طبق آمار پزشکی قانونی در بهار امسال 146هزار و 499نفر در پی صدمات ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کردند که از این تعداد 99هزار و 90نفر مرد و 47هزار و 409نفر زن بودند. با همه این احوالات با شروع فصل تابستان و اوج گرفتن گرما آمار نزاعها نیز دچار تب میشود.
براساس آمارهای پزشکی قانونی کشور بهطور میانگین روزانه ۱۶۰۰ شهروند بهدلیل نزاع به پزشکی قانونی مراجعه کرده و تشکیل پرونده میدهند؛ یعنی هر ساعت حدود ۶۶ نفر با هم درگیر شده که این درگیری منجر به جرح میشود. بالابودن تعداد نزاعها یک زنگ خطر جدی است. چندی پیش سردار محمدرضا مقیمی، رئیس پلیس آگاهی ناجا اعلام کرد: «حدود 70درصد نزاعهای آنی (بدون مقدمه) منجر به قتل با سلاح سرد میشوند. قتل بهخاطر انگیزههایی مثل فحاشی یکی از طرفین، چشم در چشمشدن، تصادف 2خودرو، نزاع بر سر قیمت خرید و فروش اجناس و... صورت میگیرد.»
با یک حساب سرانگشتی و یک تحلیل آماری ساده مشخص میشود که این اواخر اعداد و ارقام نزاعها با تعداد قتل و جنایتها در کشور ارتباط تنگاتنگی پیدا کردهاند. کارشناسان در گفتوگو با همشهری معتقدند که رفتارهای تنشزا ناشی از کاهش آستانه صبر افراد جامعه و کمتوانی آنها در کنترل خشم بهویژه در برخوردهای لحظهای و آنی است؛ لحظات قابل گذشت و غیرجدی که میتوان بهراحتی از کنار آنها عبور کرد، اما متأسفانه در برخی موارد نزاعها منجر به جرح و جنایت میشوند. در ادامه کارشناسان این حوزه، عوامل بروز خشم و نحوه کنترل آن را بررسی میکنند.
- همه به مشاوره نیاز داریم
- حسین اسدبیگی/ روانشناس و رئیس سابق اورژانس اجتماعی کشور
خشم یکی از «هیجان»های طبیعی انسان بوده و مانند ترس در وجود هر انسانی نهفته است. این نوع هیجان هنگامی خطرناک میشود که پاسخ آگاهانه به آن داده شود. درواقع «پرخاشگری» نتیجه پاسخ خودآگاهانه به خشم است؛ یعنی هنگامی که احساس خشم در فردی ایجاد میشود، الزاما این احساس به پرخاشگری و تخریب منجر نمیشود.
اینکه افراد در چه شرایطی خشم را افسارگسیخته رها میکنند تا به مرحله پرخاشگری برسد و رفتار خشونتآمیز بارز شود، چند علت مهم دارد. یکی از این عوامل، «ناکامی» است؛ هنگامی که فردی احساس کند دچار «محرومیت» است، ممکن است خشم خود را بهصورت پرخاشگری آشکار کند.
«عدالت اجتماعی» نیز رابطه تنگاتنگی با خشم دارد. وقتی به هر دلیلی خواستهها و نیازهای اجتماعی افراد برطرف نشود، خشم نمود پیدا میکند. عامل دیگر «فشار روانی» و «استرس» است. فشار روانی بهخودی خود کبریتی است که باعث انفجار مهیب باروت خشم میشود. فشارهای روانی متنوع است. این روزها با توجه به اینکه در فصل تابستان به سر میبریم، گرمای هوا میتواند فشار روانی و استرس ایجاد کند.
فشار روانی میتواند به «کمحوصلگی»، «خشونت» و «پرخاشگری» منجر شود. عامل دیگری که این روزها میتوان آنرا بهعنوان یک فشار روانی تشدیدکننده معرفی کرد، مشکلات و ترسهای معیشتی است. نوسانات اقتصادی این اواخر این نوع فشار روانی را افزایش داده است. عامل بعدی اختلالات روانی است که بهصورت خشم آشکار میشود.«افسردگی» گوشهنشینی نیست، خیلی وقتها این اختلال روانی بهصورت خشم و پرخاشگری نمودار میشود.
اختلال «شخصیت خودشیفته» این روزها بیشتر دیده میشود. شخصیتهای خودشیفته نیاز به تأیید، تمجید و تعریف دارند و هرگاه به هر علتی مورد تأیید قرار نگیرند خشمگین شده و ممکن است با پرخاشگری و تخریب خشم، خود را تخلیه کنند. با تمام این احوالات میتوان بر خشم مستولی شد و آن را کنترل کرد.
کنترل خشم تکنیکهای سادهای دارد؛ از تنفس دیافراگمی «شکمی» گرفته تا افزایش مهارتهای زندگی. در شرایط کنونی بهترین راه مقابله با خشم افزایش تحرکهای جسمی و ورزش در کنار مشاوره و گفتوگو است. وقتی فشار روانی و استرس به اوج خود میرسد، بهتر است جسم تحرک بیشتر داشته باشد تا انرژی کاذب حاصل از خشم آن، تخلیه شود و ذهن نیز باید با گفتوگودرمانی از خشم و نفرت خالی شود. فراموش نکنیم که همه به مشاوره نیاز داریم.
- کاهش خشم با مدیریت خواستهها و نیازها
- علی انتظاری/ جامعه شناس
ریشه خشم در جامعه را باید در احساس سرخوردگی جستوجو کرد. در واقع در بیشتر مواقع « سرخوردگی» باعث بروز رفتار خشونت آمیز میشود. سرخوردگی ناشی از شکاف بین نیازها و مطالبات با واقعیات موجود در جامعه است. هنجارها و امکاناتی که در جامعه ما وجود دارد با نیازها و مطالبات مردم همخوانی ندارد.
