روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر« شوخی با گنجشکها»نوشت:
اغلب مواضع و تحلیلهایی که این روزها درباره قضایای اخیر کشور ارائه میشود در پی پاسخ دادن به این سؤال هستند که منشأ و عامل اغتشاشات اخیر چه یا که بود. اغلب پرسشکنندگان به دنبال پاسخهای ساده و سرراست هستند. در این میان برخی به اصطلاح تحلیلگران به طرز عجیب و غریبی سعی دارند به مشتریان خود بقبولانند که عامل و منشأ این آشوب و اغتشاش هرچه باشد، خارجی نیست و به آنهایی که از دشمن و نقش آن سخن میگویند، نهیب میزنند که 40 سال از توطئه دشمن گفتید و دیگر بس است! نمونهاش بیانیه دیروز 16 تن از فعالین اصلاحطلب که مدعی شدهاند؛ «تمرکز روی عوامل خارجی، علاوهبر توهین به جامعه ما، باعث غفلت یا تغافل از ریشههای اعتراض و نارضایتی و درمان آنها میشود.»
حال گمان میکنید این جماعت و همپیالههایشان وقتی روی گزینه عامل خارجی خط میکشند، به سراغ چه گزینههای دیگری میروند؟ یک نمونه از آنها که دیروز در یکی از روزنامههای مدعی اصلاحات منعکس شده جالب و قابل تامل است. از منظر این آقایان آشوبهای اخیر زیر سر کیهان است! بله درست خواندید کیهان! نوع استدلال هم بدیع و درخور تامل است. کیهان با تیترهای اقتصادی اخیر خود درباره تورم و قیمت بنزین، باعث القای حس بدبختی و فقر میان مردم و در نتیجه ناراضیسازی، اعتراض و آشوب شده است! به روی مبارک هم نمیآورند که تا دیروز میگفتند تیراژ کیهان 7هزار نسخه بیشتر نیست و اصلاً مگر کسی کیهان هم میخواند. از نظر این جماعت، دستگاههای امنیتی سیا و موساد و ام.آی6 با همراهی پادوهای منطقهای خود اساساً نمیتوانند تاثیری بر وقایع ایران داشته باشند و نداشتهاند، اما یک روزنامه که حتی در رسانه ملی(؟!) کشور هم سانسور میشود، عامل همه این قضایاست! وقتی فضای غالب رسانهای کشور در سیطره چنین زردنامههایی است که افکار مالیخولیایی خود را بهجای تحلیل به خورد مخاطب میدهند، اینکه مردم اقبال چندانی به مطبوعات ندارند بیش از آنکه جای تاسف داشته باشد، جای شکر دارد!
دولت محترم نیز در این میان و البته مثل همیشه راه جالبی را در پیش گرفته است. ماجرا به هرکس و هرچیزی ممکن است ربط داشته باشد -که البته مرتبط با مخالفان دولت است!- اما هیچ ربطی به ما ندارد. خلاصه این تفکر و نگرش را میتوان در یادداشت وزیر محترم راه و شهرسازی در شماره دیروز یکی از همان روزنامههای کذایی دید که با صراحت بعد از 5 سال هنوز هم عامل مشکلات مردم را دولت پیشین دانسته و با تلویح نزدیک به تصریح انگشت اتهام قضایای اخیر را نیز به سوی همان گروه دراز میکند. راهکار پیشنهادی نیز جالب است؛ باید به کانون آتش (همانهایی که دولت محترم مدعی است آتش زیر سر آنهاست) یورش برده شود!
میتوان چشم بر روی واقعیات بست و همچنان به همین تحلیلهای دمدستی ادامه داد و این و آن را متهم کرد اما این نوع نگاه و تحلیل گرهای از کار فروبسته مردم و راهی به سوی سامان دادن معضلات نمیگشاید. اغتشاشات اخیر اگرچه هزینههای مادی و معنوی گوناگونی برای کشور و مردم به همراه داشت اما خالی از فایده و عبرت نیست و اگر هوشیاری، دلسوزی و اراده وجود داشته باشد، میتوان از همین خسارت و تهدید، درسهایی فرا گرفت و فرصت نیز ساخت.
