تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۹۷ - ۰۴:۱۴

مثل یک جنگل است،‌ تو در تو بی‌نهایت بزرگ، رازآلود

مثل برگي که نرم مي‌چرخد

تا بيفتد در آبيِ يک رود

* * *

جنگلم، کوهم، آسمانم من

نغمه و شعر و داستانم من

من کجاي تلاطم دنيام؟

در ميان خودم نهانم من

* * *

مثل چوپان قصه‌ها شده‌ام

سرکش است و چموش، گله‌ي من

اي خدا کشف کن تو رازش را

چه خبر هست، توي کله‌ي من؟

سارا درهمي

17ساله از يزد

 

تصويرگري: هدي عبدالرحيمي، از شهرري

 

  • گفت‌و‌گو

شب

چراغ اتاق را خاموش مي‌کنم.

مغزم مي‌خوابد

و من

شمع كوچكي روشن مي‌کنم.

دلم را بيدار مي‌کنم

و با هم حرف مي‌زنيم

 

آيلار حاجي‌نصيري

17ساله از تبريز

 

  • سراب

بعد از رفتنت

تمام راه‌هاي دنيا

سراب شده‌اند

و راهي نيست که ما را

به هم برساند!

* * *

تو از کدام جاده رفته‌اي؟

نازنين حسن‌پور

16ساله از تهران

 

 

  • اثـــر

گردوي تازه‌ي شهريوري!

اثرت از دست‌هاي دلم

پاک نمي‌شود

ليلا قرمزچشمه

16ساله از تهران

 

 

  • دست‌فروش چهارراه

چراغ قرمز شد

حركت كرد.

چراغ سبز شد

ايستاد.

قوانين براي او معنايي ديگر دارد

اليكا عباس‌زادگان

از تهران

 

عكس: بهاره بيات، 15 ساله از زنجان