تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۱۳

نفیسه مجیدی‌زاده: گاهی لازم است در و پنجره‌های مغزمان را باز کنیم که هوای تازه به آن وارد شود؛ هوایی تازه‌ با بوی بخشش!

در اين حالت بعضي جريان‌هاي هواي داخلي هم از مغزمان خارج مي‌شود! جريان‌هايي مثل كينه و نفرت.

البته بخشيدن، به معناي تبرئه‌كردن فرد مقابل‌ نيست. هنگام بخشيدن ما مي‌بخشيم چون معتقديم در مورد ما خطايي اتفاق افتاده است، اما تصميم نداريم مدت زماني كوتاه يا طولاني تحت‌تأثير اين خطا، آزار ببينيم و اذيت شويم.

بصيرمقدسيان، معلم و پژوهشگر توانمندسازي نوجوانان، در گفت‌وگو با هفته‌نامه‌ي دوچرخه بخشيدن را اين‌طور تعريف مي‌كند: «بخشيدن ابزاري است براي خنثي‌كردن هيجان‌هاي منفي. كاركرد بخشيدن در روان‌شناسي مثبت، كنترل هيجان‌هاي منفي است.

خيلي‌ها فكر مي‌كنند بالأخره زخمي خورده‌ام، آسيبي به من وارد شده است و من هم براي اين‌كه زخمم را التيام بدهم، دوست دارم تلافي كنم!

هيجان‌هاي مثبت در روان‌شناسي مثبت‌نگر، به‌عنوان سرمايه‌هاي اصلي زندگي شادكام عمل مي‌كنند.»

 

  • منظورتان از هيجان‌هاي مثبت چيست؟

به‌طور مثال چند كودك يا نوجوان كه در كوچه دارند بازي مي‌كنند، هيجان‌هاي مثبتي را تجربه مي‌كنند و اين باعث مي‌شود سرمايه‌هاي متفاوتي به دست بياورند.

وقتي كودك يا نوجوان مي‌تواند دوست پيدا كند، سرمايه‌ي اجتماعي دارد. اين بازي روي فيزيك او هم تأثير مي‌گذارد و سرمايه‌ي جسمي‌اش مي‌شود.

 

  • اين هيجان‌ها چه‌قدر ماندگار و پايدارند؟

خب، البته هيجان‌ مثبت از بين مي‌رود و ماندگار نيست، اما سرمايه‌هايش پايدارند؛ دوستي كه مي‌ماند، روابط اجتماعي خوبي كه به دست آمده، اين تفكر كه من مي‌توانم با شكست‌ها و آسيب‌ها روبه‌رو شوم و... پايدار هستند. اين سرمايه‌ها مثل هيجان نيستند كه وقتي فرو بنشيند، اثري از آن نماند.

 

ماشين بخشش نيستيم!

البته قرار نيست ما تبديل به ماشين بخشش بشويم! يا حتي بعد از هر اتفاقي به سرعت، همه‌چيز را ببخشيم. البته افرادي هستند كه اين توانايي را دارند و خيلي‌ها ندارند!

مقدسيان مي‌گويد: «ما در تقابل اين هيجان مثبت، هيجان منفي هم داريم. يك نفر وقتي با آسيبي روبه‌رو مي‌شود، نسبت به آن آسيب، هيجان منفي و خشم دارد. البته خشم تا حدي خوب است! خشم در اين حد باعث مي‌شود من حرفم را بزنم و از خودم دفاع كنم، اما وقتي مزمن مي‌شود، در زندگي ادامه پيدا مي‌كند و جلوي كاركرد و عملكرد درست را مي‌گيرد.

اگر بتوانم خشم را جوري مديريت كنم، كاركرد من در زندگي بالا مي‌آيد.

مكانيزم بخشش، از بين بردن هيجان‌هاي منفي است. وقتي مي‌بخشم، دارم هيجان منفي كه جلوي كاركرد من را گرفته، كنترل مي‌كنم.»

 

هديه‌اي به خود!

در واقع ما وقتي مي‌بخشيم هديه‌اي را بسته‌بندي و به خودمان تقديم مي‌كنيم. هديه را كه باز كنيم به دنياي جديدي وارد مي‌شويم.