مردم در این معرکه نیز مانند همیشه برادری خود را ثابت کردند و نشان دادند علیرغم همه مشکلات و نارساییها و گلایههای بحقی که دارند، همچنان در دفاع از نظام و کشور خود ثابتقدم و استوارند. این پایمردی نیز بیدلیل و از سر عادت و اجبار و امثال اینها نیست. آنان برای رفتار خود دلیل عقلی و قلبی محکمی دارند که نادیده انگاشتن آن از سوی دشمن خارجی و مغرضان کوتهفکر داخلی، چیزی از برندگی و قاطعیت آن نمیکاهد. آن دلیل محوری و بنیادین آن است که رهبر خود را در قول و فعل صادق و همپای خویش میبینند. این اعتماد که محصول یک عمر زندگی ساده و سلوک فردی و سیاسی مومنانه و رابطه صادقانه با آحاد ملت است، همچون رشته محکمی این ارتباط دوسویه را در کوران حوادث هزاررنگ و مردافکن حفظ و بلکه تحکیم کرده است.
به سؤال اولیه بازگردیم. منشأ و علت - یا علل- این ماجرا چیست؟ پاسخ در این گزاره نهفته است که عدهای دو موضوع کلیدی را شوخی گرفتهاند و نتیجه این شوخی، تراژدی امروز است. ملت ایران سالهاست که از سه جبهه مورد تهاجم جدی دشمن قرارگرفته است؛ جبهه امنیتی-نظامی، اقتصادی و فرهنگی. اگر امروز در جبهه امنیتی-نظامی اقتدارمان از مرزها نیز عبور کرده و یاریرسان سایر مظلومان و مستضعفان منطقه نیز هستیم، به سبب آن است که فرماندهان این جبهه ماجرا را جدی گرفتند و آستین بالا زدند و جهاد کردند. آنها هم میتوانستند بگویند امکانتمان کم است و بودجه کافی و تجهیزات ما با دشمن قابل مقایسه نیست و هزینه جانی دارد و امثال این دلایل و بهانهها که هرچند خالی از واقعیت هم نیست اما آنان نشان دادند حتی با وجود نقایص و کاستیها، با حرکت و اراده و تلاش مضاعف میتوان به اهداف خیرهکننده رسید.
هرقدر جبهه نخست جدی گرفته شد، دو جبهه دیگر به روزمرگی و بطالت و خسران گذشت. در جبهه اقتصاد، نیروی داخلی را با واردات بیرویه هر چیزی از شیر مرغ گرفته تا سنگ پا و دستهبیل و سنگ قبر و جان آدمیزاد زمینگیر کردیم. هر که خواست کاری تولیدی کند، نه تنها ارگان و نهادی دستش را نگرفت بلکه در انداختن سنگ بزرگتر پیش پایش مسابقه گذاشتند و شیرفهمش کردند که مگر مغزت معیوب است که میخواهی کار تولیدی کنی؟ برو سرمایهات را در یکی از بانکها یا موسسات مالی بگذار و بخواب و روزشمار سودت را بگیر و زندگیات را بکن! بعد به همین مدیران سنگانداز و سرمایهسوز حقوق نجومی دادیم و آنها را سرمایه نظام خواندیم! و برای آنکه بیشتر بر زخم مردمی که با بیکاری شرمآفرین دست بهگریبانند نمک بپاشیم، در فیش حقوقی سرمایههای نظام! حق اوقات فراغت فرزندان منظور کردیم!
در جبهه فرهنگی هم که پیشانی و خط مقدم آن عرصه رسانه و جنگ برای نفوذ در مغزها و قلبها و تسخیر دژ افکار عمومی است، چنان عمل کردیم که شخصاً نمیدانم اگر نامش خیانت نیست، چه عبارتی برای آن باید بکار برد. عنان سبک زندگی و افکار عمومی کشور را به دست فضای مجازی سپردیم. هر که از سر دلسوزی هشدار و راهکار داد، برچسب خورد که این مخالف آزادی و گردش آزاد اطلاعات است. وقتی بیگ دیتای یک جامعه و ملت را مفت و آسان در اختیار بیگانه میگذاریم، مانند آن است که کسی کل نقشه جبهه خودی را با تمام جزئیات ریز و درشت آن را در خوشبینانهترین حالت در اختیار غریبهای که خط و ربط آن مشخص نیست، بگذارد. نقشهای که حتی فرماندهان میدانی خودی نیز به آن دسترسی ندارند و از داشتن آن محرومند. سخن و سند و تحلیل در این زمینه بسیار است و پرداختن به این موضوع بسیار مهم و کلیدی و ارتباط ارگانیک آن با آشوبهای اخیر فرصتی دیگر میطلبد و به همین پرسش بسنده میشود که آیا هنوز هم زمان پایان برخورد جناحی و بازی با امنیت ملی کشور در این حوزه فرا نرسیده است و هنوز هم عدهای میخواهند از این عرصه برای ساختن دوقطبیهای عوامفریب بهره ببرند و بر سر شاخه نشسته و بن ببرند؟!
