این را «فیل سرآشپز» یکی از سرآشپزهای موفق این روزهای فضای مجازی اینستاگرام میگوید.
کسی که به علت خلاقیت و هنر فوقالعادهاش در خلق غذاهای رنگارنگ و زیبا، بیش از 50 هزار دنبال کننده دارد. «علی مروی» متولد 1369 در تهران است و بنا به گفته خودش آشپزی را در 7 سالگی با املت شروع کرده و اولین شغلش نیز ایستادن جلوی در رستورانها برای دعوت مردم به غذاخوردن بوده است.
علاقه، خلاقیت، پشتکار و کشف طعمهای جدید این سرآشپز جوان و موفق بهانهای شد تا سری به خانه گرم و باصفای او در میدان بهارستان بزنیم و از نزدیک با اولین جایی که مروی 28 ساله آشپزی را آغاز کرده آشنا شویم. گپوگفت خودمانی ما با فیل سرآشپز را در زیر میخوانید.
- چرا نام «فیل سرآشپز» را انتخاب کردید؟
(لبخند) سال 92 و اوایل فعالیتم به عنوان یک سرآشپز بود که یکی از دوستان صمیمیام به دیدن من آمد. او برایم یک «فیل» چوبی آورد و گفت: «میدانم که یک روز سرآشپز موفق و معروفی میشوی، زیرا کارت را با عشق انجام میدهی». ما بنا به قانون نانوشتهای همدیگر را فیل صدا میکردیم. چون به نظرمان شخصیتهایمان شبیه به فیلها بود.
برای همین بنیامین برای هردویمان فیل چوبی دستساز خریده بود که فیل بزرگتر را به من داد و فیل کوچکتر را برای خودش نگه داشت. همان فیل چوبی با ورودش به زندگیام کمک کرد. به واسطه همان فیل بود که در فضای مجازی شناخته شدم و کم کم به سمت معروف شدن رفتم. هنوز هم بسیاری از مردم من را به واسطه همان فیل میشناسند.
- از ماجرای دزدیده شدن فیل و هشتگ «جات-سبز-عزیزم» هم بگویید.
9 خرداد سال 96 یعنی درست یک سال پیش بود که برای آموزش آشپزی و راه اندازی یک رستوران به شیراز رفته بودم. شب اول بعد از شام به یکی از محلههای قدیمی شیراز رفتیم تا از فضای آنجا عکاسی کنم. عکاسی یکی از فعالیتهای مورد علاقهام است.
برای چند ثانیه کیفم را زمین گذاشتم تا عکاسی کنم در همان فرصت کوتاه فردی کیفم را دزدید و فرار کرد. اولین چیزی که در همان چند ثانیه به ذهنم رسید، فیلام بود! آنقدر شوکه شده بودم که فقط گفتم «تورو خدا کیفم را نبر، چیز با ارزشی در آن دارم» آن قدر التماس در صدایم بود که دزد لحظهای توقف کرد و من را نگاه کرد، ولی بعد منصرف شد و فرار کرد. بعد از رفتن نماد اصلی موفقیتم بود که هشتگ جات-سبز-عزیزم را در پایین تمام عکسهایم اضافه کردم. هنوز هم امیدوارم تا یک روز فیلم را به من برگردانند. بعد از این ماجرا بود که دوستم فیلی را که برای خود گرفته بود برایم آورد. فیل کوچکی که در عکسها میبینید همان فیل دوم است.
- خب حالا برویم اول قصه؛ چه شد که آشپزی را انتخاب کردید؟
همه ماجرا وقتی که هفت ساله بودم، شروع شد. مادربزرگم همیشه عادت داشت تا صبحها نان بربری تازه بخرد و برای صبحانه املت درست کند. مخصوصا با پیاز و ریحان. به واسطه همان املتهای خوشمزه مادربزرگم بود که کمکم به آشپزی علاقهمند شدم. البته از این نکته هم نباید بگذریم که من بسیار زیاد عاشق املت هستم. از همان سن کم کنار مادربزرگم میماندم و به نحوه پخت غذاها نگاه میکردم. همیشه سعی میکردم نگاه کنم و کمتر حرف بزنم.
بعدها اولین غذایی که درست کردم همان املت محبوب و خوشمزه بود. املتی که شاید در ظاهر ساده به نظر بیاید اما در اصل غذایی تخصصی است که هر کس میتواند آن را به شیوهای متفاوت طبخ کند. من هم خیلی شکمو هستم و هم خیلی این غذای لذیذ را دوست دارم! به جرات میتوانم بگویم در طول این مدت یک میلیون بار املت درست کردهام و هر بار هم سعی داشتم چیز تازهای به آن اضافه کنم؛ یک بار با پیاز، یک بار پنیر و...
