دیروز خیلی منتظرش شدم. قرار بود صبح زود برای برنامه فردا قرار بگذاریم اما تا غروب خبری نشد. فکر کردم قرارمان بههم خورده است. بغض کرده بودم اما جلوی خودم را گرفتم. تلفن که زد از او درباره کارش توضیح خواستم. به او گفتم که اگر برایش اهمیت داشتم، میبایست زودتر اطلاع میداد که باید به تمام کارهایش برسد و از سرسیری، وقتی هیچکاری نداشت یاد من و قرارمان بیفتد. اولش عذرخواهی کرد اما من قانع نشدم و بحث را ادامه دادم، او هم بیخداحافظی گوشی را گذاشت.
همه چیز خراب شد. من فقط میخواستم با گلهکردن محبتم را نشان بدهم و بگویم چقدر دوستش دارم و منتظرش هستم اما مثل اینکه زیادهروی کردم. نمیدانم من حرفزدن بلد نبودم یا او دلیل حرفها و دلخوریهای من را نفهمید. حتما برای همه ما اتفاق افتاده که دلمان خواسته زمان را نه یک ساعت که یک دقیقه عقب ببریم و همه چیز را جبران کنیم. گاهی هم خواستهایم زمان زودتر بگذرد و روز و ساعتی که انتظارش را میکشیم برسد و ما همه حرفهایمان را بههم بگوییم. این دلواپسیها ویژگی دوران آشنایی(نامزدی) است.
اما اگر هوشیار نباشیم، یک اشتباه بهراحتی میتواند همه چیز را نابود کند و مسیر زندگی هر دوی ما را تغییر بدهد. در واقع گاهی تاوان یک خطا یک معذرتخواهی ساده است اما هستند خطاهایی که باید برای جبران آن تاوان سنگینی بپردازیم؛ تاوانی مثل جدایی. اما نکته ظریف اینجاست که گاهی رفتار منطقی، درست همان رفتاری است که باعث گسستن رابطه میشود؛ به انتها رسیدن یک رابطه ناقص.
خیلی وقتها انگار با خودمان لجبازی میکنیم، نشانههای بدی را که از رفتار و گفتار طرف مقابل میفهمیم نادیده میگیریم و آنقدر رمانتیکبازی درمیآوریم و همه چیز را عالی تصور میکنیم که با سر به زمین میخوریم یا برعکس آنقدر تلخ و سیاه به همه چیز نگاه میکنیم که به مرز جنون میرسیم. اما این لجبازی از کجا میآید؟ تجربههای تلخ عاطفی، توجه زیاد به حرف دیگران، بیتوجهی به حرف و رفتارهای طرف مقابل به عمد، تفسیر رفتارها به شکلی که دوست داریم (خوب یا بد)، خوشباوری یا ناباوری، مقایسهکردن رابطه خودمان با دیگران و حس انتقامجوییای که گاهی دلیل آن را هم نمیدانیم، مهمترین دلایل بیاعتمادی یا اعتماد بیش از حد به طرف مقابل و احساسات اوست که همین باعث بههم خوردن رابطه یا ادامه غیرمنطقی آن است.
بتپرستی مدرن
وقتی از طرف مقابل بت میسازیم و او را موجودی بیعیب و نقص و مقدس تصور میکنیم، خودمان را فراموش میکنیم و فکر میکنیم در مقابل این انسان برتر هیچ هستیم! ولی او هم مثل ما آدم است؛ با همه خصوصیتهای خوب و بد یک آدم؛ مثل خود ما. بنابراین طرف مقابل را باید آنطور که هست و با همه خوبیها و بدیهایش ببینیم و بعد هر تصمیمی که خواستیم بگیریم. یادمان باشد ما هم حتما ویژگیهایی داشتهایم که او جذب ما شده است. تصمیمگیری با چشم باز، یکی از مهمترین نکات برای شروع و تداوم یک رابطه خوب و پایدار است.
عشق تحمیلی
اگر احساس کنیم کسی میخواهد خودش را به ما تحمیل کند، چه میکنیم؟ اولین واکنش همه ما «فرار کردن» از دست اوست؛ فرقی هم نمیکند رابطه ما چقدر دور یا نزدیک است؛ مهم این است که از رفتار طرف مقابل احساس خوبی نداریم. بنابراین بهجای «تحمیل کردن» خودمان به طرف مقابل، خیلی عادی رفتار کنیم؛ نه آنقدر بیاعتنا و نه آنقدر احساساتی که او را پشیمان کنیم و فراری بدهیم؛ خودمان باشیم و بگذاریم گذر زمان و رفتار منطقی هر دوی ما، عشق و علاقه پایدار و محکمی را بینمان ایجاد کند؛ عشق ناشی از یک حس خوب.
نه کوچک نه بزرگ
نقطه مقابل بزرگبینی طرف مقابل، خودبزرگبینی است. اطمینان و اعتماد بیش از حد به خود، بین ما فاصله میاندازد و نمیگذارد احساسات یکدیگر را درک کنیم. از طرفی گاهی وقتی دچار خودبزرگبینی میشویم، نمیتوانیم یا بهتر بگوییم، عمدا نمیخواهیم احساساتمان را به طرف مقابل نشان بدهیم و همین «فاصله» بهتدریج باعث دوری و سپس جدایی میشود.