ریشه این اعتراضات وقتی خشک و کشور در برابر آشوب و اغتشاش واکسینه میشود، که مسئولین محترم عینک سیاست آلوده به گرد و غبار منافع شخصی و حزبی را از چشمان مبارک برداشته و از شوخی انگاشتن جنگ اقتصادی و رسانهای دست بکشند.
وقتی راه دلار را چنان بستهاند که سفارتخانههای خارجی در تهران نیز دلار مورد نیاز خود را با چمدان وارد میکنند، وارد کردن سالانه دهها هزار خودروی لوکس خارجی آن هم به نام زنان مجهولالهویه روستایی که به نان شب خود محتاج هستند و ناگهان همچون برف آب شده و همچون ماهی در دل دریا مفقود میشوند، یعنی شوخی! وقتی ذهن ملت زیر بمباران هزاران توپخانه رسانهای دشمن است و صدا و سیما به عنوان خط مقدم این نبرد، تبدیل به ادارهای عریض و طویل شده که برای زیرنویس کردن یک خبر فوری باید هفتخوان بوروکراتیک را پشت سر بگذارد یعنی شوخی! کودکان شوخی شوخی سنگ پرتاب میکنند اما گنجشکها جدی جدی میمیرند...
- گفتوگو به مثابه ضرورتي ملي
مرتضي حاجي در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
گفتوگو راهي است براي رسيدن به تصميم، تصميماتي كه با اجراي آن بتوان بسياري از بحرانها را كاهش داد، جامعه را براي پذيرش شرايط موجود آماده يا ابهامات در مورد كوتاهيهاي رخداده را رفع كرد. از سويي گفتوگو ارتباط، همدلي و همراهي مردم و قوا را جديتر ميكند. وقتي مردم ندانند كه مقدورات كشور چيست، اولويتهاي كشور كدام است و از آن طرف هم خبرهايي مطرح شود و در ذهن مردم جا بگيرد كه دولت به جاي حل مشكلات به فكر امور جاري و روزمره است و اشراف كافي ندارد، همكاري بين قوا ضعيف است و خبرهاي مختلفي از ناسالمي از روابط اقتصادي، سوء استفادههاي مالي و اختلاسها و... مطرح شود ...
در عين حال اطلاعات درست و كامل و دقيق به مردم مخابره نشود و پروندههاي فسادها و اختلاسهاي متعدد باز بماند همگي باعث تجميع نگراني در ذهن مردم ميشود. اين نگرانيها منجر به بروز اتفاقاتي ميشود كه به سود جامعه و مردم نيست و حتي تامين خواستههايي كه معترضان به دنبال آن هستند را به دنبال ندارد. در واقع بايد توجه كرد كه گفتوگو راهحل نيست. مسير رسيدن به راهحل بر مبناي تفاهم و افزايش اعتماد دو طرف به يكديگر است كه ما بهشدت به آن نياز داريم. از سويي گفتوگو نبايد مقطعي باشد. پيش از اين هم بايد چنين گفتوگويي رخ ميداد تا راه تعامل ميان مردم و تصميمگيران كشور به صورت گستردهتري باز شود. شروع تعامل دو جانبه ميان مردم و تصميمگيران كشور در حوزههاي مختلف سياسي، اجتماعي، تقنيني و... به افزايش اعتماد دو سويه مردم و حاكميت و برونرفت از مشكلات پيچيده كمك ميكند .
