تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۸۶ - ۱۱:۰۶

همشهری آنلاین: دکتر احمدرضا عاملی تحصیلات خود را در مهندسی راه ساختمان در سال 1366 در دانشگاه یوتای آمریکا به پایان رساند و سراسیمه به ایران بازگشت.

در نزدیک به 20 ساله گذاشته آثار بززگی از از وی به جای مانده است. در میان آثار ایشان کارهای برجسته ای از معماری و بنای ایرانی وجود دارد که نماد بزرگ آن مهستان است که منعکس‌کننده برگزیده‌هایی از 1000 معماری ایرانی است.

وی صاحب طبعی زلال در شعر و ادب فارس نیز هست و از او پیشتر شعری در وصف دکتر قیصر امین‌پور در همشهری آنلاین منتشر شده بود.[غوغای قیصر]

سابقه آشنایی

ترا من می‌شناسم
ترا از کودکی‌ها می‌شناسم
پیشتر، شاید بیشتر می‌شناسم

ترا از باغ‌های آشنائی
ترا از کوه و جنگل
از نسیم دلربائی،
رود و دریا می‌شناسم

ترا از بیشه گل‌های وحشی،
برف و باران،
موج و طوفان،
بزم گندم در مزارع می‌شناسم

ترا از چشمه ساران
از نوای شرشر آب روان،
رقص شاپرک‌ها،
و ز صفای دشت و صحرا می‌شناسم

ترا از آسمان پر ستاره
از صدای بی‌صدای شب،
راز تاریکی،
از کویر و کنج خلوت می‌شناسم

ترا از چهره‌های مهربانی،
چین پیشانی،
پشت‌های خمیده،
دست‌های پینه‌بسته می‌شناسم

ترا از جای پای ُمهر،
رد تابش خورشید،
شهد همت،
ترا از رمز حکمت می‌شناسم

ترا از کین نیزه
از کژی‌ها و ستم‌ها،
خبث خنجر،
پیچ و تاب روزگاران می‌شناسم

ترا از لالهٔٔ خونین
از تن افتاده بر خاک،
شور عشق،
ترک غربت می‌شناسم

ترا از پاره‌های نور بر روی زمین،
سرفرازی در فرود،
سربلندی در قعود،
از شوق پرواز اطاعت می‌شناسم

ترا من می‌شناسم
از تمنای وصال،
کوتاهی دست جهل،
نور آگاهی،
من ترا یکبار دیگر می‌شناسم

اینک من ترا از دورتر،
نزدیک‌تر،
ترا از رنگ آبی،
بوی تربت می‌شناسم

در جوار او

در پس هر شام صبح دیگری‌است
بعد از این منزل سرای دیگری‌است

عقل می‌داند که منزلگه کجاست
دل ولی دنبال راه دیگری‌است

آخر این دل خانه ویرانه‌ای‌است
چون خراباتی خراب دیگری‌است

عقل و دل بر نفس‌گر کاری کنند
در فراز قله، قاف دیگری‌است

دل به دنیا و به ما فی‌ها مبند
کار عمر ما ز بهر دیگری است

گر توانی پرده‌ای بالا بزن
در پس هر پرده جام دیگری‌است

گل ز گل می‌روید و بر شاخه‌اش
چهچه بلبل ز کام دیگری‌است

محو زیبائی این و آن مشو
اصل زیبائی از آن دیگری‌است

عشق مجنون است در وادی خاک
عشق افلاکی ز جای دیگری‌است

ساز و کار زندگی چون توسنی‌است
کام و آلامش به دست دیگری‌است

در چموشی گه به بالا گه به زیر
همت از تو، عاقبت با دیگری‌است

در جوار او، غم و شادی یکی‌است
صید او بودن، نجات دیگری‌است

جان ز قید تن خلاصی خواهدش
بی قراری یک قرار دیگری‌است

در مقام بی‌قراری در هبوط
دل ز جان کندن حیات دیگری‌است