کافی است همین حالا چشمهایمان را ببندیم و برای لحظاتی احساس کنیم جایی از بدنمان درد میکند یا به ناتوانی جسمیای دچار هستیم. حالا اگر قرار باشد علاوه بر تحمل این درد و ناتوانی، به کارهای شخصیمان هم رسیدگی کنیم یا سختتر از آن، مسئولیت اداره یک زندگی را بپذیریم، چه حالی خواهیم داشت؟ اگر به این زندگی دو نفره کودکی هم اضافه شود، زندگی و مشکلات آن چه شکلی خواهند داشت؟ تحمل ادامه زندگی مشترک و پذیرفتن نقش زن، شوهر یا پدر و مادر بودن را داریم یا در اولین فرصت چشمهایمان را باز میکنیم تا از این فکرها رها شویم؟ همه اینها حقیقت دارند؛ بسیاری از زوجها نه تنها به خوبی از عهده انجام امور شخصیشان برمیآیند بلکه با هزار و یک مشکل و محدودیت مبارزه کرده و زندگی را به خوبی اداره میکنند. دوشنبه 12 آذرماه، روز جهانی معلولان و این هفته، هفته معلولان است. به این بهانه نگاهی داریم به مشکلات زوجهای ناتوان یا کمتوان و برخی راهکارهای گذر از این موانع.
حس تلخ ناامنی
احساس عدم امنیت و نگرانی از آینده، حسی است که شاید نخستینبار پس از دوران کودکی و در سالهای ابتدایی دوران بلوغ، ذهن افراد ناتوان را میآزارد. عدم امنیت یا ترس از آینده به صورت ترس از ناتوانی در ادامه تحصیل، یافتن شغل مناسب و سربار بودن، طرد شدن از سوی خانواده یا خواهر و برادرهای سالم و از همه مهمتر نگرانی از ناتوانی در یافتن شریک زندگی بروز میکند. این ترس در زنها بیش از مردها مشاهده میشود؛ چرا که براساس معیارهای اجتماعی جوامع مختلف - از جمله جامعه ما - گویی زن موظف است از زیبایی و سلامت بیشتری برخوردار باشد! روانشناسان یکی از دلایل این ترس و عدم امنیت را «محدودیتهای» زندگی زوجهای ناتوان میدانند؛ محدودیتهایی که به اجبار و به دلیل برخی ناتواناییها، به آنها و زندگیشان تحمیل میشود. ناتوانی در یک گردش دو نفره، مسافرت، پاسخ گفتن به نیازهای زناشویی، بارداری و مشکلات آن، نگهداری از فرزندان و...
از مهمترین محدودیتهای زندگی مشترک زوجهای ناتوان یا کمتوان هستند. همین محدودیتها بهراحتی میتواند یکی از طرفین را خسته و افسرده کند و این لحظه، لحظه جدایی عاطفی یا قانونی زن و مرد است. میتوانیم حس ناخوشایند عدم امنیت و ترس از آینده را از بین ببریم اگر:
- از لحظهای که تصمیم به ازدواج میگیریم - بهویژه اگر با فرد سالمی ازدواج میکنیم - فقط باید به زندگی مشترک و بهتر شدن رابطهمان بیندیشیم. هر فکر آزاردهندهای را فراموش کنیم چرا که این افکار دست و پای ما را میبندد و اجازه نمیدهد آزادانه زندگی زناشوییمان را اداره کنیم.
سنگینی نگاهها را سبک کنیم
متاسفانه افراد ناتوان با نگاه و برخورد نامناسب جامعه آشنا هستند اما با آغاز زندگی مشترک - بهویژه زمانی که زن یا مرد سالم، فرد ناتوانی را به عنوان شریک زندگی انتخاب میکند - نگاهها و رفتارها به مراتب خشنتر و سختتر میشود و به خانواده آنها هم سرایت میکند. در واقع والدین پسر یا دختر نمیپذیرند که فرزندشان فرد ناتوانی را به عنوان شریک زندگی انتخاب کند و همین امر باعث بروز اولین و سختترین درگیریها بین زوجها و والدینشان میشود. برای جلوگیری از بروز این مشکلات در زندگی زناشویی، این نکات را به خاطر بسپاریم:
ـ مخالفت والدین امری کاملا طبیعی است. این مخالفتها برای شروع زندگی مشترک افراد سالم هم وجود دارد؛ بنابراین آشفته نشویم و با منطق و صبر با مشکلات برخورد کنیم.
