شاهعباس اول در سال1603م به ارمنستان لشكركشي كرد و اگرچه هدف از اين لشكركشي، عقبراندن تركان عثماني بود، شاه صفوي در بازگشت، حدود 60هزار نفر از ساكنان ارمنستان غربي را به ايران كوچ داد. بخش عمده اين جمعيت كه صنعتگر و تاجر بودند به اصفهان ـ پايتخت صفويه ـ فرستاده شدند تا منشأ تحولات اقتصادي در شهري باشند كه بهزودي آنچنان رونق گرفت كه در افواه، به نصفجهان شهرت يافت. به اين ترتيب با اين كوچ، جامعه ايران جمعيتي را پذيرا شد كه نقشي فعال در حيات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي سرزمين ميزبان طي چند قرن اخير ايفا كرد.اگرچه كوچ اجباري ارامنه سرآغاز ورود اين جمعيت به فرايند مشاركت در تمدنسازي در ايران بود اما پيش از آن نيز جمعيتهايي از ارامنه به سبب اشتغال مداوم به امر تجارت و قرارگرفتن ايران در مسير راههاي بازرگاني، در ايران سكونت داشتند. بهعبارت ديگر وضعيت قرارگرفتن ارمنستان در مسير راههاي ارتباطي شرق و غرب، از ارامنه ملتي تاجرمسلك ساخته بود كه همواره در بخشهايي از ايران نيز به اين پيشه مشغول بودند.
- ارامنه در تهران
حضور ارامنه در تهران نسبت به ديگر شهرهاي ارمنينشين مانند تبريز و اصفهان، با تأخير بيشتري صورت گرفت. بنا بر شواهد موجود، نخستين بار كريمخان زند از پي اهميتي كه براي تهران قائل شد و بناهايي كه در اين شهر ساخت، 10خانواده ارمني را از جلفاينو در اصفهان به تهران كوچ داد. اين امر در امتداد بخشي از همان سياستهاي پيشين شاهعباس در كوچدادن ارامنه صورت پذيرفت و از آنجا كه منابع، شغل اين افراد را سنگتراشي و جواهرسازي آوردهاند، بهاحتمال زياد هدف كريمخان نيز رونق بازار و كار تجارت در تهران بوده است. پيش از اين تاريخ اگر ارمنياي در تهران ديده ميشد يا مسافر بود و يا بهمنظور انجام امور موقتي ساكن تهران شده بود و نميتوان از جمعيت ساكن ارامنه در اين شهر پيش از اقدام كريمخان، سراغ گرفت. ارامنه در تهران عمدتا در حاشيه شهر و در ناحيه دولاب ساكن شدند. قبرستان قديمياي كه امروز در اين ناحيه قرار گرفته، روايتهاي بسياري از اين مردم را در سينه خود جاي داده است. با استقرار سلطنت قاجار در تهران و انتخاب اين شهر به پايتختي، بهمرور بر شمار ارامنه تهران نيز افزوده شد.
آغامحمدخان قاجار كه در آغاز سلطنت خود درگير جنگ با گرجستان شد، در سال1795(1173ه.ش) تعدادي از ارامنه را به اسارت گرفت و به تهران فرستاد. وي همچنين 5خانواده ارمني را از قرهباغ به تهران كوچ داد. اين افراد در حوالي دروازهقزوين سكونت پيدا كردند. بهقدرترسيدن فتحعليشاه و سرعتگرفتن روند تغييرات در شهر تهران، منجر به افزايش ميزان مهاجرت به پايتخت به منظور رفع حوائج روزافزون حكومت و مردم شد و ارامنه كه در تجارت و صنعت شهرت داشتند به فرمان شاه از اصفهان و تبريز راهي تهران شدند؛ به علاوه، تعداد ديگري نيز خود در طلب كار و بهبود زندگي، راه پايتخت را در پيش گرفتند. در كنار انواع مهاجرتهاي اجباري و اختياري، در سالهاي بعد دليل ديگري نيز منجر به افزايش شمار ارامنه در تهران شد. در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم، بنا بر توافقاتي كه با اتحاد جماهير شوروي صورت گرفت، امكان بازگشت ارامنه به ارمنستان فراهم شد و اين جمعيت خود را از شهرهاي ديگر به تهران رساندند تا از پايتخت، راهي ارمنستان شوند اما تنها بخشي از آنها موفق به بازگشت شدند و گروه ديگري كه به دلايل گوناگون از اين امر بازماندند، عمدتا بهناچار در تهران ساكن شدند.
