اما حالا سالهاست که معماران با فراموش کردن استفاده از کاشیها و آجرهای لعابدار در ساخت خانهها، تهران را به شهر آهن و سنگ تبدیل کردهاند؛ تهرانی که روزگاری با معماری کاخ گلستان، مسجد سپهسالار، مسجد شاه، عمارت مسعودیه و برج آزادیاش شناخته میشد این روزها در محاصره ساختمانهای بیروح و کوچهها و خیابانهای بدون رنگ قرار گرفته و از روزهای رنگی و باطراوتش دور شده است.
در حاشیه یکی از گفتمانهای نقد معماری و شهرسازی که به همت انجمن صنفی مهندسان مشاور معمار و شهرساز در خانه هنرمندان ایران برگزار شد با «محمدمهدی انوشفر» مدرس هنرهای اسلامی و پژوهشگر حوزه آجرهای لعابدار، سفالها و کاشیهای ایران همکلام شدیم تا نظرش را درباره نقش کاشی در معماری اسلامی - ایرانی و اهمیت استفاده از رنگ در فضای شهری پایتخت جویا شویم. او که قریب به نیم قرن پیش بخشی از کار کاشیکاری برج آزادی را برعهده داشته معتقد است که استفاده از رنگ در شهرسازی چشمنواز است و علاوه بر زیبایی بصری، آرامش را به شهروندان پیشکش میکند.
هیچکس بهطور دقیق نمیداند نخستین بار چه کسی و در چه زمانی از کاشی یا همان آجرهای لعابدار برای تزیین ساختمان و عمارت استفاده کرد. اما مورخان و باستانشناسان معتقدند که تاریخچه استفاده از کاشی برای تزیین بنا به سالهای بسیار دور برمیگردد. براساس پژوهش محققان نخستین نمونه موزاییککاری و کاشیکاری در ستونهای معبدی در بینالنهرین و در قصرهای آشور و بابل به کار رفته و از آن پس این هنر روز به روز مورد توجه معماران بنام ایرانی قرار گرفت.
تا جایی که به گفته انوشفر، این هنر در دوران حکومت سلجوقیان و صفویان به اوج خود رسید. انوشفر که این روزها میتوانیم آثار هنریاش را در ایستگاه مترو امام خمینی(ره)، بانک پاسارگاد و حتی برج آزادی به نظاره بنشینیم درباره هنر کاشیکاری میگوید: «هر دین و مذهبی، اماکن مقدس خود را تزیین میکند. کاشیکاری هم بعد از ظهور اسلام به هنر مسلمان شیعه برای تزیین مساجد، امامزادهها و دیگر اماکن مذهبی و مقدس تبدیل شد و درواقع از آن زمان این هنر در ایران به اوج شکوفاییاش رسید.»
- بهترین نمونه کاشیکاری در کاخ گلستان
متعاقب فراگیری هنر کاشیکاری در اصفهان، مشهد، نیشابور، شیراز و... در تهران هم که آن زمان قریهای در نزدیکی ری بود این هنر، جسته و گریخته در ساخت بناها مورد استفاده قرار میگرفت. اما از زمانی که تهران، پایتخت ایران شد به یکباره توجه هنرمندان و کاشیکاران را به خود جلب کرد و در ساخت کاخ پادشاهان و معماری مساجد، امامزادهها و حتی خانهها از هنر کاشیکاری استفاده شد.
از انوشفر درباره بهترین نمونههای کاشیکاری در تهران و کاشیکاران بنام پایتختنشین میپرسیم که پاسخ میدهد: «بیشک کاخ گلستان بهترین نمونه کاشیکاری پایتخت است. اما از مساجد شاه و سپهسالار، عمارت مسعودیه و برج آزادی هم میتوان بهعنوان دیگر نمونههای منحصربهفرد کاشیکاری در تهران نام برد. ضمن اینکه افرادی از جمله حسن علیاکبر خزینه، مصطفی وردگاه، محمد معمارزاده و... نیز در زمره سرشناسترین کاشیکاران تهرانی جای میگیرند.»
انوشفر از ویژگی مشترک همه کاشیکاران میگوید: «کاشیکاران تهرانی جزو شریفترین مردمان این مرز و بوم بودند. آنها کارشان را با عشق گره میزدند و از آنجا که هنرشان بیشتر برای مساجد و امامزادهها مورد استفاده قرار میگرفت حتی از امضا کردن آثارشان هم خودداری میکردند.
درواقع کاشیکاران متواضع و فروتن تهرانی در عین گمنامی هنرشان را در دل پایتخت، ثبت و زیبایی، طراوت و رنگ را به شهروندان تهرانی پیشکش میکردند.»او در پاسخ به این سؤال که معماران با استفاده از کاشی به دنبال ارائه چه مفاهیم و پیامهایی بودند پاسخ میدهد: «بیشک آنها جلوهگر زیبایی بودند و میخواستند با تلفیق هنر و ساختوساز که جزو جدانشدنی و اجتنابناپذیر زندگی شهری است آرامش را مهمان خانههای مردم کنند.»
