شمال کوچه فراشباشی، آبانبار سید ولی، شرقش بازار مسجد ترکها و غرب آن بازار پاچنار بود. فراشباشیها در تهران قبل از گزمهها و شبگردهای زمان مشروطه انتظامات شهر و رتق و فتق امور را برعهده داشتند. فراشباشیها هرکاری میخواستند میتوانستند انجام دهند و صاحب اختیارهای مطلق بودند. کافی بود یک فراشباشی به کسی وصلهای بچسباند و او را متهم کند، مثلاً تهمت بیدینی یا مخالفت با سلطنت.
در این صورت کار آن شخص تمام و به قول معروف از هستی ساقط بود. ظاهر و چهرهای ترسناک و کریه ویژگی فراشباشیها و به عبارتی از لوازم کارشان بود. جعفر شهری در کتاب طهران قدیم آورده است: «باطنی پلیدتر از ظاهر همراه با خیانت ذات و خشونت طبع و برخوردی آمیخته با غیظ و غضب داشتند. آنها از میان اراذل و اشرار و بدسابقهترین و بیاصل و نسبترین مردم انتخاب میشدند.»
فراشباشیها معمولاً کلاهشان نمدی با پوستی بلند بود و از جلو پیشانی به سر میگذاشتند. نشان شیر وخورشید هم زینتبخش کلاهشان بود. موهای ژولیدهشان را از 2طرف کلاه بیرون میگذاشتند. سبیلهای آویختهشان تا زیر چانه میآمد یا از 2طرف برافراشته و تابیده بود و تا نزدیک گوشها میآمد.
ابروانی گره کرده و چشمانی سرخ و غضبناک داشتند. لباس فراشباشیها شبیه لباس مردم عادی از قبا و لباده بود. فقط به جای بستن شال به کمر، کمربند میبستند و خنجر به کمر داشتند. چوب دستشان هم ترکه آلبالو یا عناب بود. فراشباشیها با این شکل و شمایل میخواستند آرامش و امنیت را در شهر تهران برقرار کنند.