ولی خود «حلقه سبز» ظاهرا یک حاتمیکیای دیگر را نشان میدهد. همین تفاوت - فارغ از ضعفها و قوتهای این سریال- اتفاق اصلی حلقه سبز است؛ اتفاقی که طرفداران حاتمیکیا را به 2 دسته تقسیم کرده؛ کسانی که از حلقه سبز و این حاتمیکیای جدید ناامید شدهاند و کسانی که فضای جدید حلقه سبز را فرصت خوبی میدانند برای ورود حاتمیکیا به دنیاهای تازه در فیلمسازی.
البته این پرونده کوچک به هیچوجه پرونده کاملی برای بررسی این اتفاق نیست؛ هم به خاطر اینکه فقط 8 قسمت از این سریال 18قسمتی پخش شده و شاید ادامه سریال موارد تازهای را برای قضاوت در اختیار بینندهها بگذارد و هم برای اینکه نه خود حاتمیکیا و نه حمید فرخنژاد حاضر به گفتوگو نیستند و فعلا سکوت اختیار کردهاند (حاتمیکیا به دلیل شروع فیلم جدیدش – دعوت - و فرخنژاد هم به دلایل شخصی).
بههر حال فعلا میتوانید از زبان پیرهادی - تهیهکننده کار - و سیما تیرانداز - بازیگر نقش گلبهار - از حاشیههای ریز و درشت ساخت این سریال خبردار شوید و با خواندن یادداشتهای مثبت و منفی هم فشار خونتان بالا و پایین شود.
پیوند اعضا بهانه است
احسان ناظم بکایی- این روزها اعتراضات درباره سریال «حلقه سبز» کم نیست. سراغ پیرهادی – تهیهکننده این سریال که سابقه همکاری با حاتمیکیا در «به نام پدر» را هم دارد – رفتیم تا از حواشی تولید این سریال و نکات ریز و درشت کارهای حاتمیکیا برایمان بگوید و اینکه از قبل، چقدر پیه این اعتراضات را به تنشان مالیدهاند. حرفهای او را با حذف سوالات میخوانید.
حلقه، سبز میشود
سال 81 مسعود پزشکیان – وزیر بهداشت وقت – رؤسای انجمن پیوند کلیه و بیماریهای خاص و تعدادی از مسئولان وزارت بهداشت اصرار داشتند حاتمیکیا در مقوله بهداشت و درمان فعالیتی انجام بدهد. در مباحثی که مطرح شد، مسئولان بخش پیوند، اصرار داشتند روی اعضا، چون از نظر فرهنگی خیلی جای کار داشت، حاتمیکیا هم میگفت من هیچ کارم سفارشی نیست و باید دلی باشد و درگیر شوم؛ پس قرار شد فضایی برای آشنایی ایشان ایجاد شود.
در مرحله اول، تحقیقات میدانی و کتابخانهای توسط تیمی از پزشکان و روزنامهنگارها در 6 ماه انجام شد تا به جوانب پیوند اعضا بهخصوص پیوند کلیه که پررنگتر است، پرداخته شود. معضلات اقتصادی بحث کلیه، ما را به این جمعبندی رساند که این بحث به خاطر گرهخوردگیاش با مسائل اقتصادی و رفتارهای غمانگیز، فضای خیلی انسانی و آرامی برای طرح موضوع ندارد؛ پس رفتیم سراغ پیوند قلب که میتواند پایهگذار لحظات پاک انسانی در هر قصهای باشد.
نگارش فیلمنامه هم با همکاری پزشکان و افراد صاحبنظر، 5-4 ماه طول کشید. حاتمیکیا
7-6 قسمت نوشت که جنگ هم وارد قضیه شد؛ رزمندهای بود که وصیت کرده بود که حالا که شهید نشدهام، اعضایم را بعد از مرگ پیوند بزنند. این رزمنده، یک سال بعد از جنگ فوت میکند و به وصیت او عمل میکنند. این برای ما جالب بود.
این رفتار، پتانسیلی ایجاد کرد و قسمتهای اول را تحتتاثیر قرار داد. بعد حاتمیکیا دید بحث جنگ روی موضوع اصلی سیطره پیدا کرده، بنابراین همه آن 7 قسمت را کنار گذاشت و دوباره کار را از نو شروع کرد. بعد از گذشت 6 ماه به یک سیناپس13قسمتی رسیدیم. تا اینجای کار با پشتیبانی وزارت بهداشت بود، ولی از این به بعد کار باید در صداوسیما پیگیری میشد.