- اولین شغلتان در 15 سالگی ایستادن جلوی در رستورانها بوده؟ واقعا؟ چطور از آنجا به یک سرآشپز مطرح تبدیل شدید؟
من دیپلم هنرستان در رشته برق دارم. با اینکه به آشپزی علاقهمند بودم اما از روی اجبار برق میخواندم؛ درسی که اصلا هم آن را دوست نداشتم. هرچند به طور کلی درس خواندن را دوست ندارم (خنده). از آنجایی که نمیتوانستم در رشته آشپزی درس بخوانم سعی کردم به نحوی به دنبال آرزوهایم بروم. برای همین از 15 سالگی در رستورانها جلوی در میماندم و میگفتم «غذا حاضر است». باور کنید حتی این کار هم برایم لذتبخش بود.
در نهایت در رشته آشپزی وارد دانشگاه علمی کاربردی شدم. اما آنجا نیز درسهایی که ارائه میشد برایم در آشپزی کاربردی نداشت. به همین دلیل دانشگاه را رها کردم و به عنوان دانشجوی رشته آشپزی در یک کافه مشغول به کار شدم. در تمام این مدت در خانه آشپزی میکردم و سعی میکردم غذاهای مختلفی با طعمهای جدید خلق کنم.
در همان کافه گاهی آشپزی میکردم و غذاهای مختلف طبخ میکردم. بعد از یک هفته کار بود که مدیریت کافه به من پیشنهاد داد تا سرآشپز کافه شوم. باورم نمیشد که در این مدت کوتاه به آرزویم رسیده باشم اما در همان مدت کوتاه طعم متفاوت غذاهایم موجب شده بود تا به عنوان سرآشپز از من دعوت به کار شود.
- پس رمز موفقیت شما خلق غذاهایی با طعمهای متفاوت است؟
عاشق این هستم که غذاهای تکراری را با طعمهای جدید بپزم. با این کار دیگر آن غذا تکراری نمیشود. خاطرم هست که مادرم نیز در زمان کودکیام غذاهای فانتزی زیادی درست میکرد. غذاهایی که در آن زمان کمتر کسی آنها را میپخت. من هم به مرور تلاش کردم تا سبک خودم را داشته باشم. پس دست به کار شدم تا سسها، نوشیدنیها و غذاهای منحصربهفرد خودم را خلق کنم. در تمام غذاها و سسها از همان مواد اولیهای استفاده میکنم که همه میدانند اما با کم و زیاد کردن ادویهها و مواد تشکیلدهنده طعمهای جدیدی به غذاها و خوردنیها میدهم. اکنون به عنوان جوانترین سرآشپز سسهای مخصوص خودم را دارم که در جای دیگری پیدا نمیشود.
- تا حالا پیش آمده کسی از غذایتان ایراد بگیرد؟
بله مسلما. برخی از مواقع مردم طعم غذاهای جدیدم را دوست نداشتند. من هم با جان و دل به انتقادهایشان گوش میدادم تا اگر موردی منطقی و قابل اصلاح هست، برای دفعات بعد آن مشکل را برطرف کنم.
- تصاویر غذاهایی که در فضای مجازی میگذارید، بسیار خاص و اشتها برانگیز است. این خلاقیت در چیدمان غذا از کجا شروع شد؟
از همان اول که آشپزی را شروع کردم در فضای مجازی نحوه رنگبندی و تزئین غذاهای سرآشپزها و هنرمندان خارجی را نگاه میکردم. همیشه رنگبندی غذاها برایم بسیار جالب بود. برای همین کم کم به این سمت سوق پیدا کردم که در آشپزی رنگهای مختلف را کنار هم قرار دهم. علاوه بر این داشتن خواهر نقاش نیز تاثیر زیادی در شناخت رنگها و نحوه درست چیدن آنها در کنار هم داشت! سال 92 با شروع فعالیتم در فضای مجازی بود که تصمیم گرفتم سبک جدیدی در تزئین بشقاب داشته باشم و آن را با دیگران به اشتراک بگذارم. حالا این نوع چیدن بشقاب به سبک خاص من تبدیل شده و هرکس آن را میبیند، متوجه میشود که این بشقاب توسط فیل سرآشپز تزئین شده است.
