آنچه میخوانید جوابیهای است با امضای روابط عمومی سریال حلقه سبز و روی سربرگ «حک فیلم» که بدون هیچ نشانی دیگری به روزنامه رسیده است و آن را بهطور کامل و بدون هیچ اصلاحی میخوانید:
اگرچه سازندگان سریال حلقه سبز بنا را بر این گذاشتهاند که تا پایان پخش مجموعه از وارد شدن در میدان پاسخگویی به اظهار نظر مخالفان و مغرور شدن به تشویقهای موافقان پرهیز کنند، اما اصرار عجیب برخی دوستان بر شنیدن پاسخ، ما را بر آن داشت تا به احترام خوانندگان فهیم روزنامه همشهری پاسخی واحد به مطالب مکرر منتشره در آن روزنامه وزین بدهیم و قضاوت درباره گفتهها و شنیدهها را به عهده میلیونها مخاطبی بگذاریم که شبهای پاییزی و زمستانی خود را تا پایان سال86 با حسن و گلبهار همراه خواهند شد و به زندگی آدمهایی شبیه خود سفر خواهند کرد.
نکته اول:سریال حلقه سبز یک سریال آموزشی برای پزشکان جوان نیست تا از طریق آن بتوانند، دروس مربوط به مراحل پیچیده مرگ مغزی را مرور کرده و به خاطر بسپارند، بلکه ملودرامی سوررئالیستی است که به بهانه اهدای عضو دغدغههای مهمتری را برای انسان امروز به ارمغان آورده، دغدغههایی بنیادی چون اندیشیدن به مرگ و زندگی.
پزشکان محترمی که مسائل فنی و پزشکی برایشان بسیار حائز اهمیت است به طور قطع توجه دارند که اعلام نکردن مراحل مرگ مغزی هیچ ربطی به منطق یک درام تلویزیونی ندارد و اینکه یک پزشک یا 4 پزشک درباره این مسئله نظر بدهند و تصمیم بگیرند، نه تنها هیچ کمکی به شناختن آدمهای قصه نخواهد کرد بلکه در بسیاری از مواقع مخاطب را دچار سردرگمیهای غیرضروری میکند.
نکته دوم: کارگردان و تیم همراهش از سال 1381 مرحله تحقیقات مکتوب و میدانی خود را در خصوص مسئله پیوند اعضا آغاز کردند و خوانندگان فهیم بیتردید تصدیق خواهند کرد وقتی یک سریال تلویزیونی که در سال 86 پخش میشود، از سال 81 مراحل تحقیقاتی خود را طی میکرده است و از همان ابتدای کار بستر تحقیقات نه اتاق کار فیلمساز در یک دفتر در بسته، بلکه اتاق آیسییو بیمارستانی تخصصی بوده است قطعاً از پشتوانه علمی قابل توجهی برخوردار است
در عین حال میتوان ادعا کرد مراحل تحقیقات پزشکی و فنی این مجموعه تلویزیونی به اندازهای متقن و مستدل است که صدها صفحه جزوه و کتاب که حاصل کار محققان سختکوش و صبور مجموعه است در دفتر فیلمسازی آرشیو شده و در صورت نیاز میتوان آن را تکثیر و در اختیار افرادی که میخواهند مراحل فنی مرگ مغزی را به شکل آکادمیک مطالعه کنند، قرار داد.
نکته سوم:باری اگر برخی دوستان در انتظار شنیدن یک پیام اخلاقی صریح به سر میبرند و حوصلهشان سر رفته است که پس چرا زودتر نتیجهگیری ماجرا اعلام نمیشود و مردم به سمت مراکز اهدای عضو هجوم نمیآورند باید به اطلاع رساند که این مجموعه نه قصد نتیجهگیریهای شعاری و تکراری و صد البته بیاثر را دارد و نه اساساً به چنین روندی ایمان دارد که بینندگان خود را نصیحت کند.
به هر حال میتوان این حکایت را اینگونه به پایان برد که به لطف داشتن مطبوعات آزاد میتوان تا آنجا که در توان داشت دغدغههای فردی و تخصصی خود را به صورت اخبار درآورد، به آنها بال و پر داد و بر سر کسانی که ما را در بازی خود شریک نکردهاند فریاد کشید و تهمت رواداشت و موج به راه انداخت و مسئله را آنقدر بزرگ کرد که روزنامهای در سطح همشهری در طول یک هفته چند بار در حد و اندازه تیتر مهمترین اخبار ایران و جهان به سراغ چند پزشک عزیز برود و دغدغههای تخصصی آنان را در صفحه اول به چاپ رساند.
اما دوستان عزیز، دنیای رسانه دنیای غریبی است، باور کنیم، آنچه در یادها میماند تعقل عمیق و آهسته و پیوستهای است که قدرت تهنشین کردن احساسات زودگذر را دارد و میتواند تغییر ایجادکند؛ تغییر و تأملی که سریال حلقه سبز با داستان ساده حسن و گلبهار در خلوت میلیونها مخاطب خود ایجاد کرده و خواهد کرد.
سؤال آرام و بدون هیاهویی که آنقدر عمیق و عزیز است که قرار نیست اسیر قضاوتهای عجولانه و زودگذر گردد.
به هر حال شایسته است تا پایان پخش سریال «حلقه سبز» صبوری پیشه کنیم و بعد به قضاوت نشینیم.
گروه سلامت: خوشحالیم که سرانجام دوستان به این نتیجه رسیدند که باید به اعتراضات پاسخ دهند. اگرچه اعتراضاتی که ما منتشرکننده آن بودیم، قطعا با نیت واداشتن کسی به پاسخگویی نبوده است. بههرحال صدها میلیون تومان هزینه شده و سریالی ساخته شده و باید پخش شود.
نکته دردناک این است که کسی، نه آنزمان که متن اولیه سریال به صدا و سیما پیشنهاد شده، نه آنزمان که ساخته شده و نه حالا که پخش میشود، به عوارض اجتماعی و تأثیرات منفی آن بر باور عمومی توجهی نداشته و ندارد.
از دیدگاه ما، هنرمندان محترم، همانگونه که به ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و مذهبی احترام میگذارند، باید در ورود به حوزههای اجتماعی هم حساسیتها و ظرافتها را درک کنند.
آیا این توقع زیادی است که یک سریال اجتماعی به واقعیت موجود در جامعه وفادار باشد؟ دوستان استدلال کردهاند که فضای سریال سوررئال است.
آیا صرفا با این استدلال، میتوان همه واقعیتها را نادیده گرفت و خود را از همه تأثیرات منفی پخش سریال بر ضمیر ناخودآگاه جامعه تبرئه کرد؟ آیا دوستان اعتقاد دارند پخش این سریال، بینندگان را نسبت به نظام سلامت در کشور ما بدبین نمیکند؟ مگر فضای این سریال، گینه بیسائو، یا مثلا یک کشور تخیلی در آمریکای لاتین است؟ همه چیز این سریال ایرانی است و نمیشود با یک کلمه «سوررئال» خیال خود را راحت کرد.
به سلامت مردم حساس باشیم. این حساسیت، فقط در توصیه به خرما و کشمش خلاصه نمیشود.