کیهان برزگر . استاد روابط بینالملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر«مهار سعودی» نوشت:
موج جدیدی از اقدامات سعودیها برای ایجاد اجماع جهانی علیه موقعیت منطقهای کشورمان در جریان است. اتهام دستداشتن ایران در حمله موشکی یمنیها به ریاض، گفتوگو و پیشنهاد کمکهای مالی به دولت حیدر العبادی برای مهار قدرت حشد الشعبی در عراق و بهتازگی طرح استعفای سعد حریری در لبنان برای تشدید فشار بر حزبالله در لبنان ازجمله این اقدامات هستند. بسیاری از تحلیلگران این اقدامات سعودیها را مقدمهای برای ورود به جنگ با ایران با کمک دولت ترامپ در آمریکا و البته خواست رژیم اسرائیل ارزیابی میکنند. بحث اصلی آنها هم این است که موقعیت منطقهای ایران فضا را برای تنفس سعودیها تنگ کرده و آنها در پی راهی برای خروج از این بنبست استراتژیک هستند. تحولات در عراق و سوریه ازجمله شکست قریبالوقوع داعش در این دو کشور، بهجریانافتادن معنیدار مذاکرات صلح در سوریه با مشارکت ایران، روسیه و ترکیه و بهتازگی شکست طرح رفراندوم استقلال کردستان عراق همگی خلاف جریانهای مورد انتظار سعودیها بودهاند. موضوع وقتی پیچیدهتر میشود که افتضاح حمله و بمباران طولانی یمن به نتایج مطلوب مدنظر سعودیها یعنی کسب یک موقعیت قدرتمند منطقهای نرسیده است؛ اما با وجود همه این تحولات هدف واقعی سعودیها آغاز یک جنگ در منطقه نیست؛ چون آنها ظرفیت ملی لازم را برای ورود به یک جنگ جدید بهویژه در شرایط جاری انتقال ساختار قدرت در این پادشاهی ندارند.
ضمن اینکه یک جنگ جدید در منطقه با مخالفت جدی سایر کشورها در منطقه و جهان به دلیل تأثیرات زیانبار آن بر حوزه مبارزه با تروریسم، افزایش قیمت نفت، تشدید شکافهای قومی- مذهبی و سیل پناهندگان به غرب و حل سیاسی بحرانهای موجود در منطقه همراه است. هدف واقعی سعودیها ایجاد یک اجماع جهانی و منطقهای برای تضعیف قدرت ملی ایران در یک روند بلندمدت است تا از درون به اصطلاح دچار اصلاح یا حتی فروپاشی شود. الگوی مد نظر سعودیها هم مدل فروپاشی شوروی است که در نتیجه تقابل با غرب در یک روند چندینساله بهتدریج بهویژه از لحاظ اقتصادی تضعیف و مجبور به سازگاری خود با جریانهای رقیب شد. در تفکر فعلی حاکمان سعودی، ایران بازوهای نقش و نفوذ گسترده سیاسی- اجتماعی در منطقه دارد که در هر شرایطی فضا را به ضرر جایگاه منطقهای عربستان محدود خواهد کرد.
بر این مبنا، آنها خواهان برعکسکردن روند اجرای برجام، بهویژه گشایشهای اقتصادی؛ و از این طریق تضعیف موقعیت منطقهای ایران برای دسترسی به هدف گستردهتر تضعیف و مهار قدرت ایران هستند. آمریکاییها هم به طور سنتی بهترین سیاست برای تأمین منافع خود را مهار قدرت ایران در منطقه میدانند. تمرکز اصلی سیاست سعودیها بر استفاده از «فرصت ترامپ» در آمریکاست.
اکنون آمریکا در یک سردرگمی استراتژیک در فهم ضرورت همکاری یا تشدید تضاد با ایران است. دولت اوباما با توافق هستهای (برجام) با ایران بر منفعتهای کاربرد دیپلماسی و همکاری منطقهای با ایران برای منافع ملی آمریکا تأکید کرده بود؛ اما روند تحولات منطقهای و پایبندنبودن ترامپ به اجرای اصول توافق هستهای منجر به تشدید تضادهای موجود میان ایران و آمریکا شد. بهویژه آنکه سعودیها تصور میکنند صداهای متفاوت در ایران نسبت به سیاست منطقهای آن، روابط با آمریکا و موضوع برجام وجود دارد و اینکه میتوانند از این فرصت هم استفاده کنند. سعودیها که از سیاستهای اوباما بسیار عصبانی بودند، اکنون زمان را برای خنثیکردن نتایج مثبت توافق هستهای بر موقعیت منطقهای ایران مناسب دیدهاند. اجرای کامل این توافق میتوانست منجر به گشایش روابط اقتصادی و جذب سرمایهگذاریها به ایران و همچنین رفع حس تهدید متقابل استراتژیک در روابط ایران و غرب شود. بر این مبنا، آنها متوسل به ابزار سنتی خود یعنی پول و اعتبارات مالی برای تطمیع رئیسجمهور معاملهمسلک آمریکا شدند و با اعطای ١١٠ میلیارد دلار نقد و چند میلیارد اعتبار مالی دیگر روند تحول در سیاست خارجی آمریکا در منطقه به سوی یک دیپلماسی چندجانبهگرا و با مشارکت ایران در زمان اوباما را متوقف کردند. در این راستا، بوروکراسی و ساختار سنتی قدرت در آمریکا هم که همچنان قائل به ضدیت با ایران به نفع متحدین سنتی منطقهای خود بود، به کمک سعودیها آمد. درواقع، بوروکراسی آمریکایی که سابقه و تجربه طولانی در قراردادن یک موضوع در روند مذاکرات طولانی و مهار قدرت رقیب، همانند دوران جنگ سرد با شوروی دارد، با این هدف سعودیها هماهنگ شد تا قدرت رقیب (ایران) را در یک روند طولانی تضعیف کند و در نهایت معادله قدرت را به سمت خود برگرداند.
