احمد غلامی در ستون سرمقاله شرق با تيتر«هزینه اعتراضات را چه کسی میدهد؟»نوشت:
اعتراضات مردمی اخیر بیش از هرچیز آزمونی سیاسی است؛ آزمونی برای مردمی که دچار برخي تنگناهای معیشتی و سياسي شده و کف خیابان را برگزیدهاند. آزمون مردمی که ناآرامیها را به نظاره نشستهاند و زیروبم آن را در ذهن خود تحلیل میکنند. آزمونی برای اپوزیسیون خارجی و منتقدان داخلی وضع موجود. هر گروه و جناح سیاسی این اعتراضات را با رویکردی دوگانه مورد ارزیابی قرار میدهد. همه تحلیلگران خارجی و داخلی و حامی دولت بر این نکته تأکید دارند که انگیزه اصلی اعتراض مردم، اقتصادی (معیشتی) است. بعد از بیان این نکته است که موضعگیریهای سیاسی آنان تجلي پيدا ميكند. گویا تأکید بر حق مردم فقط براي بهدستآوردن مقبولیت و مشروعیت است تا هرکس با دیدگاه و نظرات سیاسی خود وارد گود و میدان شود و این مردم معترض را به سوی خود بکشاند. گلایهای نیست تا بوده چنین بوده و در هنگامه ناآرامي تشخیص درست یا نادرست بسیار دشوار است. آنهم برای مردمی که بیش از هرچیز دغدغه نان دارند. بعید است کسی باور کند مردم شهري دورافتاده در جنوب كشور در پی آزادیهای سیاسی و جامعه مدنیاند که البته اگر باشند هم اشکالی ندارد. حرکتهای اعتراضی در ایران بهسرعت از بستر واقعی خود خارج شده و حتی برای مردمی که کف خیاباناند این سؤال پیش میآید که واقعا اینجا چه خبر است؟
شاید اغراق نباشد بگوییم جناحهای سیاسی اعم از اپوزیسیون خارجی و منتقدان داخلی، هیچکدام به معنای واقعی، تحلیل درستی از روستاها و شهرهای ایران ندارند. یک طرف ایران سوسنگرد است و ایذه، طرف دیگر آن قهدريجان؛ اینها را تعمیم بدهیم به شهرهای دیگر و آنچه از دل آن بیرون میآید تفاوت و تضادهای بسیار در مطالبات آنان است که حول محوری به نام نارضایتی «از وضع موجود» همه را دور هم جمع و یکصدا کرده است. آنچه در این میان خالی است، یکدلی است و مسئله اصلي در همینجاست. در جمع معترضان درخواستهای متفاوتی وجود دارد؛ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و گاه درخواستهایی مبني بر بازگشت سلطنت که چندان جدی به نظر نميرسد. اما همه این درخواستها چه آنان که اصیلاند و چه آنان که ترکشهای کوچکی هستند، گروهها و جناحهای سیاسی را مشغول کرده تا با نگاه و موضعگیری خود به سراغ اين معترضان بروند. حتی مخالفان بهویژه اپوزیسیون خارجی نهتنها یکدل بلکه یکصدا هم نیستند. آنان در یک چیز با معترضان همداستان هستند؛ اينكه مخالف وضع موجودند. اما نكته اصلی در همین همداستانی است: مخالفت با وضع موجود از نگاه ما با دیگران و از نگاه مردم کف خیابان با نظارهگران، از نگاه طبقه متوسط با نگاه طبقه فرودست جامعه کارگران و کشاورزان بسسيار تفاوت دارد. بیدلیل نیست که این پرسش بیش از هر پرسش دیگری در اذهان مردم که هم مخالف وضع موجودند و هم نگران حوادث اخیر، وجود دارد: «چه خواهد شد؟»؛ این پرسش بجا و درستی است که حاکی از نگرانی است. نگرانی نسبت به آیندهای که چندان وضوح و شفافیتی ندارد و آنچه بیش از هرچیز نگرانکننده است، این است که کسی به این پرسش اساسی که «چه باید کرد؟»، هنوز پاسخ نداده است. اگر هم پاسخی وجود داشته باشد نشئتگرفته از آرزوهاي ناکام و کینههای انباشتهشده گروههاي سياسي است که نسبت وثیقی با مطالبات مردم ندارد. مردمی که خود مطالبات متنوعی را دنبال میکنند و خستهاند از بیکاری، فقر، دزدی و اختلاس و وعدههایی که بهسرانجام نرسیده است. آیا گروههای سیاسی داخل و خارج از كشور میتوانند فقط به مردم فکر کنند و رؤیاها و کینههاي خود را به تودههای مردم پمپاژ نکنند و فقط صدای آنان باشند؟ بعید است. متأسفانه این بومرنگی که گروههاي سياسي از پی کسب جایگاه قدرت به سمت مردم پرتاب ميكنند، به سوی رهاکنندگان آن بازنمیگردد. به سوی مردم بازمیگردد و اين گروههاي سياسي در پایان حادثه، هر يك به سر کارهای خود بازمیگردند و برای آنان روز از نو و روزی از نو است. تا چند صباحی دیگر و هنگامهای دیگر. از مولکولیکردن مردم مولکولی، سیاستی خلق نمیشود. آنچه دشوار است خلق مردم از دل تودههاست. خلقي كه با ترفندهای غیراصیل به وجود نميآيد؛ اگر هم بيايد دیری نخواهد پایید.
