تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۸۶ - ۰۵:۵۵

سجاد واعظی: کربلا را حماسه‌ای به‌شمار آورده‌اند که دیوار مکان و مرز زمان، در بر ابر آن، تاب مقاومت از کف داده‌اند.

حماسه‌ای که اینک تعمیم یافته و اسوه یافتن ازآن‌ قابلیت پیدا کرده است. این حماسه گرچه منشأ خویش را از برانگیختگی عواطف و احساسات می‌یابد، اما این امر نیز غیرقابل کتمان است که بی‌شک پایی در ساحت عقل و اندیشه دارد.

به سخن دیگر حماسه غلیان احساسات و اوج تبلور عواطفی است که راهبری و هدایت خویش به کف مبارک عقل سپرده است و این پدیده گرچه در ذات خویش به‌نظر امری متناقض است اما باید دانست که حماسه در ذات خود این‌گونه است که امری متناقض می‌پرورد.

امری که موجب می‌شود تا عقل و عشق در دو ساحت به مواجهه هم درآیند. نبرد ی میان مصلحت این دنیایی و منفعت آن دنیایی درمی‌گیرد. نتیجه این معرکه البته ذبح یکی در پای دیگری نیست و حماسه این‌گونه شکل می‌گیرد. اما تبار حماسه ریشه دارد در پدیدآورندگان آن.

تمام آنچه از تکوین حماسه گفته آمد، درواقع، در ذهن و زبان و عمل همین پدیدآورندگان رخ می‌دهد. نگاه به این حماسه‌سازان و شرایط سوق‌دادنشان به‌سوی حماسه – که البته خود در ایجاد آن زمینه‌ها بی‌شک تأثیرگذار بوده‌اند – ظاهرا به‌گونه‌ای یاری‌گر این امر عاطفی – عقلانی می‌شود که قابلیت تعمیم نزد مخاطبان، علت از آن دارد.

در این جستار تلاش بر آن است تا به گزارش و روایت مقاتل در دست به نظاره تصویر کربلائیان حماسه‌جویی بنشینیم که گرچه خویشتن در میان ما نیستند اما حماسه ایشان حضوری پرنقش دارد.

***
از عاشورائیان؛ چهارده مقتل ، روایت تقریبا کاملی ارائه کرده‌اند. متقدم‌ترین این مقاتل، مقتل ابومخنف است که نگارنده آن، لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف است که متوفای سال 150 هجری قمری است.

از مقتل او که مقتل الحسین نام دارد امروزه اثری مستقل درمیان نیست و جز در لابه‌لای کتب دیگر خصوصا تاریخ طبری از آن نشان نمی‌توان گرفت. ابومخنف بنا بر آنچه از او باقی است، تعداد شهداء کربلا را 59 تن می‌داند. امری که اثبات می‌کند تمام آنچه ابومخنف در باب شهدا و کربلا نگاشته به‌دست ما نرسیده، این است که او عباس بن علی بن ابی‌طالب را جز حماسه‌سازان نیاورده است، چراکه مقاتل دیگر البته به‌جز مناقب ابن شهرآشوب و نیز زیارت رجبیه، همگی او را ذکر کرده‌اند:

1 – عباس بن علی(ع) نامورترین شهید کربلا و مشهورترین و فداکارترین آنها به‌شمار می‌آید. او در میان بنی‌هاشم از همگان زیباتر بود و به همین دلیل لقب قمر بنی‌هاشم یافته بود. مادرش را ام‌البنین دانسته‌اند. در ششمین روز محرم چون ابن سعد با فرمان غیرقابل تأویل ابن زیاد مبنی بر محاصره امام حسین(ع) و عاشورائیان مواجه شد، عمروبن حجاج را به‌همراه 500 تن مأمور ساخت تا آب فرات را به کاروانیان ببندند. امام حسین(ع) نیز به نافع بن هلال و برادرش عباس دستور داد تا برای تدارک آب اقدام کنند.

او همراه 30 تن دیگر راهی فرات شدند و با آن‌که در پیشاروی خود 500 تن سوارکار می‌دیدند، توانستند صفوف آنها را بگشایند و با آب فراوان به خیام بازگردند. در شب عاشورا، چون ابن سعد برآن شد تا یورش خویش را به امام آغاز کند، امام، عباس را که به درایت او ایمان داشت، نزد ابن سعد فرستاد تا آن شب برای عبادت فرصت یابند.

 ابن سعد موافقت کرد و حسین(ع) در آن شب بار دیگر یارانش را خواست تا تاریکی شب مغتنم دارند و رهسپار ملجأ امنی گردند. عباس چون با سخنان برادر مواجه شد  شور و حماسه‌ای آفرید که دیگران را مجاب ساخت در این‌باره سخن دیگری به زبان نیاورند.

امام صبح عاشورا، پرچم فرماندهی به عباس داد. در نیمه روز دهم و در میانه کارزار چون عباس متوجه شد که کودکان تشنه‌اند و نیز دیگر کاروانیان، قصد کرد تا بار دیگر سوی فرات رود. ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبین، ص 81-82»  نوشته است: حضرت چون خود را به فرات رسانید و مشک‌های خویش پرآب کرد با آن‌که خود به‌شدت تشنه بود لب به آب نزد. کوفیان در این هنگام به حضرت یورش بردند.

 زیدبن ورقاجهنی در حال کمین بود که حضرت را دید و به او حمله‌ور شد و درحالی‌که حکیم بن طفیل‌الطایی او را یاری می‌کرد، شمشیری به‌دست راست حضرت فرود آورد. حضرت، شمشیر به‌دست چپ گرفت و درحالی‌که دیگر رمقی در تن نداشت و به رجزخوانی ادامه می‌داد. حکیم بن طفیل الطایی شمشیری بر دست چپ او وارد کرد.