اکنون سیاست «فشار از طریق ترامپ» سعودیها با ابزار سنتی مالی دو هدف عمده برای مهار قدرت ایران دارد. نخست شکاف در موقعیت بینالمللی ایران در شرایط بعد از برجام و قراردادن کشورهای اروپایی، چین و حتی روسیه در موقعیت انتخاب بین آمریکا و ایران با درنظرگرفتن هزینه فایده گسترش تبادلات اقتصادی و سیاسی با ایران در شرایط گسترش تحریمهای جدید آمریکا و فشارهای سیاسی بر این کشور. دوم گفتوگو برای ارائه کمکها و مشوقهای مالی به دولتهای عراق و لبنان برای تحت فشار قراردادن و تضعیف بازوهای نقش و ائتلافسازی ایران در منطقه همانند حزبالله و حشد الشعبی. هدف اصلی این سیاست سعودیها ایجاد اجماع جهانی و منطقهای از طریق بزرگ جلوهدادن خطرات افزایش قدرت ایران برای ثبات منطقهای است. این تلاش سعودیها با اتصال به سیاست هدفمندتر آمریکا و اسرائیل در اتصال فعالیتهای موشکی ایران به بیثباتی منطقهای، بهنوعی توجه کشورهایی مثل فرانسه و رئیسجمهور آن امانوئل مکرون را هم جلب کرده است. فرانسه همزمان منافع اقتصادی و فروش تسلیحاتی سنتی گسترده با سعودیها و اماراتیها و عرض اندام سیاسی در مسائل منطقهای، اروپایی و جهانی دارد که البته تجربه نشان داده این آخری در شرایط بهراحتی تغییر مییابد.
در این شرایط، استراتژی مهار ایران از طرف سعودیها نیاز به یک استراتژی مهار پیشرفته از سوی ایران با تمرکز بر دیپلماسی چندجانبهگرا و فعال در منطقه دارد. از یک سو ایران باید حضور مؤثر و نقش ائتلافساز خود در مبارزه با تروریسم و کمک به دولتهای ملی در شرایط پس از منازعه در عراق، سوریه و افغانستان را تقویت کرده و از این طریق بر سیاستهای «ثباتخواهانه» و میانهرو خود در هر شرایطی تأکید کند. از سوی دیگر، تقویت روابط با کشورهای اروپایی مثل انگلیس و آلمان و حتی فرانسه باید ادامه یابد. کشورهای اروپایی به دلیل نگرانی از گسترش سیل پناهندگان و سرایت بیثباتی بههرحال خواهان همکاری استراتژیک با ایران هستند. مهمتر همکاری نزدیک با روسیه و ترکیه است که برداشت و فهم متفاوتی نسبت به ائتلاف جدید سعودیها و ترامپ از ثبات منطقهای و روابط با ایران دارند. این همکاری میتواند در تقویت چندجانبهگرایی و تأثیر مثبت بر کشورهای اروپایی و تعدیل سیاستهای ترامپ مؤثر باشد.
- بحران و اجتماعات محلي
سيامك زند رضوي جامعه شناس در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:
در مواقعي مانند وقوع زلزله ديدگاههاي تحليلي مختلفي در جامعه و ميان افكار عمومي شكل ميگيرد و مطرح ميشود. مواردي مثل اينكه اين زلزله طبيعي بوده يا دليل و منشأ ديگري دارد؟ اينكه چرا دخالت عوامل انساني در بروز چنين اتفاقاتي مطرح ميشود به دليل اين است كه جامعهاي داريم كه در آن شفافيت كمي وجود دارد و در هر مسالهاي كه بخواهيم به آن بپردازيم، بخش مهمي از اطلاعات وجود دارد كه از چشم شهروندان دور نگه داشته ميشود. ديدگاه ديگري كه مطرح ميشود اين است كه اتفاقاتي مثل زلزله پيامد رفتارهاي انسانها بوده و اين عقوبتي است كه در نتيجه اين رفتارها بر ما نازل شده است.