کاهش خشم در جامعه با پاسخ دهی و مدیریت مطالبات مردم میسر میشود. مطالبات جامعه ما آشکار است و در این اوضاع و احوال دیگر نیازی به شناسایی ندارد. با پاسخ دادن به مطالبات جامعه سرخوردگیهای اجتماعی کاهش مییابد و این رخداد، کاهش رفتار پرتنش و خشم را درپی خواهد داشت. درجامعه ما برای مدیریت و پاسخگویی به مطالبات چند مانع وجود دارد، مانع اول برخی رسانههای داخلی و خارجی هستند.
رسانهها گاهی طوری عمل میکنند که مطالبات در حاشیه و بیاهمیت مردم را خواستهها ونیازهای اصلی آنان معرفی میکنند. گاهی هم رسانهها نیازهایی بهوجود میآورند که اصلا در جامعه ما قابل پاسخگویی نیست. این نوع جهتگیریهای رسانه، سرخوردگی را دوچندان میکند.احساس« محرومیت» احساس« عدمدستیابی به خواسته ها» زمینهای است برای شدت گرفتن خشم در جامعه. مانع دوم که بهصورت کلان تری میتوان آن را بررسی کرد، سبک زندگی و دیدگاههای اجتماعی ما درباره برخی موضوعات خاص است. بهعنوان مثال چند روز پیش ما شاهد انتشار خبر تأسفبار مرگ دو زوج جوان در پایتخت بودیم.
زوجی که بهعلت ناتوانی در حل برخی اختلافات خانوادگی با تصمیم قبلی اقدام به تهیه اسلحه کردند و به زندگی خود پایان دادند. این رفتار گرچه خشم آنی نیست و تنها نوعی از خشونت از پیش برنامهریزی شده است اما در ریشه یابی این نوع خشونتها به عدمفراگیری مهارتهای زندگی میرسیم. مهارتهایی که به ما میآموزد در شرایط تنش زا چطور خشم خود را کنترل کنیم تا نتیجه آن چنین خشونت تکاندهندهای نشود. با توجه به مثال آخر، اگر افراد، قبل از ازدواج مهارت همسرگزینی و همچنین مهارتهای فردی لازم در مقابله با « پیشامد»ها، « اختلافات»، «محرومیت»ها و « سرخوردگی »ها را بیاموزند، خشم و بروز رفتار خشونت آمیز به میزان قابل توجهی کاهش مییابد.
- شادی مولفهای تأثیرگذار در برابر خشم
- سیدحسن موسوی چلک/ رئیس انجمن مددکاران اجتماعی کشور
تصمیمگیریها و سیاستگذاریهایی که در عرصههای مختلف انجام میشود میتواند در کاهش و افزایش خشونت و خشم تأثیرگذار باشد. حاکمیت، دولت و سیاستگذاران نقشهایی دارند که میتوانند آرامش و فضای امن را برای مردم ایجاد کنند. نکته بعدی که بر میگردد به عرصههای سیاستگذاری حاکمیت، توجه به حقوق شهروند و رعایت حقوق شهروندی است.توجه به این موضوع در کاهش خشونت کمک میکند.عموما ناکامیها منجر به خشونت میشود.
اگر به حقوق شهروندی توجه شود و اطمینان نسبت به اجرای صحیح قانون و عدمتبعیض، شکل بگیرد، بیشک خشونت در رفتار مردم حتی در آن زمانیکه حقوقشان مورد تعرض قرار گیرد کمتر نمود بیرونی پیدا میکند.عدماطمینان به قانون و احساس تبعیض در میان افراد جامعه باعث بروز رفتار خشونت آمیز میشود.
بخش بعدی که در کاهش خشونت فردی و اجتماعی نقش دارد مربوط میشود به تعیینکننده ها. تعیین کنندههایی که میتواند خشونت در جامعه را کاهش دهد. شادی و نشاط یکی از این تعیینکنندههاست. آمارهایی در رابطه با شادی و نشاط در ایران از سوی مراجع بینالمللی منتشر میشود که همیشه ما به آنها انتقاد داریم و میگوییم انتشاردهندگان این آمار گرایش سیاسی دارند و اعداد و اراقام آن کذب است.
اما از همه اینها گذشته آنچه بهصورت قاطع میتوانم بگویم این است که ما ایرانیها آدمهای خیلی شاد و بانشاطی نیستیم. همین افزایش خشونت نشاندهنده این است که ما کشور شاد و شادابی نداریم. افزایش مصرف الکل، موادمخدر صنعتی و... هم شاخص دیگری است که حاکی از نشاط اندک در کشور است.متأسفانه ما استراتژی مشخصی در سیاستگذاریهای کلان کشور و درعرصه روابط بینفردی برای گسترش و ترویج نشاط اجتماعی نداریم.
خشونت امروز در جامعه زاییده و پیامد بیتوجهی به نشاط اجتماعی است. منظور از نشاط اجتماعی، شادیهایی است که در چهارچوب قوانین تعریف شده اما متأسفانه جامعه ما در این حوزه هم نمره منفی دارد.در بحث تقویت هویت فرهنگی و هویت بومی هم کاری انجام نشده ما برای غم ستاد تشکیل میدهیم اما برای شادی و نشاط در جامعه هیچ برنامهای نداریم. یکی ازعوامل مهم کاهش خشونت آموزش رفتارهای فردی است. کنترل خشم و تاب آوری اجتماعی پایین است. تاب آوری اجتماعی موضوعی است که در کوتاهمدت قابل آموزش نیست باید از کودکی در محیط خانواده، مدرسه و دانشگاه این رفتارها به افراد آموزش داده شود.