ـ بهتدریج تواناییهای همسرمان را به والدینمان ثابت کنیم؛ (با عمل و نه با حرف) تا آنها نیز از دلیل انتخاب ما آگاه شوند.
ـ رفت و آمدها را زیادتر کنیم تا ارتباط بیشتری بین خانواده کوچک ما و والدین برقرار شود.
ـ ناتوانی همسرمان را پنهان نکنیم. این ناتوانی وجود دارد اما به کمک هم باید بر مشکلات غلبه کنیم.
ـ از والدین کمک بخواهیم تا آنها شریک و آشنای مسائل شوند و بهتر شرایط ما را درک کنند اما اجازه ترحم به آنها ندهیم.
ـ برای تغییر نگاه والدین یا افراد دیگر به زندگی مشترکمان، مشکلات یا نابسامانیهای اقوام و آشنایان یا خواهر و برادرمان را نزد والدین یا دیگران بازگو نکنیم؛ این کار نوعی مبارزه منفی بیحاصل است. از زندگی خودمان هم تعریف نکنیم؛ فقط زندگی مشترکمان را طوری اداره کنیم که دیگران موفقیتهای ما را ببینند.
تقسیم کنیم
اگر باور کنیم و بپذیریم که مسئولیتهای زندگی مشترک برای همه افراد - چه سالم و چه بیمار - وجود دارند، راحتتر میتوانیم برنامهریزی کنیم و مشکلات را از پیشرو برداریم. «تقسیم وظایف» یکی از بهترین روشهاست. باور کنیم که حتی افراد سالم هم نمیتوانند همه کارها را به تنهایی و بدون کمک دیگران انجام بدهند. مثلا الزامی نیست که همیشه همراه همسرمان برای خرید بیرون برویم؛ بنابراین بهتر است در فاصلهای که همسرمان برای خرید بیرون از منزل است، ما هم به امور منزل رسیدگی کنیم. یکی از بزرگترین مشکلات افراد ناتوان یا کمتوان «نپذیرفتن شرایط» است؛ در نتیجه اغلب آنها بیش از حد توان خود یا حتی یک فرد سالم کار میکنند. پذیرفتن شرایط به معنی کنار گذاشتن کارها یا گوشهگیری نیست بلکه به معنی حفظ تعادل در انجام کارها و پذیرش مسئولیتها در زندگی مشترک است.
در واقع اگر باور کنیم که ظرفیت و توانایی هر فرد برای انجام امور منزل و بیرون از آن حد مشخصی است، بهراحتی کارها را تقسیم کرده و میتوانیم با کمک همسرمان به امور منزل رسیدگی کنیم. با تولد فرزند، انجام کارها و پذیرش مسئولیتها سنگینتر میشود. نگرانی مادران ناتوان یا کمتوان برای نگهداری از فرزندشان، 5 برابر مادران سالم است. این نگرانی زمانی که مادر سالم و پدر ناتوان باشد، 3 برابر است.
اما مهمترین نگرانی والدین ناتوان - حتی فراتر از نگرانی برای نگهداری از فرزند - مسئله «جابهجاشدن نقش والد و فرزندی» است؛ به این معنی که به جای اینکه والدین نیازهای فرزندشان را تامین کنند، فرزند به دلیل ناتوانی والدین باید مسئولیتهایی را بسیار زودتر از موعد مقرر - مثلا زمان کهنسالی والدین - بپذیرد. شکی نیست که والدین از این وضع راضی نیستند.
فراموش نکنیم که این نگرانی برای والدین، با وجود ناتواناییهایی مثل نابینایی یا معلولیتهایی که باعث کاهش تحرک والدین میشود، بیشتر است. از طرفی بسیاری از والدین نگران هستند که مبادا معلولیت آنها باعث نگرانی فرزندان یا خجالت آنها شود. برای غلبه بر این نگرانیها، نکاتی را به یاد بسپاریم:
ـ ابتدا تا حد امکان تواناییهای خود را بیشتر کنیم و بکوشیم هر چه مستقلتر باشیم تا فرزندمان این تواناییها را ببیند و باور کند.