- عکاسی غذاهایتان را خودتان انجام میدهید؟
غذاهایی که عکس آنها در فضای مجازی گذاشته میشود، غذاهایی است که روزانه برای خودم طبخ میکنم. به همان اندازه که به چیدمان غذاهای مشتریان رستوران اهمیت میدهم، به چیدمان غذای خودم هم اهمیت میدهم. وقتی در روز برای خودم غذا میپزم دست به کار میشوم و عکس آن را میگیرم. ابتدا با همین گوشی عکس میگرفتم اما اکنون مدت کوتاهی است که دوربینی خریدهام و با آن عکاسی میکنم.
آشپزی برای من یعنی هنر؛ برای همین هیچگاه نتوانستم مانند بسیای از مردم غذا را فقط در ظرف بریزم و روی میز بگذارم. به نظر من قبل از طعم غذا این ظاهر و نحوه چیدن غذاست که موجب تحریک اشتها میشود.
- به گفته خودتان تا یک سال اول فعالیت شما در فضای مجازی بسیاری از مخاطبان تصور میکردند شما زن هستید. عکسالعمل شما در این مورد چه بود؟
(خنده) هیچ وقت دوست نداشتم در کنار کارهایم عکس بگیرم. همین عکس نگذاشتنها موجب شد تا بسیاری از مخاطبانم تصور کنند کسی که این غذاهای رنگارنگ را به اشتراک میگذارد، یک زن است. بعد از یک سال و پیامهای متعدد مردم بود که تصمیم گرفتم عکسی از خودم در صفحه بگذارم.
عکس العمل مردم بعد از دیدن عکسم بسیار جالب بود. برخی تعجب میکردند، برخی برای استعداد و خلاقیتم به عنوان یک مرد سرآشپز تحسینم میکردند و برخی نیز مدعی میشدند که در حد یک سرآشپز نیستم و فقط با رنگها در غذا بازی میکنم. البته هنوز هم بسیاری از مردم تصور میکنند صفحه من مربوط به یک سرآشپز زن است که دلیل آن به گفته خودشان کمرنگ بودن حضورم در کنار غذاهاست.
- برایمان از سختترین و محبوبترین غذاهایتان بگویید.
سختترین غذایی که درست کردم، خمیرپیتزا و پیتزا بود. یکی از خصوصیاتم این است که از کسی دستور پخت نمیپرسم. از نظر بسیاری این یک خصوصیت بد است اما از نظر خودم این سختگیری موجب میشود تا در نهایت دستور پخت منحصربهفرد خودم را کشف کنم. در مورد خمیر پیتزا نیز همین مشکل را داشتم.
بارها و بارها خمیر پیتزا درست کردم و شاید این غذا برایم سختترین غذا در طول فعالیتم بود. تا زمانی که دستور تهیه خمیر پیتزای ویژه خودم را کشف کنم، مدام مشغول تهیه خمیر پیتزا بودم. محبوبترین غذایم نیز مشخص است. همانطور که گفتم املت از نظر من لذیذترین و خوشمزه ترین غذا است. در میان غذاها نیز کدو و سوشی را دوست نداشتم اما چند سالی است که آنها را نیز میخورم.
- بزرگترین آرزوی فیل سرآشپز چیست؟
بزرگترین آرزویم داشتن آرامش در کار و زندگی است. علاوه بر این دوست دارم روزی رستوران خودم را راهاندازی کنم. رستورانی با غذاها، نوشیدنیها، و دسرهای مخصوص خودم. متاسفانه با توجه به شرایط اقتصادی و وضع موجود در بازار از این آرزو بسیار دور هستم. اما امیدوارم که تا سن 32 سالگی به این آرزویم برسم.
- از مادربزرگتان بگویید. سرآشپز شدن شما را دیدند؟
بله! خوشبختانه قبل از فوت مادربزرگم بود که وارد این حرفه شدم. او بسیار خوشحال بود که وارد این حرفه شدم و همیشه حمایتم میکرد. اما متاسفانه عمرش کفاف نداد تا معروف شدنم را ببیند.
- نظرش راجع به غذاهای شما چه بود؟
برای اولین بار برایش همان املت معروف را درست کردم. خیلی خوشش آمد و تعریف کرد. بعدها غذاهای مختلفی برایش میپختم و نظرش را میپرسیدم. او همیشه حامی من بود و از ابتکارم در طبخ غذا حمایت میکرد.