سیاست به مردم نیاز دارد و نه انبوههای از عقاید سیاسی متکثر و متلون که هریک در پی اهداف و منفعتی به میدان آمدهاند و برخی از آنان ارتجاعیاند و برخی خانمانبرانداز و برخی هم شايد دلسوز مردم. شاید نگرانیهایی از این دست هم ارتجاعی و «پسین» به نظر برسد و از دل آن تأیید اصلاحطلبی محافظهکار بیرون بیاید که با گوشهچشمی به قدرت در پی حفظ وضع موجودند. این نیز خلاف واقع نیست، در گردابی چنین هایل چه باید کرد؟ پاسخ به این پرسش دشوار است. اما پاسخ به اين پرسش که هزینههای گذر از وضع موجود را چه کسانی خواهند پرداخت، چندان دشوار نیست. نکته مغفولمانده در هر جریان اعتراضی در اینجا نهفته است. آنچه اکنون در این بحبوحه نادیده انگاشته میشود، تلاش همهجانبهاي است برای بهفراموشیکشیدن كساني که در گذشته پا به ميدان پيگيري مطالبات مردم گذاشتهاند. آنچه اصالت جریانهای سیاسی را اثبات میکند، پرداخت همین هزینههای سیاسی است نه کسب جایگاهها و منفعتهای سیاسی. اینها پرسشهایی است که در ذهن همه وجود دارد، حتی اگر الان کسی بر زبان نیاورد.
- بازخواني حادثههاي اخير و مساله امنيت ايران
عباس آخوندي در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:
حادثههاي اخير به بهاي محدود كردن آزاديها و خلق جمعيت قهرمانان طرفدار بهبود معيشت و رفاه مردم در حال پايان يافتن است. اينكه اين قهرمانان كه خود يا مسبب ناكارآمدي وضع موجودند يا تشديدكننده آن هستند، چه سياستي را در آينده پيش خواهند گرفت، چندان روشن نيست. ليكن آنچه گذشته آنان نشان ميدهد آن است كه ايشان براي تثبيت و ارتقاي جايگاه اجتماعي تودهاي خود از هزينهكرد ثروت اجتماعي و منابع ملي ايران در هيچ سطح و اندازهاي ابايي ندارند.
در اين يادداشت كوتاه ابتدا چند نقد را به دولت كه خود بخشي از آن هستم و همچنين نحوه طرح موضوع در رسانه ملي دارم. اميد كه اين بازخواني موجب بازنگري بنيادين در نحوه رويارويي با چنين حوادثي در جهت كاهش مخاطرات امنيت ملي شود و مسببان نشاندار تشويق نشوند كه دوباره چنين خطرهايي را براي كشور خلق كنند. چون به گمان من ادامه سياست اتخاذي همراه با تشويق عاملان آغازين است. بر اساس آنچه تاكنون انتشار يافته، ناآراميهاي اخير با تجمعي در مشهد با عنوان «نه» به گراني و توسط مالباختگان دورشته فساد سازمانيافته شامل پروژه پديده شانديز و موسسههاي اعتباري ثبت شده در مشهد و در هنگام حضور معاون اول رييسجمهور در استان خراسان رضوي آغاز شد. و باز بر اساس شواهد موجود، آن تجمع با فراخوان و هماهنگي يك گروه سياسي آشكار و نشاندار و معترض به دولت در آن شهر شكل گرفت. اين موضوع به صورت آشكار يا ضمني در سخنرانيهاي رسمي و يادداشتهاي نامداران اين طيف كه بلافاصله پس از حادثه مشهد ايراد و انتشار يافت، مشهود است. محتواي اعلامي حاكي از چند مطلب بود. يكي تاييد و حمايت از اصل اعتراض به گراني. ديگري عدم پيشبيني حضرات مبني بر اينكه موضوع از كنترل خارج خواهد شد و در اختيار ديگران قرار خواهد گرفت. و سوم مصادره مجدد اتفاق رخ داده به نفع خود و سوارشدن بر موج اعتراضها بود. بازنمود زيركانه حوادث تحت عنوان اعتراض به ناكارآمدي و مشكلات اقتصادي و معرفي دولت به عنوان مسبب اصلي اين وضعيت و ظهور دوباره در قالب قهرمانان ملي جانبدار بهبود معيشت و رفاه گروههاي ضعيف جامعه برترين سياست تبليغي و ارتباطي اين جماعت بود. دو محور اول كه بطور عمده در روزهاي جمعه و شنبه هشتم و