندد و تنها آن دسته از واژههای عربی را به ترانههای خود راه میدهد که در زبان مردم کوچه و بازار کاربرد گسترده دارند. پس از ضمیر من و تو، پرکاربردترین واژه در ترانههای او دل است که نشان از درونکاوی و نگاه عاشقانهاش دارد.
موسیقی سخن قیصر درخشان است و از این دید هیچ یک از ترانهسرایان پیش از او همعرضاش نیستند. بهخوبی هجاهای کوتاه و بلند را با آهنگ سازگار میسازد و بهگستردگی، قافیهسازی و آرایهپردازی میکند. در چینش قافیهها تردست است و شگردهای گوناگونی برای برجستهسازی سجعها، جناسها و تکرارها دارد. در صور خیال با بهرهگیری از شیوههای چندگانه ساخت تشبیه و استعاره، بیآنکه سخناش از فرط نوگرایی یا تزاحم تصویری دشوار شود یا آنکه برای آسانتر شدن سخناش، تن به تکرار سخنانان کلیشهای و کمارزش بدهد، در مرز میان این دو به آفرینشگری هنری میپردازد. هیچیک از ترانههای قیصر یکسره تهی از تصویر نیست. او بیشتر از تشبیه سود میجوید و در میان گونههای تشبیه، از تشبیه صریح بهره گسترده میبرد. گلها و گیاهان و مفاهیم درپیوند با آنها مانند باغ و بهار، پررنگترین نقش را در صور خیال قیصر دارند که این نکته نشان از برونگرایی شاعر در تصویرسازی دارد. در بدیع معنوی او بیشتر به روش ایهام گرایش دارد؛ البته ایهامسازی او جنبه خودنمایی نمییابد و به پیچیدگی متن نمیانجامد.
فیروزیان در پایان گفت: قیصر امینپور با پشتکار و شکیب بسیار در راه ترانهسرایی، با بهکارگیری ساختارهای گوناگون نحوی، قافیهای، تصویری، ایهامی و جز آن میکوشید سخناش را به بهترین وجه ممکن به مخاطب ارائه دهد؛ هم از این روست که پس از این پژوهش به این نتیجه رسیدم که امینپور یکی از بزرگترین ترانهسرایان تاریخ ترانهسرایی ماست که در برخی زمینهها یکسره یگانه و بیهمتاست.
مهدی ستایشگر با اشاره به اینکه درباره امینپور مطالب زیادی گفته شده است. او شاعری استثنایی، ترانهسرایی بزرگ و انسانی چندوجهی بود. گفت: کتاب این ترانه بوی نان نمیدهد در وهله اول اثری ناب است؛ زیرا شخصی متخصص آن را نوشته است. کتاب همان چیزی است که باید باشد. نویسنده در کنار تخصص، به موضوع عشق هم داشته است. نویسنده، ما را با اقسام ریزهکاریهای موسیقی و ترانه آشنا میکند. نام کتاب بسیار خوب انتخاب شده است. همین نمونهای است از یک کلام زیبا و پخته؛ زیرا حرف قیصر بوی حرف دیگران را نمیداد. گوشههای هنریای در این کتاب است که نشانههای توجه نویسنده به همه زوایای کار است. این کتاب در عین اینکه قیصر و زمانهاش را برای ما معرفی میکند، از ریزهکاریهای مسائل اجتماعی هم غافل نیست. این کتاب هم سبکشناسی است، هم تاریخ ادبیات در حوزه ترانه است. این کتاب هم برای دورههای عالی است و هم برای عموم. کتاب حتی واژههای عربی شعر امینپور را هم احصا میکند.
ایشگر ضمن بیان این نکته که بخش اعظم شهرت ترانهسرایی امینپور بهخاطر آلبوم نیلوفرانه بوده است. افزود: وقتی یک اثر هنرمند در جامعه دیده شود و محبوب، راه برای او باز میشود و آثار دیگر مکمل آن اثر میشود. این اثر برای پیشرفت کار مرحوم قیصر بسیار مؤثر بود. آثار موسیقاییای هستند که زیبا هستد، ایراد خاصی ندارند، خواننده هم آنها را خوب خوانده است، ولی شهرت برخی آثار را به دست نمیآورند. چرا همه نمیتوانند ترانههای بزرگ تولید کنند؟ چه دلیلی دارد برخی توانستهاند در کار اول بدرخشند؟
ستایشگر در پایان افزود: یک پیچش لحنی وجود دارد، یک چگونگی در دریافت لحن وجود دارد؛ مخالف سهگاه را خیلیها ساختهاند، اما پرویز مشکاتیان توانسته است ای وطن من را بسازد. مسأله چیزی نیست که برای همه آهنگسازان مکشوف باشد. روش کار موسیقی قبل از انقلاب استقرار شعر بر آهنگ و استقرار آهنگ بر شعر بود و دیگری خلق هر دو در آن واحد. یکی از دلایلی که ترانههای قیصر جامعه را تکان داد، معنویتی بود که در جان و دوستانش جریان داشت. باید آفرینشگر کار هنری به معنویت دست بیاید و ما این معنویت را در جابهجای کارهای امینپور حس میکنیم. او همیشه منتظر مضمون است. او همیشه آماده بود تا در رابطهای معنوی مضمون در دل او بنشیند. معنویت او نه فقط در شعرهایش نفوذ کرد که در شیوه زندگیاش نیز بازتاب روشنی داشت.