اين ديدگاه بعد از زلزله بم به كرات مطرح ميشد. اما پاسخ افرادي كه چنين ديدگاهي را مطرح ميكنند اين است كه پس تكليف كودكاني كه در اين حوادث از بين ميروند چيست؟ يا اگر فردي عملي مرتكب شده كه چنين عقوبتي نصيبش شود، پس بقيه افراد نقش و گناهشان چيست؟ از سوي ديگر در رسانه ملي تحليلهاي روانشناسي را در مورد هر موضوعي لحاظ ميكنند و هميشه اين روانشناسان هستند كه مسائل مختلف را از فقر و بيكاري گرفته تا حوادث رانندگي و بلاياي طبيعي و موارد ديگر را تحليل و عوامل اتفاقات را به سطوح فردي تقليل ميدهند. در ميان تمام اين ديدگاههاي مطرح و موجود، بينش جامعهشناختي در مقياس اجتماعي، بسيار ضعيف است.
اطلاعرساني چندرسانهاي باعث شده تا تحليلهاي بسياري در زمينه اخبار و تصاوير منتشرشده مطرح شود، يكي از مهمترينهاي آنها در زلزله كرمانشاه، آسيبهاي جدي وارد شده به انبوهسازي مسكن مهر است كه در تصاوير ديده ميشود، و درست در سوي ديگر خيابان منازلي كه شهروندان ساختهاند كمتر آسيب ديده است.
اگر ما اين تصاوير را بخشي از واقعيتي بدانيم كه در مناطق زلزله زده اتفاق افتاده است، سوالات مهمي از سوي شهروندان مطرح ميشود كه دستگاههاي اطلاعرساني و مسوولان مرتبط بايد بتوانند به اين سوالات پاسخهاي سريع و قانعكننده بدهند. اينكه چرا در منطقهاي كه روي گسل اصلي زلزله است، خانهها اينچنين ساخته ميشوند؟
اين سوالات نياز به پاسخها و پيگيري فوري به لحاظ فني و قضايي دارد، زيرا كه شهروندان در ساير مناطقي كه اين خانهها را دريافت كردهاند، آرامش خود را از دست ميدهند.
همانطور كه براي امداد رساني نيروها بسيج ميشوند، بلافاصله بايد يك بسيج هم شكل بگيرد براي پاسخگويي به سوالاتي كه در مورد ساختوسازها و بسترهاي نامناسب امداد و نجات، رسيدگي به مصدومان، اسكان اضطراري و... مطرح ميشوند. تمام اين سوالات بايد روي ميز نگه داشته شوند و به آنها پاسخ داده شود تا آنچه به عنوان شايعه معرفي ميشود كاهش پيدا كند.
نكته بعدي كه پس ازوقوع حوادث طبيعي مانند زلزله (كه ساختارهاي موجود در جامعه ما، آن را به بلا و فاجعه تبديل ميكند) پديد ميآيد، احساس همدلي عمومي است. در چنين مواقعي همه مردم اين سوال را دارند كه اگر در مناطق آسيب ديده بودند چه توقعي از ديگران داشتند. سازمانهاي مردم نهاد به شكلي وسيع در جريان زلزله بم و بعد از آن در بروجرد و آذربايجان، در اين زمينه تجربه دارند. رسانهها ميتوانند از اين نهادها دعوت كنند تا در مورد تجاربشان صحبت كنند و بگويند در چنين مواقعي به خصوص پس از ساعات طلايي نجات، چگونه با كمك بازماندگان، داوطلبان و كمكهاي جمعآوري شده نشاط زندگي را به آنان، به ويژه كودكان بازگرداند.
بعد از زلزله بم اين پيشنهاد مطرح شد كه بهتر است پيش از وقوع زلزله، در هر محله كانكسي قرار داده شود كه داخل آن ملزوماتي قرار گيرد كه در مواقع بروز بحرانهايي مثل زلزله مورد استفاده قرار گيرد. و در هر زمان افراد داوطلبي از هر محله آموزشهاي لازم را براي مواقع بحراني ببينند تا بتوانند به بازماندگان از زلزله امداد رساني كنند. آنان همچنين ميتوانند كمكهاي مردمي را مديريت كنند و در عين حال قبل از اينكه نيروهاي امدادي به منطقه برسند، كمكرسانيهاي اوليه را انجام دهند. در سه مرحله مديريت بحران در محلهها اهميت دارد، اول امكاناتي كه بشود آوارها را تا حدودي جابهجا كرد و دوم جمع كردن كودكان در محله كه به شكلهاي گوناگون در خطر هستند و نياز به حمايت دارند و سوم برپايي سرپناه براي بقيه آسيبديدگان در محلهايي كه از قبل تعيين شده است. «هر خانواده يك امدادگر» بايد به همراه خود ملزومات مورد نياز براي امدادرساني را در اختيار داشته باشد. اما موضوع مديريت بحران متكي بر ظرفيت اجتماعات محلي كه از زلزله بم مطرح شد. در اين سالها مدام تكرار و مدام فراموش شده است.