اين امر منجر به افزايش جمعيت ارامنه در اين شهر شد. به علاوه پارهاي از مشكلات موجود در ارمنستان جريان برعكس ديگري را در مهاجرت ارامنه به ايران شدت داد. ظلم حكام محلي و فئودالها در ارمنستان موجب شد كه مردم ـ بهويژه در روستاها ـ اموال و زمينهاي خود را بفروشند و راهي كشورهاي مختلف از جمله ايران شوند. اين گروه از مهاجران پس از مدتي سرگرداني سرانجام به تهران رسيدند و در مناطقي چون بهجتآباد، يوسفآباد، قزلقلعه، حشمتيه، مجيديه، وحيديه، زركش و نارمك ساكن شدند. ارامنه ايران در دورههاي بعد بنا بر توافقات مختلف، اجازه مهاجرت و بازگشت به ارمنستان را (در صورت تمايل) پيدا كردند. در مجموع همه ارامنهاي كه به ايران مهاجرت كردند تا دهه40 قرن بيستم بهمنظور سازماندهي امور ديني و اجتماعي به 2بخش شمالي (با مركزيت تبريز) و جنوبي (با مركزيت جلفاينو) تقسيم ميشدند اما با افزايش شمار اين جمعيت در شهر تهران در دهه 1940 ناحيهاي به مركزيت تهران ايجاد شد كه نواحي جنوب شرقي و شمال شرقي را نيز تحتپوشش قرار داد.
- كليساهاي ارامنه در تهران
نخستين بار در سال1768 ميلادي (1146ه.ش) ارامنه در تهران اقدام به ساخت كليسا براي خود كردند. اين بنا بين گذر غريبان و بازارچه امامزادهعبدالعظيم در كوچه ارامنه ساخته شد و نام آن را «كليساي تادئوس بادوغيمئوس مقدس» گذاشتند. در سال1856م (1235ه.ش) شماري از ارامنه توسط مستوفيالممالك از چهارمحالوبختياري به منطقه دهونك كوچ داده شدند. وي با هزينه خود كليسايي براي اين جمعيت ساخت كه به نام «ميناس مقدس» شهرت دارد. البته در فاصله ساخت اين دو كليسا، كليساهاي محلي ديگري از جمله در دروازه قزوين ساخته شد. در دورههاي بعدي با افزايش جمعيت ارامنه در تهران و كمكهاي خيرين ارمني، كليساهاي بزرگتر و باشكوهتري هم در تهران تأسيس شد. «كليساي مريم مقدس» در خيابان ميرزاكوچكخان، «تارگمانچاتس مقدس» (مترجمان مقدس) در خيابان وحيديه، كليساي «سركيس مقدس» در خيابان كريمخان زند (پس از تأسيس اين كليسا در سال 1970ميلادي/1349ه.ش مقر خليفهگري ارامنه تهران از كليساي مريم مقدس به اين كليسا منتقل شد)، كليساي «استپانوس مقدس» در گورستان ارامنه تهران، كليساي «گريگور لوساووريچ» مقدس در خيابان مجيديه، كليساي «وارتان مقدس» در حشمتيه و كليساي كوچك «صليب مقدس» در ونك از جمله اين كليساها هستند كه اغلب آنها امروزه نيز برپاست.
- شخصيتها و جمعيتهاي ارامنه
ارامنه بهمرور به مدد برخي شخصيتهاي خود و نهادهايي كه موفق به پيريزي آن در ايران ميشدند، توانستند در شكلدادن به تاريخ اجتماعي، سياسي و اقتصادي ايران سهيم شوند. اعضاي اين جمعيت گاه موفق ميشدند خود را تا بالاترين مناصب حكومتي برسانند؛ مانند «جهانگيرخان ارمني» كه توانست در دوره ناصري به وزارت صنايع منصوب شود. اين نوع انتصاب سياسي نشان از جايگاه ارامنه در ساختار اقتصادي ايران دارد. وي موفق شد تأسيسات مربوط به ضرابخانه را در سلطنتآباد راهاندازي كند. يكي ديگر از چهرههاي بسيار مهمي كه در دوره قاجار از ميان ارامنه خود را به متن سياست رساند و در كتب تاريخ اين دوره، فراوان از وي نامبرده ميشود «ميرزاملكمخان ناظمالدوله» سفير ايران در انگليس است كه درك وي از غرب، نقش مهمي در آگاهي ايرانيان و تحولات منتج به انقلاب مشروطه داشته است. انتشار «روزنامه قانون» در لندن در زمره تلاشهاي اين شخص بهمنظور آگاهي ايرانيان است. «هوانس ماسهيان» كه بعدها به آوانسخان مساعدالسلطنه مشهور شد، از ديگر شخصيتهاي سرشناس ارامنه در سالهاي حكومت ناصرالدينشاه قاجار به شمار ميرود.