مصطفی ملکیان در گفتار خود با عنوان رنجهای قیصر جوان گفت: به نظر بسیاری از فیلسوفان و روانشناسان، هستهی اصلی شخصیت و منش هر فرد انسانی احساسات و عواطف اوست و از این میان، بیم و امید، خشم و خشنودی، رنج و لذت، اندوه و شادی، پشیمانی و شرم، و عشق و نفرت از دیگر احساسات و عواطف مهمترند. باز از میان اینها، رنج و لذت دارای بیشترین اهمیتاند. حاصل این نظر این است که بهترین راه برای شناخت هر کس این است که ببینیم او از چه اموری بیم دارد و به چه اموری امید. از چه اموری در خشم است و از چه اموری خشنود. چه اموری به او رنج میدهند و چه اموری لذتش میبخشند. از چه اموری اندوهگین است و از چه اموری شاد. از چه کارهایی پشیمان است و از چه چیزهایی شرمسار است و به چه چیزهایی عشق میورزد و از چه چیزهایی نفرت دارد. بقیهی ویژگیهای هر فرد، اعم از اینکه جسمانی یا ذهنی یا روانی یا اجتماعی باشند، در مقایسه با این دوازده ویژگی، ثانوی و فرعی و کماهمیتتر محسوب میشوند. به ویژه، رنجها و لذتهای یک شخص شاخصترین شاخصههای شخصیت و منش او به حساب میآیند. هیچ چیز بیش از اینکه چه اموری مایهی رنج مناند و چه اموری سببساز لذتِ من، مرا به خودم و به دیگران نمیشناساند.
ملکیان در ادامه افزود: دست بر قضا، شاعر عزیز ما، بسی بیش از آنکه شاعری دینی و مذهبی یا شاعر آرمانهای سیاسی یا شاعر انقلاب یا شاعر جنگ یا شاعر هر چیز دیگر و از جمله شاعر عشق باشد، شاعر رنج است. بدینمعنا که اگر در مجموعهی کامل اشعار او ژرف بنگریم، بیش از هر چیز با رنجهای او آشنا میشویم و این نکته به هیچ روی در اشعاری که پس از ۲۸ اسفند ۱۳۷۷، روز وقوع سانحهای که تا پایان عمر تنشا را معروض بیماری کمتوانی و درد ساخت سروده است بیشتر از اشعار پیش از آن سروده شده مصداق ندارند. اگر نگوییم که عکس این سخن صادقتر است، قیصر، در اشعار خود بیش از آنکه معتقدات دینی و مذهبی یا آرمانهای سیاسی یا آراء و احساساتش را دربارهی انقلاب یا جنگ یا سوزوگدازهای عاشقانهاش به قلم آورد، رنجهای خود را ثبت و ضبط کرده است.
ملکیان سپس به مواردی که قیصر از آنها در رنج بود پرداخت و برای هر کدام نیز مثالی از شعرهای وی ذکر کرد. ۱۹ موردی که به گفتهی ملکیان، امیرپور از آنها رنج میبرد به شرح زیر است: خود از یکپارچگی وجودی بهرهی کافی و وافی نداشت. یعنی باورها، احساسات و عواطف، خواستهها و اهداف و آرمانها و آرزوهااش با یکدیگر هماهنگی کامل و انطباق تام نداشتند؛ خود به جمود و سکون دچار بود و پویش و پرواز نداشت؛ خود احساس راهنایافتگی و گمگشتگی میکرد؛ اینکه پیش از رسیدنش به کمال مرگش در رسد؛ اینکه دست و پا بستهی جبر سرنوشت بود؛ اینکه هیچکس کتاب وجود او را نمیخواند و او را فهم نمیکرد؛ اینکه دیگران از یادش میبردند و به فراموشیاش میسپردند؛ اینکه در میان دیگران دوستی واقعی نمییافت؛ اینکه کسی زندگی اصیل و به حکم صرافتطبع خود نداشت؛ اینکه هیچکس عزت نفس خود را پاس نمیداشت، و همه تن به خواری و فرودستی میدادند؛ اینکه انسانها در برابر انسانهای دیگر سر خم میکردند و زانو به زمین میساییدند. حال آنکه این خضوع و خشوع را فقط در پیشگاه معشوق باید داشت؛ اینکه انسانها عشق بیقید و شرط، عام و بیکران نداشتند؛ اینکه عاطفه از دست میرفت؛ اینکه آدمیان به خواستهها و آرزوهای حقیر دل بسته بودند؛ اینکه انسانها از کیفیت بریده و به کمیت پیوسته بودند و حتا کیفیت را ارزیاب کمّی میکردند؛ اینکه آدمیان دستخوش فقر بودند؛ اینکه انسانها آزاد نبودند؛ این که آدمیان، به جای مرزگذری، مرزگذاری میکردند؛ این که دشمنی، خشونت و جنگ در کار بود.