به بيان سادهتر در صورت استفاده از ظرفيت اجتماع محلي براي مديريت بحران، اگر هر كسي آسوده خاطر باشد كه همسايهاي دارد كه ميتواند به خانواده او كمك كند، در وضعيتهاي بحراني به وجود آمده نيازي نميبيند كه به نقاط ديگر شهر برود تا به خانواده و آشنايان خود كمك كند، بلكه در محله خود به همسايگان و اطرافيان امدادرساني ميكند. در كشور ما بايد در مناطقي كه روي گسل قرار دارند، از همين امروز، قبل از واقعه، ظرفيتهاي امدادرساني محلي آماده باشد و مسووليت طراحي و اجراي آن هم نه اداري يا نظامي بلكه مردم نهاد باشد كه بتواند همه شهروندان علاقهمند را پوشش دهد.
از طرف ديگر بعد از وقوع حوادثي مثل زلزله يك همدلي عمومي هم ايجاد ميشود و در مورد زلزله كرمانشاه هم اين نكته وجود داشت. اما اين نكته كه از اين همدلي چطور ميتوان به عنوان يك سرمايه اجتماعي استفاده كرد نياز به برنامهريزي دارد. اگر در هر محلهاي اعلام شود كه اي كساني كه دچار عواطف انساني شدهايد، كداميك از شما آمادهايد تا در محله خود با كمك مسوولان مديريت بحران منطقه، محل زندگيتان، فضايي كه مناسب استقرار چادرها در مواقع بحراني است را شناسايي كنيد چه كساني آمادهاند آموزشهاي لازم براي كار با كودكان در شرايط بحران راببينند؟ كانكسي كه ابزارهاي امدادرساني اوليه ميتواند در آن قرار گيرد، در كدام قسمت محله ميتواند قرار بگيرد؟
چه كساني آمادگي دارند كار با ابزارها و امكانات را بياموزند و به امكانات دريافتي رسيدگي كنند؟
بايد افراد توانمند در زمينه حمايت كودكان جزو داوطلبهايي باشند كه در محله آموزشهاي لازم را ميبينند. ضروري است كه در هر محلهاي يك تيم اطلاعرساني هم وجود داشته باشد كه با خارج از محله در ارتباط باشد و نيازهاي محله را به گوش مسوولان تيمهاي امدادرساني برساند.
ظرفيت اعتماد و همدلي و اشتياق عمومي بايد هدايت شود به سمت تشكيل گروههاي داوطلب محلهاي كه بتوانند خيلي سريع به موضوع امدادرساني ورود كنند. به طور مشخص در مورد زلزله تهران، به دليل مشكلات معابر ودسترسيها، اميدچنداني وجود ندارد كه از خارج از تهران امدادگراني بيايند كه بخواهند در زمان مناسب كودكان و خانوادهها را نجات داده و استقرار موقت را سامان دهند.
سيستم مديريت بحران ما بايد از نگاه امنيتي خارج شود و برسد به مفهوم مشاركت اجتماعي. اين مشاركت تنها در برنامهريزي و اجرا نيست بلكه در ارزيابي هم مطرح است. هر محلهاي بايد بتواند تكليف خود را با حوادث غيرقابل پيشبيني روشن كند. اگر اين اتفاق بيفتد يك همبستگي پيش از بحران شكل ميگيرد كه ميتواند تبديل به نوعي سرمايه اجتماعي پايدار به دليل سرنوشت مشترك شود. سرمايهاي كه ميتوان به آن اعتماد كرد.
- در عربستان چه خبر است؟
محمدكاظم انبارلويي در ستون سرمقاله رسالت نوشت:
1- اولين روز سال 1400 هجري قمري مصادف با 20 نوامبر 1979 يك گروه چريكي به رهبري يك واعظ سعودي با حمله و اشغال مسجد الحرام و گروگانگيري حجاج اعلام كرد؛ حكام سعودي مسلمان نيستند، آنها مشتي فاسد، شرابخوار و زنباره هستند. آن هنگام ملك خالد پادشاه عربستان بود. دربار به كمك يك گروه كماندويي فرانسوي، شورش را سركوب كرد . در اين حادثه 127 تن از نيروهاي امنيتي سعودي و 250 تن از نيروهاي شورشي كشته شدند.اين حادثه درست 16 روز پس از تصرف لانه جاسوسي آمريكا در تهران در آبان 58 توسط دانشجويان پيرو خط امام خميني (ره) صورت گرفته بود و موج اسلام خواهي در ايران و منطقه همانند يك توفان عمل مي كرد.