نهم ديماه انتشار يافت حكايت از پذيرش ضمني طراحي ابتدايي حركت از سوي حضرات داشت. ليكن، با دامنه پيدا كردن موضوع و فعال شدن برخي جريانهاي ضد انقلاب و سوءاستفاده رژيم صهيونيستي و ترامپِ ياوهگو از وضعيت به وجود آمده، محور تبليغي بلافاصله به محور سوم تغيير يافت و جاها عوض شد و به يمن همراهي رسانه ملي و محدوديت ساير رسانهها، يكم خوانشِ ضعف عملكرد اقتصادي دولت به عنوان ريشه و زمينهساز بنيادينِ شكلگيري حوادث تبليغ شد و دوم آنكه مسببان اصلي وضعيت آسيبپذيرِ سياسي، اقتصادي موجود دوباره در قامت قهرمانان ملي در صحنه اجتماعي ظهور پيدا كردند. در اينجا چند نقد به عملكرد دولتِ ما وارد است. يكم، آقاي جهانگيري در روز جمعه 8 ديماه اعلام كردند آنانكه اين حركت را به راه انداختهاند لزوما قدرت كنترل آن را ندارند. اين نكته بسيار دقيقي بود. ليكن، در ادامه، تدبيرهاي اتخاذي دولت بر اساس همين خوانش ادامه نيافت. كساني كه اولين حادثه، يعني ناآرامي مشهد را به وجود آورده بودند، از ياد رفتند. اين اولين انحراف بود. دوم آقاي رييسجمهور اعلام كردند، اعتراض حق مردم است، آن هم صرفا به مسائل اقتصادي نيست بلكه دامنه گستردهتري از مسالههاي سياسي و اجتماعي را شامل ميشود. اين سخن نيز در وجه كلي خود بسيار درست است. ليك باز دو نقد بر آن وجود دارد. يكي آنكه بطور ضمني اعتراض اوليه را واجد اصالت ميداند ولي درباره خط تبليغي رسانه ملي بر ماهيت اقتصادي آن ترديد ميكند. حال آنكه تامل درباره نحوه شكلگيري اولين ناآرامي نشان از هدف، طراحي و راهبري روشن و معين در بياعتبار كردنِ دولت دارد و به هيچوجه قابل تقليل به اعتراض جمعي مالباختگان نيست. ديگر آنكه در اين بيان نيز نحوه شكلگيري اولين ناآرامي فراموش و آتشزنه زنجيره حادثهها از موضوع بررسي بيرون گذاشته ميشود.
با فوريت موضوع در چند شهر و از قضا بيشتر در شهرهاي كوچك كه كمتر شاهد چنين تجمعهايي بودند گسترش و ماهيت ناامني پيدا ميكند. بيگمان امنيت ملي ايران برترين سرمايه ملت در اين روزگار پرآشوب و آن هم در منطقهاي كه در گوشهگوشه آن شعلههاي آتش زبانه ميكشد، است. يكايك ايرانيان اين موضوع را با رگ و پوست خود درك ميكنند و همگان پاسدار امنيت ايران هستند. از همين روي، هيچ جريان وطنخواهي از توسعه آشوب و درگيري پشتيباني نكرد و حادثه در كوتاهترين زمان فروخفت. ليكن اين اتفاق با كمترين هزينه صورت نگرفت. اولين هزينه پرداختي اين بود كه مردم، نيروهاي انتظامي و دولت در اين رهگذر هزينههاي جاني و مالي دادند و عدهاي بيگناه يا تحريكشده كشته شدند. كسبوكار گروهي آسيبديد و باز افزون بر همه آنها شخصيتهاي محوري و اركان جمهوري اسلامي مورد بيحرمتي قرار گرفتند كه هزينه كمي نيست. و تروريستهايي كه پس از انقلاب و در دوران جنگ در كنار دشمن قرار گرفتهبودند و خون ملت ايران را به زمين ريختهبودند از لانههاي خود سر بيرون آوردند. دومين هزينه، محدودشدن آزاديها توسط دولت بود. اين بزرگترين هزينه سياسي و اجتماعي بود كه دولت پرداخت كرد. دقيقا كمتر از دوهفته پيش بود كه رييسجمهور در نشست حقوق شهروندي گفت: وزير ارتباطات به مردم قول خواهد داد كه دستش روي دكمه فيلتر كردن شبكههاي مجازي نخواهد رفت ولي، براي كنترل اين حادثهها رفت. من در پي آن نيستم كه راجع به درستي يا اشتباه بودن اين تصميم قضاوت كنم بلكه، ميخواهم بگويم طراحان، صحنه را بهنحوي طراحي كردند و سير حادثهها به سمتي پيش رفت كه دولت با