تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۸۶ - ۱۷:۴۰

جواد حمیدی: دوران 8 ساله ریاست‌جمهوری جورج بوش در آمریکا اگر هیچ دستاوردی نداشت دست کم یک‌نکته را برای ایالات متحده و تمامی رهبران جهان مشخص ساخت؛

اینکه سیاست‌های افراطی و یکجانبه گرایی چگونه می‌تواند ارزش‌های یک کشور را یکباره در اذهان عمومی منفور سازد. اینکه افراط و تفریط در هیچ عرصه‌ای به ویژه در سیاست قابل قبول نیست و همان سرنوشتی را نوید می‌دهد که اکنون ایالات متحده در خاورمیانه و بیشتر نقاط جهان با آن مواجه است؛ «تنفر»

دکتر کورت کمبل جانشین هنری کیسینجر در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌الملل واشنگتن در گفت‌وگوی اختصاصی با گروه بین‌الملل همشهری، با اشاره به این موضوع تصریح کرد: ایالات متحده به احیای جایگاه خود در جامعه بین‌الملل نیاز دارد و این مهم با رویه فعلی محقق نمی‌شود.

مشاور ویژه بیل کلینتون – رئیس‌جمهوری سابق آمریکا – در امور مربوط به پیمان نفتا تأکید کرد: کاخ سفید برای رهایی از شرایط موجود باید به شکلی واقعی به‌دنبال بازگرداندن ثبات به خاورمیانه باشد و به شکلی مؤثر با سازمان‌های بین‌المللی همچون سازمان ملل متحد همکاری کند.مشروح این گفت‌وگو به شرح زیر است.

***

  • در مقاله‌ای که اخیراً از شما با عنوان «دولت بازنده» در نیویورک تایمز به چاپ رسید، از سیاست‌های یکجانبه آمریکا به‌عنوان مهم‌ترین عامل در کاهش محبوبیت واشنگتن در افکار عمومی یاد کردید. ممکن است در این باره توضیح دهید؟

دوران ریاست‌جمهوری بوش را می‌توان به 2 بخش تقسیم کرد. نخست یکجانبه‌گرایی مطلق که نتیجه آن 2 جنگ در افغانستان و عراق بود و مرحله دوم تعدیل مقطعی و موردی سیاست‌ها در 2 سال اخیر.

ایالات متحده با جبهه‌ای در عراق روبه‌رو است که نزدیک به 5 سال است ادامه دارد و اکنون تبدیل به جنگی فرسایشی شده‌ است.

هزینه‌های سرسام آور جنگ و از آن مهم‌تر شمار کشته شدگان و مجروحین، عراق را به عقب گردی بزرگ در گسترش هژمونی ایالات متحده تبدیل کرد.

بسیاری از کشورهای عضو «ائتلاف اراده» که در ابتدا با شور و هیجانی خاص به کمک آمریکا شتافته بودند با فرسایشی شدن این جنگ و تحت فشار افکار عمومی به آرامی، خود را از معرکه خارج کردند.

این مشکل تا جایی پیشرفت که افکار عمومی داخلی نیز به شدت سیاست‌های کاخ سفید را به چالش کشید و این موضوع در انتخابات کنگره در سال‌جاری کاملا مشهود بود.

  • اصلی وجود دارد و آن اینکه هیچ کس دوست ندارد در شکست شریک دیگری شود. فاصله گرفتن کشورهای هم پیمان آمریکا از واشنگتن در عراق به این معنی است که کاخ سفید در عراق شکست خورده است؟

اگر پیروزی دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده معنی شود، بله. این فاصله‌گیری به کشورهای دیگر محدود نمی‌شود، سناتورها و نمایندگان جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا نیز در جریان انتخابات کنگره آشکارا از بوش و سیاست‌های کاخ سفید فاصله می‌گرفتند و نمی‌خواستند در مشکلات دولت شریک باشند.

  • کنگره آمریکا نیز در جریان تصویب بودجه نظامی آمریکا و تأمین هزینه‌های ادامه جنگ عراق جدالی تمام عیار را با کاخ سفید آغاز  و سرانجام بوش از حق وتوی خود برای تصویب بودجه استفاده کرد. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟

در جریان انتخابات کنگره اکثریت سنا و مجلس نمایندگان به نفع دمکرات‌ها تغییر کرد که به راستی شکستی بزرگ برای جمهوریخواهان از زمان پیروزی بوش در انتخابات 2000 محسوب می‌شد.

طبیعی است نمایندگان دمکرات باید بازگو‌کننده خواسته مردم و رأی دهندگان باشند و اگر قرار بود کنگره به راحتی هر چه بوش می‌خواهد برای وی تأمین کند دیگر نیازی نبود به دمکرات‌ها رأی داده شود؛ جمهوریخواهان از پس این موضوع بهتر بر می‌آمدند!

  • به‌نظر نمی‌رسد بوش تغییر چندانی در رویه خود داده باشد؟

تغییراتی تنها به‌طور مقطعی و موردی بوده است. اینکه باید با اروپا تعامل بیشتری داشت، با سازمان ملل همکاری کرد و به همگرایی نیز بها داد.

اما نحوه مواجهه کاخ سفید با برنامه هسته‌ای ایران نشان می‌دهد این دولت هنوز با واقعگرایی سیاسی فاصله بسیاری دارد.

  • دمکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری در سال آینده پیروز خواهند شد؟

برای پیش‌بینی اندکی زود است. اگرچه نظرسنجی‌ها از اقبال بیشتر مردم به دمکرات‌ها خبر می‌دهد اما مردم ایالات متحده به کارزماتیک بودن نامزدهای انتخاباتی اهمیت بسیاری می‌دهند و این کارزما در بین نامزد‌های جمهوریخواه بیشتر است.