عبدالجبار کاکایی گفت: سال ۱۳۶۲ وارد حوزه هنری شدم. آنجا جایی به نام اتاق شعر بود. من دانشجوی دانشسرایی در جنوب تهران بودم و وقتی نزدیک به پلهها شدم، چهره قیصر امینپور را از دور شناختم. پیشتر چهره او را در یکی از بخشهای خبری تلویزیون دیده بودم که در دزفول داشت برای جنگ شعر میخواند. حتی رباعیای که در تلویزیون از او شنیده بودم را حفظ کرده بودم. جایی که شعر میخواندیم موسوم بود به حوزه اندیشه و هنر اسلامی که الان به اختصار حوزه هنری گفته میشود. شعرایی که آنجا بودند به گفتمان و سبک مطلوبی رسیدند که به گفتمان شعر انقلاب اسلامی شهرت یافت. این گفتمان اگرچه در نظام واژگان و نشانهشناسی واژگان بیشتر به نام جنگ شناخته شده است، از حیث نشانهشناسی معنوی و فضای محتوایی، بیشتر متأثر از انقلاب و شرایط پیش از انقلاب بود. ازجمله ردپای ستیز با تجدد و نظام زندگی شهری در شعر شاعران آنجا، بهویژه در شعر امین پور، پیدا بود. ما تجدد را گناه میدانستیم و میخواستیم از آن دوری کنیم. گفتمان شعر انقلاب با این رویکرد پرقدرت آغاز شد و اغلب ما تحت تأثیر آن گفتمان بودیم. ما برنامهای برای بعد نداشتیم و تا اندازهای تحت تأثیر افکار فردید و شایگان بودیم، بدون اینکه پاسخی برای پرسشهایمان داشته باشیم، احساساتمان را در شعرها بیان میکردیم.
وی افزود: کتاب مهدی فیروزیان بسیار جامع نوشته شده؛ چندان که ما را از مطالعه آثار دیگر در این زمینه بینیاز خواهد کرد. کتاب اشارات روشنی دارد به ملحون بودن آثار امینپور. شاعر یکی از نیروی دانش بهره میبرد در چینش کلمات و دیگر از هوش موسیقاییاش. هوش موسیقایی اغلب در تصرف شاعر نیست، جز مواردی مثل قافیهبندی. خیلی از وجوه و هنجارهای دادن موسیقی به کلام، بهجد در تصرف شاعر نیست. شروع شاعری قیصر با دوبیتی و رباعی بود. اولین مجموعه شعری او مجموعه دوبیتی و رباعیهای اوست. ایهام تناسب یا موسیقی معنوی یا بدیع معنوی، جزو وجوه برجسته شعر امینپور است. فکر میکنم قالب رباعی و دوبیتی بهترین تمرین و بهترین ریاضت برای شناختن قدر کلمهها در یک قالب کوتاه و استفاده از صناعاتی مثل ایهام تناسب و موسیقی درونی است. شاعر باید همه هنرنماییاش را در دو بیت خلاصه کند.
کاکایی با اشاره به این که یکی دیگر از نکاتی که سبب شد قیصر زبان روانی پیدا کند، خیزش انقلاب و جنگ و لزوم گفتوگوی مستقیم با مردم و ادای دین به مطالباتی بود که به جامعه ادبی آن روزگار تحمیل شده بود، خاطرنشان کرد: مرحوم حسن حسینی بین خبرهای رادیو رباعی میگفت و به دست گوینده میداد. شاعر ضرورت داشت که ساده و روان حرف بزند. این سادگی و روانی در همه شعرهای قیصر تداوم پیدا کرد. به نظر من قیصر به طور تصادفی وارد عالم ترانهسرایی شد. در خاطرات عباس خوشدل آمده است که قیصر بهتصادف وارد حوزه ترانه شد. اما چرا او در برابر این پیشنهاد تسلیم شد یا مقاومت نکرد. او در انتشار آثارش بسیار سختگیر بود و دوست نداشت زیاد شعر بخواند و در محافل حضور داشته باشد. یکی از علتها رویکرد انکاری بود که نسبت به ادبیات برساخته از گفتمان انقلاب اسلامی در دهه شصت وجود داشت. این رویکرد انکار از سوی محافل موسوم به روشنفکری اتفاق میافتاد. گفتمان روشنفکری سعی در انکار و طرد شاعران انقلاب داشت. یکی از علتهایی که شاید خیلیها از جمع شعرای انقلاب را به سمت ترانه کشاند، این بود که ترانه به دلیل مخاطب زیادش، سراینده آن را غیرقابل انکار میکند.