تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۸۶ - ۰۵:۲۰

«کی می‌تونه خونه اجاره کنه؟»، «خرج خودم رو هم به زور در می‌یارم، دست یکی دیگه‌رو هم بگیرم و با خودم بدبختش کنم؟» «هنوز شخص ایدئالم رو پیدا نکردم» و.

اگر از جوان‌هایی که ازدواج نکرده‌اند، علت آن را بپرسید، معمولا با چنین جواب‌هایی روبه‌رو می‌شوید. بیشتر از همه هم روی مسائل مادی تاکید می‌شود؛ چه از طرف مسئولان و چه از طرف خود جوان‌‌ها.

 انگار تنها مانع سرسخت ازدواج جوان‌ها، پول است و دیگر هیچ. ولی اگر کمی ریزتر شوید، متوجه خواهید شد که انگار علت اصلی، فقط این غول مشکلات اقتصادی نیست و ماجرا پیچیده‌تر از این‌ حرف‌هاست. انگار اتفاق اساسی‌تری در ذهن و روح جوان‌ها دارد می‌افتد. ما در این 4صفحه سعی کردیم کمی پرده راکنار بزنیم و ببینیم واقعا درون این جوان‌هایی که ازدواج نمی‌کنند، چه خبر است.

تا بوده همین بوده
محمد مهدی حاجی‌پروانه - محسن امین: «سن ازدواج جوانان دارد روز به روز بالا می‌رود»؛ این نکته را می‌شود از صحبت‌های روزمره‌مان برداشت کرد. طبق آخرین آمار مرکز آمار ایران هم، سن ازدواج پسران در ایران به 2 /26 سال در سال1385 رسیده که نسبت به آمار  در سال 1367 (6/23 سال)، حدود 2 سال و نیم افزایش داشته است. خیلی‌ها این افزایش سن ازدواج یا به زبان خودمانی‌تر «دیر ازدواج کردن جوان‌های دم‌بخت» را به شرایط و وضعیت جامعه امروزمان نسبت داده و برخی هم  دلایل دیگری را مطرح می‌کنند.

اما بعضی هم هستند که چنین عقیده‌ای ندارند و می‌گویند هیچ اتفاقی نیفتاده‌است و همه چیز دارد روند طبیعی خودش را طی می‌کند. فکر می‌کنید واقعیت کدام است؟ آیا واقعا جوان‌ها از ازدواج فراری شده‌اند یا این، فقط توهم است؟

«من، چنین مسئله‌ای را این‌طوری قبول ندارم. بالا رفتن سن ازدواج، مسئله‌ای نیست که فقط الان به‌وجود آمده باشد. آن زمان که خود من هم جوان بودم و در همین تهران درس می‌خواندم و کار می‌کردم، برای ما هم اوضاع همین‌طور بود. حتی جالب است بدانید مشکل ازدواج، در زمان صفویان هم وجود داشته و در بعضی کتاب‌هایشان هم آمده است.

در کتاب «جامع‌السادات» ملامحمد مهدی نراقی، جملاتی با این مضمون آمده است که ازدواج مشکلات زیادی دارد؛ به‌خصوص در زمان ما.»

دکتر علی اصغر احمدی - دکترای روان‌شناسی از دانشگاه تربیت مدرس - با این جملات در برابر کسانی که می‌گویند شرایط ازدواج جوان‌ها به جاهای خطرناک کشیده شده و اگر همین‌طور ادامه پیدا کند، آینده جامعه را به خطر می‌اندازد موضع می‌گیرد و می‌گوید تا بوده همین بوده؛ «هیچ زمانی را شما سراغ ندارید که گفته باشند ازدواج ساده است و همه هم برای این کار راغب‌اند. همیشه، تقابل بین مشکلات ازدواج و تشویق به آن وجود داشته».

فقط به آمار اکتفا نکنید
آقای دکتر معتقد است باید غیر از نگاه آماری صرف به ازدواج در جامعه، به دلایل پنهان تشویق یا فرار آدم‌ها از این کار هم توجه کرد. او می‌گوید مسائلی مثل مشکلات اقتصادی جوان‌ها - که معمولا مطرح می‌شود - دلایل اصلی این دیر ازدواج کردن نیستند؛ «مثلا نقش تعارض‌های خانوادگی و ناسازگاری‌های زناشویی پدر و مادر را نمی‌شود توی آمار پیدا کرد، در حالی که اینها هستند.