- شهر سنگ و آهن
«حالا سالها از آن روزگار میگذرد و تهرانی که روزی سمفونی رنگها بود متأسفانه حالا به قرق سنگ و آهن درآمده است.» این را استاد انوشفر که سالها در چین، پاکستان، هند، یونان، ایتالیا و انگلیس آموزش سفالگری و مجسمهسازی دیده است میگوید و ادامه میدهد: «در معماری ما گنبدهای فیروزهای وجود داشت؛ گنبدهایی که درست با فیروزه همرنگ آسمان ساخته میشد و درواقع پل ارتباطی زمینیان با خدا بود.
در کنار این معنای مفهومی و زیبا، سنگهای طبیعی جاذب انرژیهای مثبت هستند و رنگ آبی هم آرامشبخش است. به همین دلیل استفاده از کاشیهای فیروزه و لاجورد در بنای خانهها و مساجد، خود به خود استرس و عصبانیت را در مردم کاهش میداد. اما متأسفانه با رشد صنعت فولاد، رفته رفته در ساختمانسازی سنگ و آهن جایگزین آجر و کاشیهای فیروزهای و لاجوردی شد و به اینترتیب بدون اینکه خودمان متوجه شویم شهرمان از سمفونی رنگها به شهری از جنس سنگ و آهن تبدیل شد.»
این هنرمند برجسته سفالگر و مجسمهساز معاصر با حسرت ادامه میدهد: «حتی تا همین چند سال پیش هم باز میشد در تهران دلخوش به کاشی بسمالله، یاعلی(ع) و پنجتن سردر خانهها بود. چون یکی از عادتهای پسندیده مردم پایتختنشین این بود که وقتی خانهای میساختند یک کاشی با اسامی متبرکه بر سردر آن نصب میکردند تا حافظ و نگهدارشان باشد.
اما حالا با فراموش شدن این سنت زیبا و افتادن معماری شهرمان به دست افراد متمول اما بدون سلیقه و تخصص، حتی همین لعابهای رنگی را هم از دست دادهایم و تهران بهواقع شهر بدون رنگ شده است. به نظر من اگر میخواهیم در این کلانشهر آرامش داشته باشیم باید دوباره معماری گذشته را در دستور کار قرار دهیم و رنگ را به شهر برگردانیم.»
- از برج آزادی تا تئاتر شهر
اگرچه تخصص استاد انوشفر، سفال و مجسمهسازی است اما سالها کار در کارگاه هنرهای دستی مدرسه صنایع مستظرفه باعث شده تا نام او در فهرست کاشیکاریهای ماندگار تهران هم به چشم بخورد. انوشفر که با ماهی هزار و 200 تومان بهعنوان کارگر روزمزد در این کارگاه مشغول کار بوده و حدود نیم قرن پیش همراه با یک تیم 28 نفره کاشیهای برج آزادی را ساخته و پرداخته کرده درباره کاشیکاری منحصربهفرد نماد تهران میگوید:
«حدود 6 ماه کار شبانهروزی گروه کارگاه هنرهای دستی منجر به ساخت کاشیهای فیروزهای و لاجوردی برج آزادی شد؛ کاشیهایی از مرغوبترین لعابها که با گِل مقاوم استونور به جای گِل رُس در نمای برج بزرگ تهران کار شد و امروز بعد از گذشت قریب به نیم قرن در برابر گرما و سرما تاب آورده است.» انوشفر توضیح میدهد که کاشیها و آجرهای لعابدار دانشکده الهیات ابتدای خیابان بهشتی و ساختمان تئاتر شهر نیز توسط گروه او ساخته شد.
- 72 سال تحقیق درباره کاشی
همه افرادی که اندک علاقهای به کاشیها، سفالها، مجسمهها و لعابهای سنتی دارند «محمدمهدی انوشفر» را میشناسند. او که سال 1348 در رشته مجسمهسازی از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده، شاگرد استادان سرشناسی از جمله «هوشنگ سیحون» طراح آرامگاههای ابوعلیسینا، خیام، فردوسی، نادرشاه افشار و کمالالملک، «علیمحمد حیدریان» نقاش نامآشنای ایرانی و از شاگردان کمالالملک، «محمدامین میرفندرسکی» معمار بنام و ملقب به «مرد معماری و مرمت ایران» و...
بوده و بیشتر عمر 72 سالهاش را صرف تحقیق و پژوهش در باب کاشی و آجرهای لعابدار کرده است. انوشفر که تاکنون دهها بار آثارش را در ایران، اردن، انگلستان، آلمان، یونان و ایتالیا در معرض دید علاقهمندان به هنر سفال، مجسمه، لعاب و کاشی قرار داده، نویسنده نخستین کتاب تکنیکی در مورد سفالگری و کاشیسازی در کشور است و به همراه «عربعلی شروه» کتابی با عنوان «لعاب، کاشی، سفال» را هم روانه بازار کتاب کرده است. او که یکی از 3 نفر احیاکننده لعاب زرینفام در جهان است گواهینامه نخبگان ملی ایران و نشان درجه یک هنری را در کارنامهاش دارد و این روزها «هنرهای اسلامی» را در دانشگاههای مختلف کشور تدریس میکند.