همه اركان كشور به اعتماد مردم نياز دارند و مردم هم مسلما خير كشور را ميخواهند و ميخواهند اطلاعات صادقانهاي در اختيارشان قرار گيرد. ابزارهايي براي اين تعامل وجود دارد كه بايد جديتر به رسميت شناخت. احزاب به عنوان نمايندگان بخشي از جامعه يا تشكلهاي مردم نهاد در حوزههاي تخصصي، نخبگان، مجموعه اساتيد دانشگاه و معلمان شخصيتهاي مورد اعتماد مردم و مرتبط با جامعه هستند كه ميتوانند يك پاي اين تعامل باشند. از سويي بايد فرصت مناسب داده شود تا مردم هر نظري دارند، بيان كنند. اغلب اوقات گفته ميشود تنها انتقاد نكنيد، راهحل هم مطرح كنيد در صورتي كه اين موضوع عملي نيست و منجر به بسته شدن باب انتقاد ميشود. ممكن است مردم از گراني گلهمند باشند اما راهحلي براي آن نداشته باشند. بايد در اين جا حرف مردم را از هر نوعي كه هست شنيد. مردم بايد فرصت و مجال داشته باشند نقد خود را مطرح كنند ولو اينكه اين نقد وارد نباشد اما چون ذهن مردم را اشغال كرده بايد در مورد آن توضيح صادقانه بشنوند. فضاي مجازي هم ميتواند ابزاري براي گفتوگو مورد استفاده قرار گيرد. صرف نظر از سوءاستفاده برخي با اغراض خاص فضاي مجازي فرصتي براي تعامل هر چه بيشتر مردم و حاكميت است. جايي كه به صورت تخصصي يا حتي غيرتخصصي نظرشان را بيان كنند، گروههايي كه البته مسوولان هم در آن حضور داشتهباشند و گفتوگو رخ دهد. نظر بدهند و نظر بشنوند. استدالال كنند و استدلال بشنوند. ممكن است به جمعبندي تفاهمآميزي هم نرسند اما صداي يكديگر را بشنوند. بايد توجه داشت كه طرح اطلاعات گنگ و در لفافه صحبت كردن مشكلي را حل نميكند. مثل مسائلي كه در مورد برخي نهادها يا قاچاق كالا يا موسسههاي مالي و اعتباري و... مطرح است. اگر قرار است اطلاعاتي در اختيار مردم گذاشتهشود بايد شفاف و جدي باشد و اگر جرم و تخلف است از سوي مرجع رسيدگيكننده صريحتر و سريعتر رسيدگي شود تا عموم مردم متوجه اراده نظام در برخورد با تخلفات و مفاسد باشند.
اصلاحطلبان و اصولگرايان هم نياز به گفتوگو دارند. نبايد كساني كه در ردههاي بالاي اين دو جريان سياسي قرار دارند اين تصور را داشتهباشند كه نيازمند تعامل و گفتوگو با مردم نيستند. چهرههاي سرشناس هر دو جريان هم بايد رابطهشان با مردم را به عنوان مخاطب عام ترميم كنند. اينگونه نيست كه فقط تعامل ميان مردم با دولت نيازمند ترميم باشد بلكه علاوه بر دولت، قوه قضاييه، قوه مقننه و همه نياز به اين تعامل دارند. احزاب و تشكلها هم بايد ارتباطشان با مردم را ترميم كنند. امروز گفتوگو يك ضرورت عمومي است و بايد براي رفع چالشها و مشكات كشور اتفاق افتد.
- شوراي امنيت بازي نخورد
سيدعلي خرم . استادحقوق بينالملل در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
در چند ماه گذشته دونالد ترامپ و تندروهاي آمریکا تلاشهاي مضاعفي کردند بلکه محملي براي خدشه واردآوردن به توافق هستهاي و برقراري تحريمهاي آنگونه فراهم شود. ابتدا رئيسجمهور آمریکا از تأييد پايبندي ايران به توافق هستهاي، با وجود تأييد آن از سوي آژانس بينالمللي انرژي اتمي، خودداري کرد و پرونده را به کنگره نمايندگان آمریکا ارجاع داد؛ با اين تصور که برجام از سوی مجلس نمايندگان آمریکا خدشهدار شده و تحريمهاي تازهای عليه ايران وضع شود. در اين صورت، تحريمها جنبه قانوني پيدا ميکرد و از تحريمهاي رياستجمهوري قويتر بودند. اما عقلاي کنگره خود را از اين دام برحذر داشتند و پس از ٦٠ روز، پرونده بدون تغيير از کنگره بيرون آمد و توپ دوباره در زمين ترامپ قرار گرفت. آنگاه ترامپ سعي کرد به بهانه توسعه موشکي ايران، محمل تصويب تحريمها را فراهم کند که مقدور نشد. سپس نيکي هيلي دستبهدامن يک شو تلويزيوني شد و شباهتهاي موشک حوثيهاي يمن با موشک ايراني قيام را در يک پايگاه نظامي و در برابر دوربينهاي تلويزيوني به رخ جهانيان کشيد تا شاید راهکاري براي تحريم ايران بيابد که آنهم موفقيتي به دنبال نداشت. آخرين محمل براي نماينده آمریکا در سازمان ملل، سوارشدن بر موج اعتراضات مردمي در ايران بود. او تصور ميکرد با توجه به حمايت اروپاييها از اعتراضات مردمي در جهان، زمينه براي تغيير آرايش حمايت کشورها به نفع دونالد ترامپ فراهم ميآيد. تا اينجا، طرحهاي ترامپ در بیشتر زمينهها شکست خورده و اعتباري براي او باقي نمانده بود؛ در زمينه حفظ محيط زيست و کنوانسيون پاريس، لغو ويزا براي اتباع هفت کشور ازجمله ايران، خروج آمریکا از ناتو، پايتختشمردن بيتالمقدس براي اسرائيل، توافق هستهاي با گروه ١+٥ و... . دونالد ترامپ منزوي شده و جهان او را تنها گذاشته بود؛ بنابراین تيم ترامپ درصدد بود و هست به نوعي اين اجماع عليه رئيسجمهور آمریکا را شکسته و بهجاي آن، اجماعی در حمايت از ترامپ ايجاد کند.