دست خويش اين كار را انجام داد. به هر روي، اميدوارم امكان دسترسي آزاد به اطلاعات به سرعت فراهم شود و بازگشت به حالت پيشين بهدرازا نكشد. سوم شدت گرفتن برخي از تهديدهاي بينالمللي عليه ايران بود. در نتيجه اين اتفاقها زبان دشمنان ايران و اسلام به طعنه گشودهشد. رژيم صهيونيستي جشن گرفت و ترامپِ مترصدِ فرصت، در دلش غنج زد و آغاز به تهديد ملت ايران كرد. در اين ميان من از آن دريغ ميخورم كه قهرمانان ساخته و پرداخته رسانه ملي هماناني هستند كه در سال 1384 با بيتدبيري خود تحريمهاي سنگيني را عليه ملت ايران سبب شدند و آنها را كاغذپاره خواندند و هنوز ملت ايران هزينه آن را پرداخت ميكند و حال كه در چهارسال گذشته روند امور به نحوي پيش ميرفت كه فشارهاي خارجي كاهش يافته بود، باز با اين بيتدبيري، ايران را در معرض سختترين تهديدها قرار داد. بيشك دولت تمام همت خود را جهت تامين امنيت ملي ايران بهكار خواهد بست، اين فضا را تدبير خواهد كرد و سربلند از آن خارج خواهد شد و بيگمان يكايك ملت ايران در برابر بيگانگان يگانه هستند و سرِ تسليم فرود نخواهند آورد. ليكن، آيا نبايد كساني كه به سبب خودخواهي و خودپسندي يا با هدف رقابت كوركورانه با رييسجمهور و دولت براي ملت ايران اين هزينههاي سهمگين را ميتراشند، به مردم معرفي شوند؟ آيا حضرات نميدانندكه اين گونه اقدامها و ساماندهي اين گونه تجمعها و طرح اين شعارها بازي با آتش در اين منطقه پرآشوب است؟ اگر ميدانند، چگونه به خود اجازه ميدهند كه اين گونه با منافع و سرنوشت ملت ايران بازي كنند؟ و ملت ايران را در پرتگاه آشوب داخلي يا ساير درگيريهاي بينالمللي قرار دهند؟ نكته آخر باز تذكر به دولت است كه در تدبير حادثههاي اخير ريشه را رها نكند و به حواشي نپردازد. كنترل دامنه آتش همواره ضروري است، مشروط بر آنكه همزمان به كانون آتش يورش برده شود.
- كسر بودجه؛ همزاد آموزش و پرورش
محمود فرشيدي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
1- از جهت كمّي:
بودجه پيشنهادي سال 1397 كه توسط دولت تهيه شده، در دستور كار مجلس شوراي اسلامي قرار گرفته است. رقم كل بودجه پيشنهادي بالغ بر 1194 هزار ميليارد تومان مي باشد كه نسبت به بودجه سال 1396 قريب 110 هزار ميليارد تومان افزايش را نشان مي دهد. البته از اين بودجه كل، مبلغ 424 هزار ميليارد تومان يعني حدود 5/35 درصد آن به بودجه عمومي اختصاص يافته است.
از بودجه عمومي پيشنهادي نيز قريب 36 هزار ميليارد تومان آن، يعني حدود 5/8 درصد به وزارت آموزش و پرورش اختصاص يافته است. اين در حالي است كه سهم بودجه آموزش و پرورش نسبت به بودجه عمومي در سال 1396 حدود 8/9 درصد و در طلایيترين سال ها حدود 15 درصد بوده است.
از طرف ديگر بودجه عمومي در سال 1396 بالغ بر 371 هزار ميليارد تومان بوده است. يعني در سال 97 حدود 14 درصد افزايش يافته، در حالي كه افزايش بودجه آموزش و پرورش تنها 5/8 درصد بوده است.
نكته قابل توجه ديگر سهم آموزش و پرورش نسبت به بودجه كل كشور مي باشد. يعني 36 هزار ميليارد تومان نسبت به 1194 هزار ميليارد تومان كه رقم حدود 3 درصد را نشان مي دهد.
بر اساس تجربه حال و گذشته، حتي كارشناسان تدوين كننده بودجه نيز اذعان دارند كه با توجه به كسري اعتبار قريب 6 هزار ميليارد توماني سال جاري، در سال 97 اعتبارات آموزش و پرورش باز هم تكافوي پرداخت حقوق فرهنگيان را نخواهد داد تا چه رسد به ارتقاي برنامه هاي آموزشي و تربيتي!
