ترجمه‌ی سارا منصوری: فیلم‌سازی را به‌صورت تجربی ادامه داده و می‌گوید شخصاً کشف و شهود را خیلی دوست دارم. او می‌گوید هرهنرمندی باید روشی را برای یادگیری هنر پیدا کند که با روحیاتش منطبق است.

«باربارا بِرِدرو»، فيلم‌ساز 56ساله‌ي هلندي، بيش‌تر به‌خاطر ساخت فيلم‌ها و سريال‌هاي كودكان و نوجوانان شناخته مي‌شود و تا حالا جوايز بسياري را از جشنواره‌هايي مثل جشنواره‌ي بين‌المللي فيلم‌هاي كودكان و نوجوانان قاهره، جشنواره‌ي بين‌المللي فيلم‌هاي كودكان و نوجوانان شيكاگو، جشنواره‌ي سينه‌كيد هلند و... كسب كرده است.

او در تازه‌ترين فيلمش براي كودكان و نوجوانان، داستاني را از «آني ام. خي. اشميت»، شاعر و نويسنده‌ي هلندي به‌روي پرده‌ي سينماها آورده است.

فيلم «زرافه‌ي من» داستان پسري به‌نام «پيترسون» است كه دقيقاً همان‌روزي به‌دنيا آمده كه بهترين دوستش، زرافه متولد شده است. از آ ن‌جايي که پدربزرگش نگهبان باغ‌وحش است، پيترسون وقت زيادي را با «راف» سپري مي‌کند و...

اين فيلم كه پيش از اين نامزد دريافت جايزه‌ي خرس كريستالي شصت و هشتمين جشنواره‌ي فيلم برلين در سال 2018 ميلادي بوده، اين‌بار ميهمان بخش مسابقه‌ي سينماي بين‌الملل سي‌ و يكمين دوره‌ي جشنواره‌ي بين‌المللي فيلم‌هاي كودكان و نوجوانان اصفهان بود.

به همين مناسبت ترجمه‌ي گفت‌وگويي را با كارگردان اين فيلم متفاوت برايتان انتخاب كرده‌ايم تا بيش‌تر با حال و هواي آن آشنا شويم.

 

  • ساختن فيلم براي کودکان و نوجوانان، مهارت و توانايي ويژه‌اي را مي‌طلبد و شما از آن دسته كارگردان‌هايي هستيد كه اين كار را به‌صورت تجربي شروع كرديد.

بله، من فيلم‌سازي را به شيوه‌اي سرگرم‌کننده آموختم و خيلي هم از راهنمايي ديگران در اين مسير استفاده کرده‌ام. به‌نظرم هرهنرمندي بايد روشي را براي يادگيري هنر پيدا كند که با روحياتش منطبق است. من شخصاً کشف و شهود را خيلي دوست دارم. جست‌وجو براي يافتن بهترين راه‌حل در هنگام مواجهه با چالش‌ها و به‌دست‌آوردن چيزي که برايش تلاش کرده‌ام، براي من بهترين شيوه است.

فکر مي‌کنم کارکردن براي کودکان، حساسيت ويژه‌اي دارد و صبر و حوصله‌ي زيادي نيز مي‌طلبد. بچه‌ها مثل يک ظرف خالي هستند؛ مثل يک صفحه‌ي سفيد. آن‌ها از خودشان ايده‌اي ندارند و هرحرف و عملي رويشان تأثيرگذار است. همين مسئله باعث مي‌شود که به‌عنوان يک فيلم‌ساز فيلم‌هاي کودک و نوجوان، بخواهم همواره مهارت‌هايم را بهبود بخشم.

به‌نظر من، بچه‌ها حوصله‌ي زياده‌گويي را ندارند و نمي‌شود همه‌چيز را کامل و مفصل برايشان توضيح داد. اگر بتوانم با هرفيلمم يک يا دو موضوع را به آن‌ها گوشزد کنم، در کارم موفق بوده‌ام.

 

  • پس شما از آن کارگردان‌هايي هستيد که در کارتان خيلي احساس مسئوليت داريد. خب، حالا برويم سراغ زرافه‌ي من. قهرمان اين فيلم يک پسربچه است. چه‌طور با او ارتباط برقرار کرديد؟

خب، نسبت به فيلم‌هاي قبلي‌ام، پسربچه‌ي اين فيلم خيلي کم‌‌سن و سال بود. بچه‌ها در اين سن بسيار آسيب‌پذيرند و بايد به آن‌ها اطمينان خاطر داد که دوستشان هستيم. درواقع بايد فضايي همراه با صلح و آرامش در پيرامونشان به‌وجود بياوريم؛ بايد نوعي اعتماد مثل اعتماد مادر و فرزندي بين من و او شکل مي‌گرفت که فکر مي‌کنم در اين کار موفق بودم.