 اینها توی آمار منعکس نمی‌شود اما توی داده‌های بالینی مشخص می‌شود. من الان یک نمونه دارم که پدر خانواده سطح اجتماعی و اقتصادی پایینی دارد. بچه‌هایش هم که 5-4 تا هستند، هیچ‌کدام ازدواج نکرده‌اند؛ آن هم در حالی که سن همه‌شان بالای 40 سال است. پدر هم می‌گوید تا صحبت ازدواج می‌کنیم، بچه‌ها می‌گویند: «تو زن گرفتی چه کار کردی که ما هم زن بگیریم؟».

 خب از همین آدم اگر بپرسیم نمی‌گوید که به همان دلیل پدرم؛ می‌گوید آقا مشکلات اقتصادی و گرانی و چه و چه؛ در حالی که علت‌های اصلی پنهان می‌ماند. اگر توی دادگاه‌های خانواده بگردید، همه‌شان دلایل صوری را مطرح می‌کنند؛ مثلا خرجی نمی‌دهد یا بداخلاق است؛ در حالی که بسیاری از این مشکلات، دلیلش مشکلات جنسی است».

تهران؛ شهر هزارچهره
او یکی از دلایل اصلی پنهان تاخیر در ازدواج را اقتضای زندگی در شهر و شرایط امروزی می‌داند. دکتر احمدی معتقد است اکثرا فقط به آمار تهران نگاه می‌کنند؛ «تهران، شهری است که در آن اختلاط فرهنگی و مهاجرت خیلی زیاد است. این اختلاط باعث می‌شود که ازدواج‌ها، بین افرادی که مشابهت فرهنگی کمتری دارند، صورت گیرد.

 وقتی ازدواج با شناخت و دانش کمتری انجام شود، باعث می‌شود که آسیب‌پذیری‌شان هم بیشتر باشد؛ یعنی درون این خانواده‌ها میزان طلاق هم بالاتر می‌رود. خب، همین آدم‌ها وقتی الگوهای اطراف‌شان را می‌بینند که طلاق تویشان هست می‌ترسند؛ ترسی که در نتیجه ازدواج‌های سست شکل می‌گیرد. اما در جاهایی که ازدواج و خانواده براساس بنیادهای محکمی شکل می‌گیرد، طلاق هم کم است. توی همین خانواده‌های سنتی تهران، ازدواج‌ها در سنین پایین است و پایداری‌اش هم خیلی بالاست».

البته در همین تهران هم توزیع آمار متفاوت است؛ «شمیران هم ازدواج و هم ضریب طلاق بالایی دارد. از هر 5/3 ازدواج در شمیران، یکی‌ به طلاق می‌کشد؛ در حالی که در کل تهران از هر 5/5 ازدواج یکی‌ ناکام می‌ماند. این در حالی است که در یزد، در برابر هر 20ازدواج، فقط یک طلاق ثبت می‌شود و در روستاها از این هم کمتر است. از طرفی، همیشه در برابر مشکلات و ترس از مسئولیت، جاذبه‌هایی برای ازدواج کردن هم وجود دارد».

شکست‌خوردگان
یکی دیگر از دلایل پنهان ازدواج نکردن جوانان، الگوهای ناموفق دور و برشان است؛ «الان ما این دو مدل الگوگیری را داریم؛ خانواده‌هایی که در ازدواج موفق بوده‌اند و خانواده‌های ناموفق.

متاسفانه درصد بالایی از خانواده‌ها الان با مسئله ازدواج ناموفق درگیرند؛ یعنی ناسازگاری زن و شوهر وجود دارد. اینجاست که مسئله الگوی ناموفق پدید می‌آید و خودش یک بازدارندگی ایجاد می‌کند. اتفاقا بین افراد خانواده‌هایی که ازدواج‌های ناموفقی دارند یا پدر و مادر سطح اجتماعی- اقتصادی پایینی دارند، ازدواج را کم می‌بینیم».

این الگوپذیری در بین همسالان هم وجود دارد؛ «اگر همسالان زود ازدواج کنند، بقیه هم برای فرار از تنهایی می‌روند ازدواج می‌کنند. همین مسئله سن ازدواج را می‌آورد پایین. برعکسش هم صادق است. این ربط دارد به منظومه فرهنگی‌ای که فرد در آن قرار دارد». البته نقش خانواده مهم‌تر است؛ «اگر خانواده سازگار و موفقی باشد، تمایل بچه به ازدواج خیلی بیشتر می‌شود و استقبال می‌کنند».