از مقدسيان مي‌پرسيم كه اين بخشش با چه روندي و كي بايد صورت بگيرد كه مناسب باشد؟

مكانيزم فعال بخشش اين است كه اول فرد بايد مكث كند و درباره‌ي اين‌كه چه اتفاقي افتاده است و چه در ذهن من مي‌گذرد، تأمل كند. بعد از اين‌ به‌موضوع خودآگاهي پيدا كند. بعد مي‌تواند اثرها را بررسي كند. خودش را بسنجد و ببيند تنفر چه تأثيري مي‌تواند روي او و طرف مقابل داشته باشد.

وقتي فرد به احساس تنفري كه در تجربه‌هاي قبلي از ديگري داشته و تأثيرهاي آن فكر كند، كم‌كم نسبت به هيجان منفي‌، آگاه مي‌شود.

بخشش اين نيست كه من بي‌خيال شوم و بگويم تو چه كار خوبي كردي به من توهين كردي! بلكه به اين معني است كه ببينم چه كاري مي‌توانم براي اين اتفاق انجام بدهم؟ وقتي هيچ كاري از دستم برنمي‌آيد اين خشمي كه به آن طرف دارم در نهايت برايم چه خواهد داشت؟

من مي‌توانم اين اتفاق منفي را مثبتش كنم! با خودم قرارداد مي‌بندم كه خشم را بگذارم كنار، حقم را مي‌خواهم بگيرم؛ اما هيجان را مي‌گذارم كنار.

اگر قرار است هرجا او باشد من نباشم يا بخواهم با او برخورد تلافي‌جويانه داشته باشم خودم را اذيت كرده‌ام.

اين اتفاق جزء خزانه‌ي اطلاعات شخصي من است كه بدانم اين آدم در مواقعي اين‌طور رفتار مي‌كند. شايد اين نمونه، يكي دوبار اتفاق افتاده باشد، اما ممكن است تعداد دفعات تكرار آن بيش‌تر باشد. بايد ببينم اگر دوباره اين اتفاق افتاد، بهتر است چگونه موضع‌ بگيرم، چگونه رفتار كنم؟»

 

نامه‌هاي بخشش

حالا نوبت كاغذ و قلم است!

مقدسيان در بخشي از سخنانش مي‌گويد: «بعد از گذشتن از مرحله‌هاي مورد بحث، حالا آدم مي‌تواند نامه‌ي بخشش بنويسد كه من چرا اين فرد را بخشيدم.

البته كسي كه مي‌بخشد مي‌تواند در آن فرد چيزهايي پيدا كند كه خوب بوده است. مي‌تواند دلايلي براي بخشيدن پيدا كند.

مثلاً بگويد او اين حرف را به من زد، ولي جاي ديگري به من كمك كرده است.»

در ادامه‌ي اين بحث مي‌توانيم به فرد مقابل هم فكر كنيم. بله او اشتباه كرده؛ مثل هر انسان ديگري.

او با زمينه‌ي ذهني و از زاويه‌ي ديد خودش، اين رفتار را بروز داده است و همه‌ي ما در بسياري از وقت‌ها با پيش‌زمينه‌هاي ذهني و از زاويه‌ي ديد خودمان، عمل مي‌كنيم. بايد ديد كه او چرا چنين رفتار آسيب‌زننده‌اي را پيش گرفته است. آيا ممكن است برخي رفتارهاي من در گذشته، روي اين ماجرا تأثيري داشته باشد؟

وقتي كسي به ما آسيب مي‌رساند طبيعي است كه عصباني شويم و حتي به فكر تلافي كردن يا انتقام بيفتيم، اما اگر به اين خشم و احساس وفادار باشيم زخم ‌ما التيام پيدا نمي‌كند. براي التيام، بايد ببخشيم و اين بار بزرگ را از روي شانه‌هايمان برداريم و سبك‌بال به راه‌رفتن ادامه بدهيم.

تا بار را زمين نگذاري، لذت بدون بار راه‌رفتن را تجربه نكرده‌اي.