2- از جهت كيفي:
در ارتباط با جهت گيري كلي بودجه پيشنهادي آموزش و پرورش نيز نكاتي قابل ذكر است:
1-2- رشد 140 درصد تغذيه و هزينه اياب و ذهاب، 33 درصد تربيت بدني و آسيب هاي اجتماعي و 25 درصد امور تربيتي طبق اظهارات معاونت پشتيباني وزارت آموزش و پرورش و همچنين پيش بيني سهم دولت در صندوق ذخيره فرهنگيان، از نقاط قوت آن است. (مصاحبه اللهياري، معاونت پشتيباني)
2-2- برخلاف دو سال قبل كه رديفي براي سند تحول بنيادين پيش بيني شده بود، در اين بودجه برای سند و اجراي سياست هاي ابلاغي مقام معظم رهبري، اعتباري در نظر گرفته نشده است.
3-2- استاني شدن بودجه پس از سال ها نوعي بازگشت به گذشته است كه ادارات كل استان ها را با مشكل مواجه خواهد ساخت و چه بسا همانند گذشته استانداران در موارد اضطرار، از حقوق معلمان مايه بگذارند.
4-2- در مواد 29 و 30 قانون برنامه ششم، همترازي حقوق بازنشستگان و شاغلان پيش بيني شده است كه به نظر مي رسد در بودجه 97 مورد غفلت قرار گرفته است.
5-2- علاوه بر آن به طور خاص پرداخت پاداش پايان خدمت فرهنگيان نيز موكول به تأمين اعتبار آن از طريق صندوق توسعه ملي شده است كه ضوابط خاص خود را دارد و جدا كردن سفره معلمان از ديگر بازنشستگان و ارجاع به امري بعيد و دور از انتظار مي باشد.
6-2- اعتبار پيشبيني شده براي سرانه دانشآموزان، جوابگوي هزينه ها و نياز مالي مدارس نخواهد بود و آنان را مجبور به دريافت كمك و شهريه از دانشآموزان خواهد ساخت.
7-2- براي رتبه بندي معلمان اعتباري پيشبيني نشده است.
8-2- اعتبارات نوسازي مدارس كاهش يافته كه با توجه به ضرورت نوسازي و مقاوم سازي مدارس، شگفتآور است.
9-2- بعضي مواد بودجه پیشنهادی از جمله تغيير كاربري بخشي يا تمامي برخي از ساختمان هاي آموزشي اگر با دقت و شفافيت تصويب نگردد، پيامدهاي ناگواري را به دنبال خواهد داشت و سياست برون سپاري سال هاي گذشته و واگذاري مدارس دولتي به بخش خصوصي تكرار خواهد شد.
10-2- در دانشگاه فرهنگيان نيز سياست برون سپاري بر خلاف اساسنامه اين دانشگاه مورد تأكيد قرار گرفته و براي عقد قرارداد با ساير دانشگاه ها اعتبار قابل توجهي پيش بيني شده است.
با توجه به موارد فوق كه برخي از اشكالات بودجه پيشنهادي سال 1397 مي باشد و نيز با توجه به آنكه طي چهل سال گذشته دغدغه اصلي همه وزرا، مسئله كسر بودجه و تأمين آن بوده است، اگر نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي راهكارهايي براي رفع مشكلات مالي اين وزارتخانه تصويب نكنند و به عنوان مثال؛ با تصويب تبصرههايي، زمينه اي فراهم نسازند كه شركت هاي دولتي گوشه چشمي به بودجه آموزش و پرورش بيفكنند، به نظر مي رسد انتظار تغييرات كيفي و به ويژه تحول بنيادين در نظام تعليم و تربيت نسل آينده، انتظار معقولي نباشد.
البته مسئوليت اصلي در اين زمينه بر عهده دولت است كه علاوه بر بودجه پيشنهادي، از راه هاي ديگر نيز مي تواند به اين وزارتخانه مادر كمك نمايد و از جمله با تشكيل شوراي عالي اقتصاد آموزش و پرورش زير نظر رئيس جمهور محترم و وزراي اقتصادي و رئيس بانك مركزي و رئيس سازمان مديريت، منابع جديدي براي رفع نيازهاي آموزش و پرورش
پيش بيني نمايد و لااقل با حمايت از اين وزارتخانه، زمينه اجرا و تحقق قوانين حمايتي را فراهم سازد، مانند قانون شوراها كه در مواد آن بخصوص مواد 13 و 16 و 18 آن راهكارهايي براي كمك به آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است.
به هر حال معلمان ديروز دولتمردان قوه مجريه و قوه مقننه، امروز از آنان انتظار دارند كه با همكاري يكديگر، فراتر از «آفرين» هاي زباني، نمره بيستي هم در كارنامه بودجه آموزش و پرورش منظور نمايند تا معلمان بتوانند فردا رؤساي جمهور و وزيران و وكيلاني خدمتگزار و از آن بالاتر، شهيدان و جانبازان و مدافعان حرمي افتخار آفرين به جامعه تحويل دهند.