حكام عربستان پس از حادثه تصرف مسجدالحرام شروع كردند قرآن چاپ كردن، مسجد ساختن و مدرسه ديني بنا كردن و اين كار را در گستره وسيعي از جهان اسلام انجام دادند.آنها يك سياست ديني را در كشور براي كسب مشروعيت، حاكم كردند و اين سياست مبتني بر قرائت وهابيت از اسلام بود. محصول اين سياست، ظهور القاعده بود. غرب از چنين قرائتي سود مي برد و آن را به ويژه در افغانستان براي مقابله با اشغال افغانستان توسط شوروي لازم مي ديد، اما پس از فروپاشي شوروي و به ويژه پايان جنگ هشت ساله صدام عليه ايران، گروه هاي چريكي وهابي روي دست آمريكايي ها ماندند و نمي دانستند با آن چه كار كنند. حادثه 11 سپتامبر باعث شد آمريكايي ها با حمله به عراق و افغانستان و برپا كردن زندان هاي وسيعي در جهان اسلام و حتي در اروپا چريك هاي متمرد از فرمان واشنگتن را به دار و درفش بكشند و از باقي مانده آنها جماعتي بسازند كه رودرروي بيداري اسلامي در جهان اسلام بايستند و با خشن ترين برخوردها از زنده سوزي گرفته تا سربريدن ها و اعمال شكنجه هاي قرون وسطايي، تصوير زشتي از اسلام را به نمايش بگذارند. بدين نحو بود كه گروه هايي مثل داعش و النصره پديد آمدند و مأموريت آنها تجزيه كشورهاي اسلامي منطقه و جبران شكست آمريكا و رژيم صهيونيستي در پديداري خاورميانه بزرگ بود!
سر نخ اين اعمال تروريستي در تل آويو و رياض بود. اكنون اين «پروژه» كه قرار بود آن را «پروسه» بنامند، شكست خورده است.
آمريكايي ها در معركه گيري خود در غرب آسيا براي سرگرم كردن مردم منطقه و دور كردن آنها از بيداري اسلامي، از جعبه مارگيري خود داعش والنصره را بيرون آوردند و تروريسم را به جان ملت هاي مسلمان انداختند. آنها اکنون به اين ادراك رسيده اند كه اين مارها و افعي ها حال مبارزه با اسلام حقيقي را ندارند و از سد نيروهاي مقاومت نمي توانند عبور كنند و گاهي هم خود آنها را نيش ميزنندو لذا از اين ترفند خود هم نتيجه اي نگرفتند.
2- اين روزها در رياض خبرهايي است. تحليل چند و چون آن مهم است. سلمان بن عبدالعزيز پادشاه 81 ساله عربستان از پيچيدگي هاي سياسي نقشه هاي غرب در منطقه سردرنميآورد. او تخت و تاج خود را از يك پادشاه 90 ساله گرفته و به زودي به جايي خواهد رفت كه اسلاف سعودي اش به آنجا رفتند. محمد بن سلمان پسر 32 ساله او عملاً همه کاره عربستان است و قدرت را با مديريت يك سرويس امنيتي انگليسي، اسرائيلي و آمريكايي در دست دارد. محمد بن سلمان هفته گذشته 500 شاهزاده سعودي را به بهانه فساد، تو گوني كرد و فرستاد زندان! در ميان آنها جمعي از وزرا و بزرگان آل سعود ديده مي شوند. صاحبان سه شبكه تلويزيوني خصوصي هم در ميان بازداشت شدگان هستند. گونه شناسي بازداشت شدگان نشان مي دهد چينش قدرت در عربستان از حالت ائتلافي هفت خانواده سعودي خارج و تبديل به يك خانواده شده است.
از اين پس عربستان «سعودي» را بايد عربستان «سلماني» خواند. قرار است پادشاه جوان به زودي جاي پدر را بگيرد و اين سلماني شروع كند به اصلاح سر «قدرت» در سرزمين حجاز! ماموريت پادشاه جوان تا ژاندارمي منطقه هم ارتفاء داده شده است. عربستان با اقدامات «بي ثبات ساز» در منطقه مأموريت دارد نيروهاي مقاومت را در عراق، لبنان، سوريه و يمن سرگرم كند تا مبادا به فكر ضربه به اسرائيل بيفتند.غرب مشكل پيرسالاري در عربستان را با پر و بال دادن به «بن سلمان» دارد حل مي كند و قصد دارد با حمايت از او حد اقل نيم قرن حاكميت خود را در عربستان و آينده منطقه تضمين كند.
- استراگیجی گاو دوشان!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
مسئله شعور و شناخت پدیدههای پیرامون، حیاتیترین نیاز زندگی است. میتوان گفت امروز بر سر پیچ بزرگ تاریخ، با آلودگی برخی روشنفکران و سیاستمداران و اصحاب رسانه به آفت بدفهمی یا کژنمایی و بازتاب وارونه مسائل مهم ملی یا بینالمللی دست بهگریبانیم. سمت و سوی پیشرفت و اقتدار ما یا عقب رفت و گرفتار تهدیدها شدن را همین شناخت تعیین میکند و کفایت سیاستمداران و صلاحیت آنها در تشخیص مصالح ملی را از جمله باید در همین مسئله سنجید.
1- تمایز میان «بود» و «نمود» (Noumenon-Phenomenon) و «واقعیت» و «مجاز»، از مباحث دیرپای معرفتی است. از مهمترین مسائل شناخت شناسی این است که کدام ذهنیتها با عینیتها سازگار است و کدام نیست؟ فراوانند تصویرها و تصورها از پدیدهها که راه به توهم یا حتی به ضدواقعیت میبرند. خوشرنگ و لعابی یک غذای مسموم، چیزی از کُشندگی آن نمیکاهد اما فریبنده است؛ همچنانکه خوش خط و خالی یک مار میتواند ما را از خطرناکی سمّ نهفته زیر دندان آن غافل کند. مواد روانگردان در نگاه اول، آرامش بخش و شارژکننده هستند اما در باطن، جسم و جان را زایل میکنند. ظاهر رشوه و زد و بند، چرب و شیرین است اما باطن آن، چیزی از انسانیت و شرافت و فضیلت باقی نمیگذارد.