ـ درباره ناتوانیمان با فرزندمان صحبت کنیم. به طور کامل و دقیق مسئله را شرح بدهیم. این کار اولا باعث میشود تا فرزندمان در مقابل حرف و سخن همکلاسیهایش بتواند بهراحتی بایستد و در ثانی نگرانی او را درباره وضعیت خودمان از بین میبریم.
ـ درباره تواناییهایمان با او صحبت کنیم؛ مثلا به او بگوییم که از نظر ذهنی و فکری کاملا سالم هستیم و همیشه میتوانیم به او کمک کنیم. این کار، نگرانی و ترس آنها را از بین میبرد.
ـ تلاش کنیم تا در حد توان به آنها کمک کنیم تا احساس نکنند تنها هستند و باید همیشه به فکر نگهداری از ما باشند.
ـ اگر بعضی کارها را نمیتوانیم برای فرزندمان انجام بدهیم، از همسر یا والدینمان بخواهیم تا آن کار را برای او انجام بدهند تا او احساس تنهایی نکند.
ـ به مدرسه فرزندمان سر بزنیم. به این ترتیب او از نظر روحی ـ روانی ارضا میشود و احساس نمیکند با همکلاسیهایش تفاوت دارد.
ـ با والدین دیگر در ارتباط باشیم تا هر لحظه از وضعیت مدرسه باخبر بشویم. صحبت کردن با والدینی که شرایطی مانند ما دارند، راهکار مثبت دیگری است.
ـ تلاش کنیم تا نیازهای اصلیمان را با کمک گرفتن از پرستار یا همسرمان برآورده کنیم و فقط برای انجام کارهای ساده از فرزندمان کمک بخواهیم.
نظافت ترسناک نیست
یکی دیگر از نگرانیهای زوجهای ناتوان، نظافت فردی است. این نگرانی در بین زنها بیشتر از مردها دیده میشود. برای رفع این نگرانی چند نکته را از یاد نبریم:
ـ همسر ما محرم ماست، پس به راحتی میتوانیم از او کمک بخواهیم.
ـ اگر از همسرمان خجالت میکشیم یا احساس خوبی نداریم، از والدینمان کمک بخواهیم؛ اما بهترین گزینه همسر یا پرستار است.
ـ اگر حمام کردن برای ما دشوار است، میتوانیم هر روز لباسهایمان را تعویض کرده و یک روز در میان یا 2 روز در میان حمام کنیم.
ـ تمیزکاری منزل یا نظافت فردی را به زمانهایی موکول کنیم که همسر یا فرزندانمان در منزل هستند؛ به این ترتیب، هم کارها زودتر انجام میشوند و هم احتمال بروز خطر کاهش مییابد.
یک برنامه عملی برای موفقیت:
ـ ببینیم زندگی مشترک ما را چه رفتارها، برنامهها و کارهایی شاد و شکوفا میکنند؛ روی همان نکتهها تمرکز کنیم.
ـ همیشه مثل یک انسان کاملا سالم برنامهریزی کنیم. محدودیتها در زندگی همه افراد با هر تواناییای وجود دارند.
ـ صبر نکنیم تا دیگران - حتی همسر و فرزندان - برای ما برنامهریزی و تصمیمگیری بکنند. این بیبرنامگی ما را افسرده، کسل، عصبی و خسته میکند.
ـ برای پدر یا مادر یا همسر خوبی بودن باید محدودیتها را فراموش کنیم و پیش برویم.
ـ برنامههای تفریحی را فراموش نکنیم. بهتر است این برنامهها به صورت دستهجمعی اجرا شوند.
ـ ورزش را فراموش نکنیم. ورزش مورد علاقهمان را انتخاب کنیم و حتما هفتهای یک بار آن را انجام بدهیم.
ـ مشکلات زندگی مشترکمان را بشناسیم و با این شناخت و برنامهریزی مسائل را حل کنیم.
ـ حتما از کمک یک مشاور، روانشناس و روانپزشک بهرهمند شویم.
ـ همیشه یادمان باشد هر زندگی به ظاهر سختی، میتواند به زندگی بسیار موفقی تبدیل شود، اگر ما بخواهیم.