هنگامي که نيکي هيلي از درخواست برای جلسه اضطراري شوراي امنيت سخن گفت، مشخص بود آمریکا تلاش فراواني براي يارگيري در سطح بينالمللي کرده و جلسه جمعهشب مظهر اين نمايش بود. طبق منشور ملل متحد، هرکدام از اعضاي سازمان ملل متحد ميتوانند از شوراي امنيت درخواست جلسه اضطراري کنند؛ به شرط آنکه موضوع مرتبط با صلح و امنيت بينالملل باشد. در اين جلسه، نماينده آمریکا قصد داشت قطعنامهاي در محکوميت ايران به دليل اعتراضات مردمي به تصويب برساند و آن را مرتبط با صلح و امنيت بينالملل اعلام کند تا در آن، تحريمهايي عليه ايران پيشبيني شود؛ اما کشورهاي روسيه، فرانسه و چين، اعتراضات مردمي را امري مشترک در همه کشورها عنوان کردند که نبايد وقت شوراي امنيت با اين مسائل گرفته شود. برخي ديگر از اعضاي غيردائم نيز از همين موضع حمايت کردند. در مجموع، همه از نظر رئيسجمهور، دکتر روحاني که طبق قانون اساسي اعتراضات مردمي را در ايران مجاز و مشروع شمرده، حمايت کردند؛ اما به مسئولان ايران توصيه کردند برای ابراز اعتراضات مردمي فرصت داده شود. نکته شايان توجه اين است که همراهينکردن جهان با دونالد ترامپ به سه دليل صورت گرفت؛ اول اينکه اعتراضات مردمي در همه کشورها صورت ميگيرد و ممکن است به درگيري با پليس و خرابيهايي نيز منجر شود؛ بنابراین نميتوان از اين فاکتور براي مرتبطکردن مسائل ايران با صلح و امنيت بينالمللي سوءاستفاده کرد.
دوم، همه کشورهاي غيراروپايي اعتقاد دارند اين رويه خطرناکي است که آمریکا مسائلي در اين سطح را در شوراي امنيت مطرح كند و فردا امکان دارد مسائل داخلي ديگر کشورها نیز به شوراي امنيت راه پيدا کند. سوم، همگان ميدانستند قصد ترامپ و نيکي هيلي حمايت از مردم ايران نيست و اين فريبی براي ايجاد زمينه ورود به تحريمهاي توافق هستهاي است؛ بنابراین اروپایيها در اين زمینه حساس بودند بيش از اندازه به آمریکا فضا داده نشود که از موقعيت حمايت از اعتراضات مردمي در ايران براي صدور تحريمهاي هستهاي استفاده کند. نماينده روسيه در شوراي امنيت، اين موضوع را بهخوبي شکافت و به آمریکا هشدار داد حق ندارد از مسائل داخلي ايران سوءاستفاده کرده يا به بهانههاي مختلف در چارچوب توافقات ايران و گروه ١+٥، تحريم جديدي در هفتههاي آينده عليه ايران وضع کند. به اين ترتيب، نهتنها قطعنامهاي عليه ايران صادر نشد، بلکه توصيهاي بر اساس نظر اخير رئيسجمهور در حمايت از شنيدن اعتراضات مردمي صورت گرفت که شکست ديگري براي رئيسجمهور آمریکا و نماينده او در سطح جهان تلقي میشد. اين دو نفر قصد دارند از شوراي امنيت به شوراي حقوق بشر رفته و موضوع مشابهي را مطرح کنند؛ جايي که امکان بيشتري براي طرح مسائل حقوقبشري وجود دارد. موفقيت آمریکا در شوراي حقوق بشر نيز بستگي تام به نوع تعامل مسئولان ذيربط با معترضان دارد. توصيه ميشود علاوه بر پذيرش حق اعتراض مردم بر اساس قانون اساسي، ملاحظات بينالمللي و حقوقبشري نيز مدنظر همگان قرار گيرد.
نظر شما