دارید فکر می‌کنید چرا مسئله خانواده در ایران این‌قدر مهم است؟ مثل «من راضی، تو راضی...» را شنیده‌اید؟ این ایده زیاد برای ازدواج در ایــران جـواب نمــی‌دهــد. اصلاح‌شده‌اش را این‌طوری بخوانید: «من راضی، تو راضی، خانواده‌هایمان را چه کنیم؟»

 اتفاقا دکتر احمدی هم به همین نکته اشاره می‌کند؛ «ازدواج توی جامعه ما یک مسئله خانوادگی است نه فردی؛ شما در شرایط عادی، هیچ پسر و دختری را پیدا نمی‌کنید که بگویند ما خودمان سرخود ازدواج کرده‌ایم. حتما باید رضایت خانواده‌ها هم در میان باشد تا آنها بتوانند ازدواج کنند و به طور طبیعی، اگر خانواده‌ها سازگار و موفق باشند، تمایل و امکان بچه‌ها هم برای ازدواج بیشتر می‌شود».

دوره نوجوانی طولانی شده
دکتر احمدی غیر از دلایل پنهانی که برای بالا رفتن آمار ازدواج به آنها اشاره می‌کند، بر طولانی شدن دوره نوجوانی - که مسئله‌ای جهانی هم هست - به‌عنوان یک دلیل واضح تاکید می‌کند؛ «دوره نوجوانی، دوره بی‌مسئولیتی است. الان یک دانش‌آموز دبیرستانی با وجودی که بالغ شده و می‌تواند از نظر جسمانی ازدواج کند ولی هنوز وابسته به والدین‌اش است.

 اما شاید مشکل این باشد که این قضیه به دوران دانشجویی هم کشیده شده؛ می‌گویند فلان کس دانشجو است، چه انتظاری ازش دارید تا یک زندگی را اداره کند؟  این یعنی دانشجو، همان تعبیر دانش‌آموز را دارد. طولانی‌شدن تحصیل این مسئله را تشدید کرده؛ در گذشته نه چندان دور، تحصیلاتی این چنینی در کار نبود؛ فرد از نوجوانی وارد کار می‌شد و معمولا حرفه پدرش را یاد می‌گرفت و ادامه می‌داد.

دخترها هم همین‌طور، حداکثر در 14 سالگی، همه آموزش‌های زندگی را دیده بودند و می‌توانستند ازدواج کنند. اما حالا، وابستگی به خانواده پدری طولانی‌تر و بیشتر شده است».

فکرشان مشغول است؛ سرشان شلوغ
آقای دکتر می‌گوید آنهایی که در سنین بالاتر از معمول، از دوره نوجوانی خارج می‌شوند، درگیر مسائل و برنامه‌های تازه‌ای می‌شوند و نتیجه همه اینها این می‌شود که دخترها و پسرها درک درستی از زندگی و ازدواج ندارند.

«الان تکالیف رشدی و تربیتی پیچیده شده؛ بیشتر وقت آدم‌ها صرف آماده‌شدن برای کنکور و دانشگاه می‌شود، بعد وارد دانشگاه می‌شوند و اگر رشته‌شان جدی باشد، آن‌قدر وقتشان را صرف خواندن رشته‌شان می‌کنند که از مسائل اصلی خودشان غافل می‌شوند. مثلا از مسائل مربوط به سازگاری‌های اجتماعی و نیازهای فردی روانی غفلت می‌کنند.

 روی همین حساب است که بین افرادی که تحصیلات عالیه دارند، ناسازگاری‌های زناشویی هم بیشتر می‌شود. طرف، آن‌قدر سرش توی کتاب بوده که اصلا به این فکر نکرده که روزی باید با همسرش هم به یک تفاهم برسد. ازدواج کرده ولی الان حرف زدن با همسرش را هم بلد نیست. اصلا فکر هم نمی‌کند که چنین نیازی دارد.

خب، مشغولیت‌های بیش از حد درسی باعث شده مسائل دیگر فراموش‌اش شود؛ از جمله ارتباط‌های متقابل انسانی‌اش. مثلا توی شهرهای بزرگ، مسئله پولدارشدن و ارتقای سطح اقتصادی، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های جوان‌ها شده. دنبال این هستند که پولدار شوند، بعد ازدواج کنند. همین مشغله‌های علمی و اقتصادی یک دلیل بزرگ برای بازداشتن از مسائل دیگر انسانی و در نتیجه به‌وجودآمدن پدیده‌هایی مثل بالارفتن سن ازدواج است.

 اتفاقا با بررسی‌هایی که من در کل کشور انجام داده‌ام، الان بیشتر ازدواج‌ها دارد کشیده می‌شود به سمت برقراری ارتباط صرفا فیزیکی و جنسی آدم‌ها و ارتباطات دیگر تضعیف شده».