2- آدمی به اعتبار همین پیچیدگیها گاه دچار کج فهمی و سوء تفاهم نسبت به مسائل میشود خیر و شر را جابهجا میبیند. درست به همین دلیل پیامبر اعظم و اولیای معصومین (علیهمالسلام) دائما دعا میکردند «الَلَّهُمَّ اَرِنِی الْاَشْیَاءَ کَمَا هِیَ. خداوندا اشیاء را همانگونه که هستند- نه آنگونه که در نگاه ظاهری و در بادی امر مینمایند- به من نشان بده». موقعیتهایی که انسان به ظاهرعاقل و زیرک، بد محاسبه میکند و عقل قربانی میشود، کم نیست. این تعابیر از امیرمؤمنان (ع) است که «رُبّ عالم قد قتله جهله و علمه معه لا ینفعه»، «کم من عقل اسیر تحت هوی امیر» و «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع». بسا عالم که جهلش، او را از پا در آورد و علم وی سودی نبخشید. بسا عقل که تحت امارت هوا و هوس به اسارت درآمد. بیشترین قتلگاههای عقل زیر بارقه طمعهاست.
3- وقتی عقل مورد دستبرد قرار گرفت، آنگاه مقیاسها و تناسبهایی که ابزار سنجش سود و زیان و خیر و شر است، دچار اختلال میگردد و به نام مصلحت، بدترین مفسدهانگیزی و تهدیدآفرینیها انجام میشود؛ مسائل فرعی ، مهم نمایانده و مسائل اصلی به حاشیه پرتاب میشوند. «غیر» در موضع دشمنی دچار بزرگنمایی میشود، در حالی که توانمندیهای «خودی» مورد تحقیر و تخفیف و سرزنش قرار میگیرد. اینجا همان موضعی است که سیاستمدار یا روشنفکر مدعی زیرکی، زیان میبیند و خسارت به بار میآورد. میشود حکایت اعتماد به شیطان بزرگ و اینکه پس از 4 سال نشنیدن صدای ناصحان، فلان سیاستمدار به گلایه بگوید: «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ میگویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا قرص و محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل میگوید که اهل مذاکره و تعهد نیست اما به برخی کشورها میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر ديوانهاند كه با شما مذاكره كنند؟».
4- خطبه 215 نهجالبلاغه (برخی نسخهها 224) از جهات مختلف، خطبه شگفتی است. از جمله اینکه ما را دلالت میکند به اینکه انسان در اثرسبک زندگی خود خواسته، دچار جن زدگی (شیطان زدگی) میشود. امام ابتدا به ماجرای درخواست عقیل از بیتالمال که با آهن تفتیده پاسخ گرفت،اشاره میکند و سپس به ماجرای فرد دیگری میپردازد که رشوه آورده بود: "وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَهًٍْ فِي وِعَائِهَا... فَقُلْتُ هَبِلَتْكَ الْهَبُولُ أَعَنْ دِينِ اللَّهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي أَمُخْتَبِطٌ أَمْ ذُوجِنَّْهًْ أَمْ تَهْجُرُ... مَا لِعَلِيٍّ وَ لَنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّهًٍْ لَا تَبْقَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِينُ. و شگفتتر از آن اينكه شب هنگام كسي ما را ديدار كرد، و ظرفي سرپوشيده آورد. درونش حلوايي سرشته و با روغن و قند آغشته. چنانش ناخوش داشتم كه گويي آب دهان مار بدان آميخته با زهر مار بر آن ريخته... گفت ارمغان است. گفتم مادر بر تو بگريد. آمدهاي مرا از راه دين خدا بگرداني يا خرد آشفتهاي يا جنزده، يا به بيهوده سخن ميراني؟... علي را چه كار با نعمتي كه نپايد و لذتي كه به سر آيد پناه ميبريم به خدا از خفتن عقل و زشتي لغزشها و از او ياري ميخواهيم».
5- برخی مدیران اجرایی و عقبه سیاسی و رسانهای آن به نوعی از خلاء و تهیشدگی معنایی رسیدهاند. کارکرد و عایدی این طیف روز به روز برای مردم نامفهومتر میشود. بنابراین مشتاقند مدام مسئله بتراشند و دوقطبیهای عقلسوزی مانند جنگ و صلح، دولت قبل و دولت فعلی و...را به خورد خلایق بدهند تا کمتر کسی متوجه این مسئله شود که قائلان به مدیریت «برجام و تلگرام و دیگر هیچ»! دچار «استراگیجی» (حیرت ناشی از فقدان استراتژی و درایت) هستند و به همین دلیل مجبور به حاشیهسازی یا سواری دادن به افراطیون و نفوذیهایی شدهاند که دولت را رحم اجارهای خویش میخوانند؛ اروپا و آمریکا که جای خود دارد.