- ریشههای یک اغتشاش
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
ناآرامیهای هفته گذشته، اعتراض مدنی بود یا اغتشاش و آشوب نیابتی؟ این اتفاق در کجا ریشه داشت؟ مردم کجای این ماجرا بودند و دوست و دشمن چه قدر سهم داشتند؟
1- انقلاب اسلامی که با بالندگی نسل به نسل ملت ایران رشد کرده و در منطقه وسعت یافته، ریشهدارتر از آن است که با چشمبندی فضای مجازی و ترسیم کاریکاتور «جنبش» توسط دشمن، از پیشرفت باز بماند. طبعا هیچ کس از شبیخون دشمن خوشحال نمیشود. میشد از عوام تا خواص، خواب نباشیم و این ضربه را به جان نخریم. اما در عین حال، همین اتفاقات و خسارتهای آن برای کشور، بار دیگر به همه ما یادآوری کرد دشمنان قسمخوردهای داریم که اگر انکارشان کنیم و گرم خواب شویم، آنها به خواب نخواهند رفت. اگر هوشمندانه و مومنانه رفتار کنیم، تحرکاتی از جنس اغتشاشات اخیر، به مثابه واکسن عمل میکند و به کشور مصونیت میبخشد؛ هر چند که نتیجه اولیه آن، تب و التهاب باشد.
2- این رویداد تلخ با وجود همه هزینههایش نشان قدرتمندی جمهوری اسلامی است؛ نظامی که به مردمش تکیه دارد و در روزهای دشوار، با به میدان آمدن همین مردم، از موانع بزرگ عبور میکند. باید عنایت داشت که اغتشاش اخیر، نه اتفاقی طبیعی بلکه عملیات مهندسیشده و تدارکشده از سوی سرویسهای جاسوسی «صهیونیسم مسیحی» (آمریکا و انگلیس و اسرائیل) و پادویی رژیم نگونبخت سعودی برای گرفتن انتقام شکستهای زنجیرهای بود. قریب یک دهه است CIA، MI6 و موساد (و سرویس جاسوسی فرانسه)، یک اتاق عملیاتی مشترک راه انداخته و برخی پروژههای ضدایرانی را مشترکا اجرا میکنند. جارو کردن بساط فتنه و اغتشاش اخیر به دست خود مردم، نشان ریشهداری جمهوریاسلامی است. فتنهها اسباب تعمیق شعور عمومی است، اگر که با همت، تهدید دشمن را تبدیل به فرصت کنیم.
3- وقتی از «مردم» حرف میزنیم یعنی 80 میلیون ایرانی. سرجمع آنها که در کفخیابان اقدام به آدمکشی و خرابکاری اموال عمومی و خصوصی کردند، چند هزار نفر نمیشود. اگر شروع اعتراض در مشهد مربوط به مالباختگان برخی شرکتها و صندوقها بود، اما موجسواران و آشوبگران، مردم نبودند. عملکرد آشوبگران، به خسارتهای اقتصادی قابل توجهی برای مردم و کشور منتهی شد. خساراتی که اغتشاشات اخیر در بازار بورس و ارز و... پدید آورد (گران شدن 150 تومانی دلار و سقوط 2400 واحدی بورس و کاهش معاملات و تشدید رکود)، مستقیما متوجه زندگی قاطبه مردم صرفنظر از سلیقه سیاسی آنها میشود. همچنین به تجربه دریافتهایم در هر نوبت تحرکات آشوبگران نیابتی، دشمنِ ناامید، روحیه گرفته و بر تحریمها میافزاید.
4- با ایجاد بیثباتی اقتصادی و ناامنی، خیانت بزرگی در حق ملت و نظام اتفاق افتاد و به هیچ وجه نمیتوان از عوامل این جنایت سازمانیافته گذشت. این طیف، پیادهنظام جنگ نیابتی دشمن هستند و مطلقا نمیتوان با آنها مماشات کرد. در این جنگ نیابتی، هیچ مدیر و سیاستمدار و حزب و رسانهای نمیتواند بیطرف باشد، دوپهلو حرف بزند و یا با تحریف صورت مسئله، خسارتزنندگان و آدمکشان و تخریبکنندگان اموال و اماکن دولتی و خصوصی را «معترض مدنی» جا بزند و به اسم رسمیت اعتراض مدنی، برای تروریستهای اقتصادی و سیاسی، حاشیه امنیت بسازد. تحریفگران بیتردید با تروریستها همدست هستند و با آنها باید معامله دشمن کرد. اینکه «مشکلات جدی اقتصادی داریم و باید صدای مردم شنیده و مشکلات چارهجویی شود» با اینکه به بهانه مشکلات، برای کشور مشکلات امنیتی و سیاسی درست کنیم که همان مشکل اقتصادی را تشدید کند، دو مسئله کاملا جداست.
