تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۹۷ - ۰۲:۱۰

فکرکردن به تو مثل حفظ‌کردن نقش‌های قالی است

از ياد مي‌برم

و هر فكري

دوباره برايم جديد مي‌شود

 

سارا نجفي، 16ساله از سروستان

 

عكس: پريسا شادكام، 16ساله از نجف‌آباد

 

  • ممنوعه

خاطره‌اي به‌يادم مي‌آيد

ممنوعه؛

که ماه‌ها

براي از يادبردنش

                            جنگيده‌ام

مي‌آيد و

دلم پر مي‌کشد

                                                به‌جايي که نبايد

 

زينب خدابنده‌لو، 16ساله از شهرري

 

 

  • كوچه

باران!

وقتي مي‌باري

به فکر

اشك‌هاي ما عينکي‌ها هم باش؛

خيسي دو برابر نشود...

مريم باقري، 15ساله از تهران

 

 

  • شعر كوتاه

از خنده‌هايت شعر مي‌ريزد

بلند‌ترين شعر جهان

لبخند كوتاه توست

نگار رضايي‌پور، 16ساله از تهران

 

 

  • در  رودخانه

با آبشارِ چشم‌هايت

در رودخانه‌اي تهي از ماه و رقصِ ماهي‌ها

جاري مي‌شوم.

لاشه‌ام براي ماهي‌هايي که در راه‌اند

تنهايي‌ام

دست به دست در ميان مولکول‌هاي آب

و سکوتِ ابدي‌ام

براي تو

که از شعرهايم، سرت درد مي‌کند

هانيه عابديني، 15ساله از تهران

 

تصويرگري: نرگس زارعي، 13ساله از تهران