6- خسارات و تلفات زلزله مهیب در غرب کشور، مردم ما را سوگوار کرد. اولویت ملی در اینجا بسیج همه امکانات برای امدادرسانی به زلزلهزدگان است. اما به فاصله چند ساعت، رسانههای زرد شروع به تسویه حساب بر سر مسکن مهر کردند! تصویر یک ساختمان فروریخته در مصر را منتشر کردند و به عنوان مسکن مهری که در زلزله یکشنبه شب فروریخته جا زدند. تا اینجایش با شناختی که از خباثت برخی از مدیران آن کانالها و شبکههای مجازی سراغ داریم، قابل درک(!) است اما همزمان شنیدیم معاون اول رئیسجمهور بیهیچ بررسی درستی ادعا میکند «بیشتر خانههای تخریب شده در استان کرمانشاه متعلق به مسکن مهر است»! این در حالی است که اگرادعای آقای جهانگیری درست هم بود، افتتاح 5371 واحد مسکن مهر دراستان کرمانشاه در تاریخ 19 بهمن 1394 توسط مسئولان دولت یازدهم صورت گرفته و طبیعتا آنها باید پاسخگوی تضمین و تایید سلامت ساختمانها باشند.
7- خبر مهم منطقه کدام است؟ ظاهرا رژیم عربستان برای حزبالله لبنان خط و نشان میکشد و یمنیها را تهدید میکند. مقامات اروپایی نسبت به موشکهای ایرانی ابراز نگرانی میکنند. چنین تلقی یا القا میشود که دشمنان محور مقاومت از موضع قدرت میخواهند جنگ افروزی کنند و بنابراین باید منفعل بود. رصد دشمنیهای دشمن اقدام درستی است که اتفاقا در این چند سال مورد غفلت برخی دولتمردان یا رسانههای غربگرا قرار گرفته؛ اما بزرگنمایی تهدیدها و ضعیف پنداری یا ضعیفنمایی جبهه خودی، موضوع متفاوتی است. کار به جایی میرسد که اگر تا دیروز در مقابل آمریکا ابراز ضعف میکردند و میگفتند در پنج دقیقه میتوانند تمام توان دفاعی ما را نابود کنند، حالا از عربستان «پیزوری» هیولا میتراشند و جبهه داخلی را به خاطر آلسعود تخطئه میکنند. اما آیا خبر مهم، همین پارس کردن آلسعود یا برخی مقامات غربی است که باید برجسته شود؟
8- خبر مهم این است: هیولای رعبانگیز حکومت داعش، همین هفتهها درست پیش چشم سازندگان آن نابود شد. خبر بزرگ این روزها، شکستن کمر داعش و راهپیمایی توام با اقتدار و امنیت و آرامش اربعین حسینی است. وهابیت و سلطنت سعودی میخواستند داعش، ضمن پیشروی سرطانی، اماکن مقدس را منهدم کند اما همین روزها 25 میلیون زائر شیعه و سنی و مسیحی و...، با راهپیمایی بزرگ اربعین، جنازه داعش که نه، هیمنه آلسعود و حامیان عبری و عربی آن را زیر پا گذاشتند. آیا این اتفاق در جنگی که کیسینجر و یعلون (وزیر جنگ اسرائیل) از آن به عنوان «جنگ جهانی سوم» یاد میکردند، اتفاق کوچکی است؟ دو سال پیش که فتنه داعش به موازات لشکرکشی به بحرین و سپس حمله به یمن راه افتاد، خاندان سعودی هرچه سبعیت در چنته داشتند، مستقیما یا نیابتی رو کردند اما اکنون در حالی که تقریبا هیچ گزینه جدیدی ندارند، ریاض هدف موشکهای نقطه زن مقاومت یمن قرار میگیرد. نمایش حقارت آلسعود از این روشنتر عربستانی که در برابر نورسترین شاخه مقاومت در یمن عزیز تحقیر شد، چه غلطی میتواند در برابر فرزند برومند و برنای مقاومت در لبنان بکند؟
9- تحلیلگرانی که غلط زیادی رژیم سعودی را برجسته کردند، جای دوری نروند. کافی است گزارش شبکه دولتی BBC را (به عنوان دولت پایهگذار وهابیت و سلطنت آلسعود) مطالعه کنند که تاکید میکند «راننده لبنانی از ولیعهد عربستان سعودی با عبارت یا عیبالشوم (ای لکه ننگ) و طفل مجنون خطاب میکرد. این نمونهای از احساس بسیاری از لبنانیها نسبت به عربستان سعودی است، فارغ از اینکه هوادار کدام جریان سیاسی باشند یا از چه مذهبی پیروی کنند. دیگر برای همه قطعی شده که نخستوزیرشان در دست سعودیها اسیر است. در عین حال، بیشترشان بر این باورند که این سناریو، شکست خورده است. آگاهان امور منطقه تقریبا همصدا هستند که نقشه بن سلمان از همان آغاز شکست خورده است. در این نقشه قرار بود هواداران سعد حریری مثل 13 سال پیش به خیابانها بریزند و علیه دخالت ایران و سلطه حزبالله بشورانند، اما نهتنها چنین موجی راه نیفتاد، بلکه جریان سیاسی مستقبل که سعد حریری در رأس آن قرار دارد و اکثریت اهل سنت لبنان را نمایندگی میکند، با جریانهای سیاسی مخالف عربستان سعودی همصدا شد.