يادم است در اولين صحنه‌ي حضور او در برابر دوربين، مضطرب و نگران ايستاده بود و بند کفشش هم باز بود. من فيلم‌برداري را متوقف کردم، جلو رفتم و بند کفشش را برايش بستم. همين کار کوچک به دوستي ما کمک زيادي کرد. براي من احساس آرامش و امنيت بازيگر فيلمم از موفقيت خود فيلم مهم‌تر است.

 

  • يكي از صحنه‌هاي فيلم خيلي تأثيرگذار از كار درآمده؛ صحنه‌اي كه پسر، دسته‌کليد باغ‌وحش را به‌دست مي‌آورد. او ناگهان متوجه مي‌شود که چه کارهايي مي‌تواند با آن بکند. در نگاه او به‌وضوح حسي از شيطنت ديده مي‌شود و ناگهان اين نگاه، جاي خود را به شک و دودلي مي‌دهد. دوست دارم از شيوه‌ي هدايت اين صحنه بدانم.

اين صحنه که گفتيد، از صحنه‌هاي دشوار فيلم‌برداري بود. او، درکي از کل داستان فيلم نداشت و براي همين، من بدون توجه به تمام داستان، فقط براي آن يک دقيقه با او کار کردم تا صحنه آن‌طور که مي‌خواهم از کار دربيايد.

به او گفتم به من گوش کند و درباره‌ي تمام جزئيات اين صحنه و حالات چهره‌اش با او حرف زدم. حتي به او توضيح دادم كه آن‌لحظه چشم‌هايش بايد به کجا خيره شوند. البته صداهاي پس زمينه هم به حس اين صحنه خيلي کمک کرده است. در لحظه‌اي که او مي‌فهمد چه کارهايي مي‌تواند با دسته‌کليد بکند، در پس‌زمينه صداي هم‌کلاسي‌هايش را مي‌شنويد که در حال تشويق‌کردن هستند.

 

 

  • اگر بازيگر کودک قرار است از روي دست کارگردان کپي کند و ابزارهاي جانبي هم به کمک بازيگري‌اش بيايند، پس مسئله‌ي خلاقيت و استعداد بازيگري چه مي‌شود؟

از نظر من اصلاً اهميت ندارد که بازيگر کودک، استعداد بازيگري داشته باشد. لازم نيست توانايي انجام هرکاري را داشته باشد. من در زمان انتخاب بازيگران کودک و نوجوان فيلم‌هايم فقط به اين نگاه مي‌کنم که آيا دوستشان دارم يا نه؟ آيا مي‌توانم با آن‌ها و حس دروني‌شان ارتباط بگيرم يا نه؟ اگر آن عشق و انرژي را احساس کنم، بعداً در طول فيلم‌برداري مي‌توانم جادو کنم!

 

  • به‌نظر مي‌رسد که اوقات خوشي را با کودکان و نوجوانان در پشت‌صحنه‌ي فيلم‌برداري داريد. اين يعني اين‌كه هميشه نام شما را به‌عنوان کارگردان فيلم‌هاي کودک و نوجوان خواهيم شنيد؟

نه، آخرين فيلم من که به مراحل پاياني‌اش نزديک شده، يک تراژدي‌کمدي بزرگ‌سال است. نمي‌خواهم توضيح زيادي درباره‌ي آن بدهم، اما نکته‌ي بامزه‌اش اين‌جاست که تمام آن انرژي‌اي که پيش از اين براي کنترل‌کردن بازيگران کودک و نوجوان مي‌گذاشتم، در اين فيلم جديد به سمت عناصر ديگري مثل سبک کارگرداني، ديالوگ‌ها، بيان و خلق شوخي‌هاي فيزيکي خنده‌دار رفت. براي خودم تجربه‌ي لذت‌بخشي بود.

البته قطعاً دوست دارم باز هم براي كودكان و نوجوانان فيلم بسازم. سينماي كودك و نوجوان شبيه قلمرويي ناشناخته است که مي‌توانم يکي از کاشفان آن باشم. اما در حال حاضر پروژه بعدي‌ام هم فيلمي بزرگ‌سال است که تجربه‌ي کاملاً جديد و انرژي‌دهنده‌اي برايم خواهد بود.