رؤیاپردازی ممنوع!
اگر قرار باشد از لحظه خداحافظی تا دیدار یا تلفن بعدی، چشممان را روی واقعیتها ببندیم و رؤیابافی کنیم و حرفها و رفتارهای طرف مقابل را آنطور که دوست داریم تعبیر و تفسیر کنیم، قافیه را باختهایم. سرخوشی و شادی هم حدی دارد. با چشم و گوش باز - باز باز - حرفها و رفتارهای طرف مقابل را ببینیم و بشنویم و با چشم بسته تصمیم نگیریم. چشم بسته چاه را نمیبیند.
او میفهمد
گاهی وقتها درباره تصمیمهایی که میگیریم یا قرار است بگیریم، دچار دودلی میشویم. دروغ گفتن و تظاهر کردن بیفایده است؛ چون طرف مقابل بهراحتی احساس ما را میفهمد. بنابراین «صداقت» اولین و مهمترین نکته برای شروع یک زندگی مشترک سالم و موفق است. حتی اگر صداقت ما باعث قطع پیوندمان در همان دوران نامزدی شود نباید بترسیم؛ چون مطمئنا رابطه معیوب بوده و دیر یا زود این رشته پاره میشده است.
جای مقایسه نیست
زندگی، شخصیت، رفتار و گفتار، خانواده و فرهنگ خانوادگی هر کدام از ما با دیگری متفاوت است و درست به همین دلیل «انتخاب» و «ارتباط» ما با طرف موردنظرمان نیز با دیگران فرق میکند. درست به دلیل همین تفاوتها، «مقایسه کردن»، یکی از رفتارهای اشتباهی است که به شدت به رابطه 2نفر آسیب میرساند. اگر به این رفتار، حس انتقامجویی هم اضافه شود، پایان ماجرا معلوم است.
خیلی از ما عادت کردهایم زندگی و روابط شخصیمان را با رابطه و زندگی دیگران مقایسه کنیم و به دنبال این مقایسه هم، یا از طرف مقابل توقعهای خاصی داشته باشیم یا انتقام ناکامیهای قبلیمان را از نامزدمان بگیریم! مقایسه کردن را فراموش کنیم و به خاطر بسپاریم که رابطه هر کدام از ما منحصر بهفرد است و مثل خود ما و رفتارهای ویژه خود ما هستند.
مثل یک راه بیپایان
با کمی دقت و تیزهوشی میتوانیم طوری رفتار کنیم که همیشه برای هم حرفی برای گفتن داشته باشیم و از هم خسته نشویم. مطالعه، آگاهی از آنچه در اطراف ما میگذرد، آگاهی از علایق و نیازهای طرف مقابل و... همگی راهکارهایی است که 2نفر را همیشه برای هم دوستداشتنی و نو نگه میدارد. در یک کلام اگر از همدیگر «عقب بمانیم»، زندگیمان نابود میشود؛ مثل ترازویی که همیشه یک کفه آن سنگینتر از دیگری است. زن و مرد باید هم پای هم حرکت کنند تا همیشه همراه هم باشند.
ساده اما نه مثل بچهها
بچهها را دیدهاید که چطور بیپروا و آزاد ابراز احساسات میکنند. هرچند قرار نیست ما هم مثل کودکان رفتار کنیم اما باید صداقت و آزادی در نشان دادن احساسات را از آنها یاد بگیریم. وقتی احساساتمان را صادقانه بیان میکنیم، همانطور هم جواب میگیریم. بنابراین بهجای اینکه با تکلف رفتار کنیم و از ابراز احساسات بترسیم، راحت و آزاد ابراز محبت کنیم. حتی با گفتن دلخوریهایمان، به طرف مقابل فرصت دفاع میدهیم و همین فرصت، کدورتهای بین ما را از بین میبرد؛ پس از حرفزدن نترسیم.
آنها نشانه او هستند
اختلاف عروس و داماد با خانواده طرف مقابل آنقدر تکراری و نخنماست که بهتر است اصلا درباره آن حرف نزنیم. فقط یادمان باشد پدر و مادر او، بخش مهمی از زندگی و حتی شخصیت او هستند و آزردن آنها مساوی است با آزردن کسی که خیلی دوستش داریم. از طرفی همسر ما هر چقدر هم که باگذشت و مهربان باشد، تحمل بیاعتنایی و کماعتنایی به عزیزاناش را ندارد. بنابراین اگر تلافی هم نکند، دلخور و افسرده خواهد شد و به تدریج از ما متنفر میشود.
و در نهایت اینکه نامزدی میتواند شیرینترین دوران پیش از شروع زندگی مشترک باشد؛ اگر توقعها، خواستهها و محبتها خالص و دوستداشتنی و همراه با عقل و منطق باشد.