همزمان چند سوژه دیگر برای حاتمیکیا جذاب شد؛ اول سراغ تحقیقات ابتدایی برای فیلم با موضوع 11 سپتامبر رفت که به نتیجه نرسید. یک سال برای ساخت «به رنگ ارغوان» صرف شد و بعد هم «به نام پدر» وقت او را گرفت. در مراحل پایانی تدوین «به نام پدر»، شرایط ساخت حلقه سبز ایجاد شد و کار اول آذر 84 کلید خورد.
هفت خان انتخاب بازیگر
در حلقه سبز مشخصا به خاطر داستان، کارگردان اصرار به آشنازدایی داشت و اینکه از بازیگرانی استفاده شود که خیلی در کارهای قبلی تلویزیونی استفاده نشده باشند. مبنا این بود. اول بازیگردان(محمد حاتمی)، بازیگرها را انتخاب میکرد، بعد دعوت میشدند و چند سکانس را تمرین میکردند، فیلمبرداری میشد و به حاتمیکیا نشان میدادیم.
درصورت تایید، تمرین در برابر کارگردان انجام میشد و درصورت تایید مجدد به گروه تولید معرفی میشد و بعد از حضور قطعی، فیلمنامه در اختیار بازیگر قرار میگرفت.
وقتی حاتمیکیا داشت نسخه اولیه را مینوشت، از سیما تیرانداز نام میبرد و میگفت بازیگری است که قابلیت به عمل آوردن این نقش را دارد. ولی پیش تولید ما مصادف شد با حضور او در خارج از کشور. اما پیشتولید طولانی شد و سفر تیرانداز تمام شد و 4 روز قبل از فیلمبرداری خودش را به گروه رساند.
یک اتاق عمل واقعی
اولین بار در حلقه سبز، 5 – 4 ماه در 4 بیمارستان مختلف فیلمبرداری کردیم. به خاطر بضاعت ناچیزمان در دکور سینمایی، اصلا دکور بیمارستان نداریم، خود مراکز درمانی هم خیلی سرشان شلوغ است و نمیتوانند یک فضای درمانی را 5 – 4 ماه در اختیار ما بگذارند. ما برای اولین بار یک اتاق عمل قلب واقعی را با تمام جزئیات نشان دادیم. تیم جراحی، دستیاران واقعی جراحیاند. تمام تجهیزات واقعی است و با دشواری زیاد تهیه شد. حاتمیکیا تأکید داشت فضا باید واقعی شکل بگیرد. فضای کار به گونهای بود که بعضی وقتها، آنهایی که قبلا این لحظات را تجربه کرده بودند، تحت تأثیر فضا قرار میگرفتند و ناراحت میشدند.
جنجالهای یک روح
به لحاظ پزشکی و نگاه بیننده، انتظار عکسالعمل مخاطب را داشتیم. ما در تیزرها آرام آرام به مخاطب گفتیم فضای جدیدی داریم و در قسمتهای اول هم معلوم شد مشخصا موضوعی خیلی جدی مثل مرگ و زندگی در میان است. پیوند اعضا بهانه است، نه موضوع اصلی. به این بهانه، کارگردان سراغ فضاهای خلوت انسانها رفته تا هر تماشاگری خودش را در آن شرایط حس کند. موضوع اصلی، پرداخت به زوایای زندگی بشری است و ما هم پیوند قلب را از نگاه تازهای میبینیم. قبلا هر چه بوده از منظر آدمهای دیگری بوده اما هیچوقت از سمت خود انسان مرگ مغزیشده به قضیه نگاه نکرده بودیم.
وزارت بهداشت هم دست حاتمیکیا را باز گذاشته بود. میخواستند حس معنوی در کار باشد؛ پس برای همین پیوند اعضا بهانه است. جالب است که وزارت بهداشتیها اعتراضی نکردهاند؛ حتی لنکرانی –وزیر فعلی بهداشت – سر صحنه آمد. حاتمیکیا هم گفت نمیخواهد فیلم پزشکی بسازد. او – مثل ارتفاعپست– دنبال حضور در هواپیمای واقعی نبود. بینندهها هم پذیرفتهاند. الان هم چند NGO اعتراض کردهاند که عجولانه بوده؛ باید صبر کنند تا سریال تمام شود.
یک سریال متفاوت
کارگردانهایی که از سینما به سیما میآیند با خودشان فرهنگ سینما را میآورند. بعضی سریالها و کارها متاسفانه به سطح نگاه مخاطب آسیب زده؛ برای همین حلقه سبز لحظات حساسی دارد که هضمش برای مخاطب سخت شده و باید چندین بار آنها را دید و این مشخصه سینماگران مؤلفی است که به تلویزیون میآیند.