وي مترجم ناصرالدينشاه بود، به سفارت ايران در برلين منصوب شد و مدتي نيز بهعنوان وزيرمختار ايران در لندن و توكيو خدمت كرد. «يپرمخان ارمني» چهره ديگري بود كه از ميان ارامنه نامبردار شد. وي از سران مشروطه بود كه در فتح تهران نقش مهمي بر عهده داشت و مدتي هم به عنوان رئيس شهرباني خدمت كرد. «سرهنگ گريشا» از ياران نزديك يپرمخان نيز ارمني ديگري بود كه رياست پليس پايتخت را پس از فتح تهران عهدهدار شد. «الكساندر آقايان» از ديگر ياران يپرمخان كه در جريان فتح تهران به اداره امور نظميه گماشته شد، از ديگر ارامنه نامدار تاريخ ايران است. همين شخص در دورههاي بعد بهعنوان نماينده مجلس انتخاب شد و زماني كه علياكبر داور بر مسند وزارت دارايي قرار داشت، نخستين شركت بيمه در تاريخ ايران را تأسيس كرد. اين افراد تنها شماري از شخصيتهاي برجسته ارامنه در صحنه سياسي ايران بودند؛ بهعلاوه، ارامنه، مؤسسات و نهادهاي گوناگوني داشتند كه در سازماندهي و هدايت فعاليتهاي سياسي و اجتماعي اين جمعيت، نقشي تأثيرگذار داشت. مهمترين نهادي كه در صحنه سياسي بهدست ارامنه سازماندهي شده بود «حزب داشناكسوتيون» نام داشت. اين جريان در شهرهاي ارمنينشين ايران يعني تهران، تبريز و اصفهان سازماندهي شد و در انقلاب مشروطه نقشآفريني كرد.
- عمده فعاليتهاي ارامنه
ارامنه به طور سنتي در جريان فعاليتهاي اقتصادي در ايران بهويژه امور مربوط به صنعت و تجارت حضور داشتند و در بسياري از مشاغل به صورت انحصاري كار ميكردند يا ماهرترين گروه در آن حرفه به شمار ميرفتند. آنها در زرگري و خياطي مهارتي تمام داشتند و در زمره بهترينهاي اين حرفهها بودند. شماري از خانوادههاي ارامنه به سرمايهداران بزرگي در ايران مبدل شدند. توليد نوشابه و محصولات گوشتي، چرمسازي و ريسندگي و بافندگي، ازجمله عرصههايي بودند كه ارامنه در آنها مشغول به فعاليت و توليد شدند. همچنين هتلهاي مرمر و نادري، سينما ايفل و كافهرستورانهاي شميران و نادري، از اماكن شاخص ديگري بود كه بهدست ارامنه اداره ميشد.
ارامنه در امور فرهنگي و هنري نيز از گذشته تاكنون بسيار فعال بودهاند و آثار متعددي از اين جمعيت در هنرهاي مختلف ازجمله نقاشي، موسيقي، تئاتر، سينما و... در تاريخ هنر و فرهنگ ايران باقي مانده است. همچنين آنها در شركتهاي دولتي، خصوصي و دانشگاهها نيز حضور داشتهاند. توجه به اين نكته ضروري است كه ارامنه نسبت به ديگر اقليتهاي مذهبي در ايران همواره بهمراتب در وضعيتي مطلوبتر به سر بردهاند و ضمن برخورداري از آزاديهاي مذهبي، از جانب مردم و حكومت مورد احترام قرار داشتهاند. اين امر را بايد به طور همزمان نتيجه ظرفيتهاي جامعه ايران در پذيرش گروههاي اجتماعي مختلف و ماهيت فعاليت و رفتار ارامنه در طول حضورشان در ايران و خدمات اين جمعيت به تاريخ و فرهنگ ايران دانست كه بهمرور در سايه زيست مشترك، هويتي مشترك را پديد آورده است.
منابع:
1ـ اديك باغداساريان (ا.گرمانيك)، نگاهي به تاريخ ارمنيان ايران، چاپ احسان، تهران، 1380
2 ـ مؤسس خورناتسي، تاريخ ارمنيان، ترجمه اديك باغداساريان (ا.گرمانيك)، چاپ احسان، تهران، 1379
3 ـ اديك باغداساريان (ا.گرمانيك)، تاريخ كليساي ارمني، چاپ احسان، تهران، 1380
4 ـ اديك باغداساريان (ا.گرمانيك)، نگاهي به تاريخ ارمنيان تهران، چاپ احسان، تهران، 1380