5- برخی رسانههای مدعی اصلاحطلبی سوابق هیزمکشی در آشوبهای 78 و 88 داشتند و شماری از همکاران آنها پس از ارتکاب خیانتهای متعدد، از کشور گریخته و به BBC و VOA و رادیو فردا و... پیوستند. این طیف ضمن تحریفگری تلاش کردند مغالطهای را در دهان برخی مدیران بگذارند. آنها گفتند اعتراض حق مردم است و اعتراض را باید به رسمیت شناخت. معلوم است که باید حرف مردم را شنید و به مشکلاتشان به عنوان ولینعمت صاحبمنصبان رسیدگی کرد. اما اولا کسانی که آدم کشتند و به اموال و مراکز عمومی یا شخصی و مغازههای مردم حمله کردند، مردم بودند یا مزدوران دشمن؟! ثانیا مخالفخوانی و اعتراض اگر از منتقدان پذیرفته باشد، مطلقا از کسانی که باید پاسخگوی وعدههای خود و مطالبات مردم باشند، مسموع نیست. ثالثا این محافل میخواهند پوستخربزه زیر پای دولت بگذارند. آنها طی چند سال گذشته، با دمیدن در هیجان توافق با شیطان بزرگ، فرصت بهبود وضعیت اقتصادی را دریغ کردند تا به نارضایتی مردم منجر شد. این طیف با دولت هم صادق نیستند، چون آن را صرفا کاتالیزور و رحم اجارهای نقشهنیابتی خود میدانند.
6- زمانی که صاحبنظران و رسانههای منتقد درباره عواقب خسارتآمیز بیعملی برجامی برخی مدیران هشدار میدادند، پاسخ دولت و برخی حامیان سیاسی-رسانهای آن، توهین و تحقیر و انکار بود. اما هنگامی که از صدقهسر فرآیند برجام، فشار اقتصادی بر مردم شدت گرفت، ناگهان نعل وارونه زدند و مدعی ضرورت به رسمیت شناختن اعتراض مردم و شنیدن صدای آنها شدند. اما مردم نجیب ما مطلقا عناصر آشوبگر و آدمکش و خرابکار را از خود نمیدانند بلکه به شهادت راهپیماییهای باشکوه چند روز گذشته در دفاع از نظام و انقلاب، آشوبگران را دشمن میشمارند. متاسفانه گویا از نگاه برخی سیاسیون، همواره باید مخالفخوانی کرد، حتی به هنگام پذیرفتن منصب و مسئولیت. چنین سیاستزدگانی، هرگز خدمتگزاری و نوکری مردم و گرهگشایی از زندگی ولینعمتان را نوبر نمیکنند.
7- سهم «سیاست و مدیریت اشرافی» در تضعیف همبستگی ملی و تولید بیثباتی را باید مورد بازخوانی قرار داد. مدیریت برج عاجنشین، مردم را از خود نمیداند و نتیجه عملکردآن، پدید آمدن انواع آسیبهای اجتماعی و اقتصادی به عنوان زمینهساز تهدیدهای سیاسی و امنیتی است. رهبرانقلاب در سومین جلسه آسیبهای اجتماعی (11 اردیبهشت ۹۵) تاکید کردند «اهمیت کار را، بزرگی مسئولیت را، خطرات ناشی از آن را آدم توجه بکند، آن وقت میفهمد که چه قدر باید در این زمینه تلاش کرد و شب و روز نشناخت. چگونه یک مسئول یا یک عنصر مؤمن و انقلابی میتواند این کار بلندمدت را شبانهروزی و با تمام وجود پی بگیرد و خسته نشود؟ وقتی که حس کند خود او، جزئی از آن خانواده است و مشکل مردم، مشکل اوست. ما مردم را باید عائله خودمان بدانیم. ما مسئولین کشوریم دیگر... ما در واقع اهتماممان به وضعیت مردم باید مثل اهتماممان به داخل خانواده خودمان باشد»
8- رهاشدگی فضای مجازی و واگذاری حوزه فرهنگ و تربیت عمومی به دشمنان، چرخه آسیب و تهدید علیه امنیت ملی را فعال میکند. آیا از نگاه برخی دولتمردان، اگر فلان کانال معاند ناپرهیزی نکند و آموزش رسمی ساخت بمب و چگونگی حمله به اماکن عمومی و اموال مردم را ندهد، انبوه تهدیدهای نهفته در فضای بیدر و پیکرمجازی که صورتبندی آن در خارج کشور تعیین میشود، برطرف شده است؟! مسئله تربیت میلیشیا برای گروهکها یا افراد ضد جامعه چه میشود؟ چرا مدیر تلگرام حاضر است 40 میلیون مخاطب خود در ایران را پای دفاع از یک کانال تروریستی و خرابکار که آموزش ساخت بمب و حمله به اموال و مراکز عمومی و ایجاد آشوب و ناامنی میدهد، فدا کند اما توقف فعالیت این کانال را نپذیرد؟!