این جریان با اینکه همواره پایگاه سعودیها در لبنان بود، اکنون در بدنه و بخش عمدهای از رهبریاش ، نشانههای دلسردی از عربستان از خود نشان میدهد... نتیجه فراخواندن حریری به ریاض و اعلام استعفای او، دلزدگی دوستان عربستان در لبنان بوده و تقویت جایگاه حزبالله، تا آنجا که هم آنانی که در مراسم سوگواری اربعین شرکت جستند برای سیدحسن نصرالله ندای لبیک سر دادند و هم جوانانی که در عشرتکده با آواز خواننده رقصیدند که میخواند؛ اذا ما بترده السعودیه بالقوه، بیجیبه السید (اگر عربستان به زودی حریری را برنگرداند، سید او را برمیگرداند)».
10- امام خمینی(ره) میفرمود «خط این بود که اصلاً آمریکا منسی (فراموش) بشود. یک دسته شوروی را طرح میکردند تا آمریکا منسی بشود». به نظر میرسد اکنون کسانی برآنند که اولا با بزرگنمایی برخی اخبار، بدعهدیهای آمریکا (کدخدایی که رکن برجام بود) را عادیسازی کنند؛ در حالی که خسارتهای برجام را همچنان میپردازیم. ثانیا به خاطر همین بدعهدی، ملت ما را محتاج برخی دولتهای اروپایی که همواره جانب دشمنان ما را میگیرند، نشان دهند. و ثالثا با برجسته سازی هارت و هورت رژیم آشفته حال سعودی، مسئولان را از معبر گشایی نبابتی و نفوذ خزنده برخی دولتهای اروپایی که به واسطه برخی قرارومدارهای پنهان در جریان است، غافل کنند.
11- زمزمه مذاکرات درباره منطقه یا توانمندیهای موشکی در حالی که عبرتهای برجام پیش چشم است، بوی خیانت میدهد. مسئله غرب درباره موشکهای محور مقاومت از ایران تا یمن و لبنان این است: چرا سلاح موثر و قدرتمندی دارید که ما را درباره دست درازی علیه شما دچار ترس و بازدارندگی قاطع میکند؟! درد دشمن مفهوم است. اما مرض فلان عضو حزب کارگزاران یا روزنامه و دیپلمات چیست؟
12- ادعا میشد آمریکا گاوی است که با شاخش گلاویز شده اید و ما میخواهیم بدوشیمش! حالا که معلوم شده سواری داده و دوشیده شدهاند، میگویند بگذارید همان پلتیک را به واسطه واگذاری امتیازات جدید، با شریکان اروپایی آمریکا پیاده کنیم و گرنه شاخهای گاو مهیب سعودی را که میبینید! بگذارید مانند شاهان قجری سبیل این یا آن دولت اروپایی را چرب کنیم. باز صد رحمت به غیرت نداشته ناصرالدینشاه که میگفت «میخواهیم به شمال مملکت سفر کنیم، سفیر انگلیس اعتراض میکند. میخواهیم به جنوب مملکت برویم، سفیر روس اعتراض میکند؛ای مردهشور چنین سلطنتی را ببرد که شاه نمیتواند به شمال و جنوب مملکتش سفر کند».
13- رئیسجمهور فرانسه که گویا رگ دائما خواب برخی دولتمردان ما را پیدا کرده، در آن سوی خلیجفارس، ایران را تهدید میکند و همین را ابزار چانهزنی برای گرفتن امتیازات اقتصادی و سیاسی بیشتر در سفر آتی قرار میدهد و باز کسانی شادمانند که فرانسه ولو با ادبیات اتهام، ما را مورد عنایت قرار داد! البته آن یکی کلاهبردار قبلی فرانسوی (اولاند) که آقای روحانی میگفت نگران اشتغال جوانان ایران است، اکنون سر کار نیست اما صادرات انواع کالاهای مصرفی و تجملی به ایران - ولو تولیدکننده ایرانی را بر زمین بزند- به راه است و به اقتصاد رکود زده فرانسه رونق داده است. اینکه پس از برجام، دامپروری رو به ورشکستگی فرانسه را به شهادت الکساندر بوردو رئیس فدراسیون ملی گوشت فرانسه نجات دهیم یا واردات مصرفی غیرضرور (ماهی زینتی، گلابی خشککرده، برنج، شیرینی، شکلات، سرکه، پفیلا و غذای سگ و گربه خانگی) را 4 برابر کنیم، نشان میدهد غیرت ملی در برخی مدیران ما خشکیده است.