9- کسی میداند چرا فلان کانال تلگرامی که تحریک به ساخت بمب دستی و حمله به مراکز رسمی و ایجاد اغتشاش کرد، در دو سال گذشته با یارگیری در داخل و تظاهر به حمایت از برخی مدیران (از جمله در انتخابات) مشغول کار خود بود؟ آیا وزارتخانههای ارتباطات و اطلاعات در این باره به مردم توضیح خواهند داد؟ چرا ابزار رسانهای دشمن، حامی دولت تصور شدند و برای تخریبگری فرهنگی و سیاسی-امنیتی آنها کمترین چارهاندیشی نشد؟ چرا مدیران اجرایی به اولویت مهم و بدیهی «شبکه ملی اطلاعات» اهتمام نکردند تا اینکه دشمن توانست از همین طریق شبیخون بزند؟! موش و گربه بازی همین روزهای مدیر تلگرام در انسداد توام با تاخیر یک کانال تروریستی (از میان صدها کانال مشابه) و بازگشایی همان کانال با نامی مشابه ظرف چند دقیقه، در عمل ثابت کرد که نمیتوان اتاق مدیریت و سیاستگذاری فضای مجازی را به بیگانگان سپرد و سپس با گردن کج و از موضع پایین، امنیت ملی را مسئلت کرد. آیا دولت پس از تجربه عبرت آموز اخیر، برای شبکه ملی امن، شفاف و مسئولانه تدبیر میکند؟
10- رهبر حکیم انقلاب 27 بهمن 1395 در دیدار جمعی از مردم آذربایجان فرمودند «مردم مجتمعند، با هم متّحدند؛ آنجایی که پای اسلام در میان است، پای ایران در میان است، پای استقلال در میان است، پای ایستادگی در مقابل دشمن در میان است، مردم با همه وجودشان ایستادهاند... به مسئولین عرض میکنم که این حضور مردمی در22بهمن را به حساب گلایه نداشتن آنها از فعالیتهای ما مسئولین به حساب نیاورید. مردم گلهمندند؛ از بسیاری از چیزهایی که در کشور میگذرد، مردم گلهمندند. مردم با تبعیض میانهای ندارند؛ هرجا تبعیض ببینند، احساس ناراحتی و رنج میکنند. هرجا کمکاری ببینند همینجور، هرجا بیاعتنایی به مشکلات ببینند همینجور، هرجا پیش نرفتن کارها را ببینند همینجور؛ مردم گلهمندند. 22 بهمن حساب خودش را دارد؛ ایستادگی مردم در مقابل دشمنِ کمینکرده برای بلعیدن ایران یک حرف است که این در بیستودوم بهمن ظاهر شد، امّا توقعات آنها از ما مسئولین یک حرف دیگر است. خب ما عرض کردیم سال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل؛ سال دارد تمام میشود؛ الان آخر بهمن است، اقدام و عمل باید نشان داده بشود».
11- ایشان در همین دیدار نکاتی را متذکر شدند که اگر مورد اهتمام سه قوه به ویژه دولت قرار میگرفت، دشمن موفق به شبیخون نمیشد؛ «من اوّل سال هم گفتم که مسئولین کشور -چه مسئولین قوّه مجریّه و دولت، چه مسئولین قوّه قضائیّه، چه مسئولین مجلس؛ فرقی نمیکند، همه- آخر سال باید نشان بدهند که در این سال برای اقدام و عمل چه کردند؛ نگویند باید چنین بشود، باید بگویند چنین شد؛ این را باید مشخص بکنند. ما امروز دچار مشکلیم، نمیشود مشکلات مردم و گلایههای مردم را نادیده گرفت؛ مسئولین باید جدّی بگیرند... بنده چهار، پنج سال یا شش سال قبل از این در سخنرانی اوّل سال گفتم نگاه دشمنان ملّت ایران به مسئله اقتصاد است؛ سعی دارند به اقتصاد کشور فشار بیاورند؛ اقتصاد کشور را آنچنان زیر فشار قرار بدهند که مردم دچار مشکل بشوند. وقتی مردم دچار مشکل شدند، دلزده میشوند، دلسرد میشوند؛ دشمن همین را میخواهد. دشمن میخواهد مردم از انقلابشان، از نظامشان، از دولتشان، از کشورشان دلسرد بشوند. البته اینجور نیست که مسئله ما فقط مسئله اقتصاد باشد؛ همه میدانند، بنده روی مسئله فرهنگ خیلی حساسیت دارم، روی مسئله علم خیلی حساسیت دارم لکن وقتیکه در زمانهای محدود اولویتها را نگاه میکنیم، مسئله اقتصاد کشور در اولویت اول قرار میگیرد؛ چون دشمن به این متوجّه است... میگویند جنگ، برای اینکه ذهن ما برود به جنگ [اما] جنگ واقعی چیز دیگر است؛ جنگ واقعی جنگ اقتصادی است، جنگ واقعی تحریم است، جنگ واقعی گرفتن عرصههای کار و فعالیت و فناوری در داخل کشور است؛ جنگ واقعی جنگ فرهنگی است.... مسئولین باید حواسشان باشد».