در این هنگام حکیم که خدا او را لعنت کناد، عمودی آهنین بر او فرود آورد. در این حال امام حسین(ع) فریاد برآورد: «اکنون کمرم شکست و چاره و تدبیرم از میان رفت.» در کربلا، گذشته از حضرت عباس(ع)7 تن دیگر از فرزندان امام علی(ع) نیز حاضر بوده‌اند:

2– خوارزمی در مقتل خود از ابراهیم بن علی بن ابی‌طالب یاد کرده است (مقتل الحسین، خوارزمی، جزء دوم، ص 53). پس از او علامه مجلسی نیز به‌تبع از خوارزمی از ابراهیم در زمره شهدا کربلا یاد کرده است (بحارالانوار، ج 45، ص 39). خوارزمی می‌گوید مادر ابراهیم ام ولد (کنیز) بود و در روز عاشورا به‌شهادت رسید.

3– ابومخنف، ابوبکر بن علی را دیگر فرزند امام می‌داند که در عاشورا به شهادت رسید، طبری (ج 5، ص 468) او را نخستین برادر امام حسین(ع) می‌داند که پای در میدان جنگ نهاد و شوری در معرکه به‌پا کرد. البته خود طبری می‌گوید: در شهادت او در کربلا، تردید وجود دارد. ابن شهرآشوب نیز همین‌گونه می‌گوید اما شیخ طوسی (رجال الطوسی، ص 106) بر شهادت او در کربلا، تأکید می‌نهد.

4 – جعفر بن علی بن ابی‌طالب، برادر تنی عباس بود که در تمام مراحل سفر همراه امام بود. او در کربلا به‌دست هانی بن ثبیت و یاخولی اصعبی به‌شهادت رسید. (تاریخ طبری، ج 5، ص 449 و 468).

5– عبدالله بن علی بن ابی‌طالب، یکی دیگر از برادران تنی عباس که در سن 25 سالگی در کربلا به‌شهادت می‌رسد. ابوالفرج اصفهانی نوشته است که برادرش ابوالفضل قبل از آن‌که خود به میدان برود، عبدالله را روانه میدان کرد و به او گفت: می‌خواهم جانبازی تو را دیده و از شهادتت مأجور گردم (مقاتل الطالبین، ص 79).

6– عتیق بن علی بن ابی‌طالب، نام او در هیچ یک از کتب انساب، تاریخ و مقاتل ثبت نشده است، اما ذهبی از او به‌عنوان یکی از فرزندان حضرت علی(ع) نام می‌برد که در کربلا به‌شهادت رسید. (تاریخ الاسلام. ص 21)، (سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 320).

7– عثمان بن علی بن ابی‌طالب، عثمان نیز برادر تنی ابوالفضل است که در کنار دیگر برادرانش پناه شمر بن ذی الجوشن را نپذیرفت. ابوالفرج اصفهانی و دیگران نگاشته‌اند که او نیز توسط خولی هدف تیر قرار گرفت و به‌دست مردی از بنی دارم به‌شهادت رسید (مقاتل الطالبین، ص 80). از پسران امام حسن4 تن در کربلا حاضر بودند:

8– ابوبکربن حسن بن علی(ع). شیخ مفید می‌گوید: عبدالله بن عقبه غنوی، او را هدف قرار داد و به‌شهادت رسانید (الارشاد، ص 240).

9– عبدالله بن حسن(ع)، مادرش، دختر سلیل بن عبدالله بود. شیخ مفید او را به‌همراه ابوبکر و قاسم از پسران امام حسن می‌داند که در کربلا به شهادت رسیدند (الارشاد، ص 241). مسعودی هم که تعداد شهدای کربلا را 87 تن می‌داند، می‌نویسد: از فرزندان حسن، عبدالله، قاسم و ابوبکر در کربلا کشته شدند (مروج الذهب، ج 3، ص 61). شیخ مفید در حماسه او می‌گوید: او چهارده تن را به هلاکت رساند و آنگاه که ابجر بن کعب به امام حسین(ع) حمله آورد، دست خویش را حائل کرد! و آن تیغ دست او را برید.

10– عمر بن حسن، یکی از خردسالان حاضر در کربلا بود که به گفته خوارزمی در «مقتل الحسین، جزء دوم، ص 53» به تیری به شهادت رسید. آیت‌الله العظمی خویی هم این سخن او را در «معجم الرجال الحدیث، ج 13، ص 469» مورد تأکید قرار داده است.

11 - قاسم‌بن حسن‌بن علی از شهدای بنی‌هاشم و آخرین فرزند امام حسن(ع) است که در کربلا به شهادت رسید. ابومخنف به نقل از حمیدبن مسلم در حماسه او می‌گوید: پس از زخمی شدن قاسم، امام حسین(ع)، خود را به او رسانید، اما با یورش سواران دشمن، جنازه قاسم لگدکوب اسبان گردید (طبری، ج 5، ص 447) . از فرزندان امام حسین در کربلا به گزارش مقاتل شش تن به شهادت رسیدند:

12 - ابراهیم بن حسین (ع)، ابراهیم را تنها ابن شهرآشوب به‌عنوان فرزند امام دانسته است (مناقب، ج 4، ص 113).

13 - ابوبکر بن‌حسین‌بن‌علی(ع)، ابوبکر را تنها ابومخنف جزء فرزندان امام حسین به‌حساب می‌آورد. طبری به نقل از او می‌گوید: عبدالله بن عقبه غنوی به تیری سمی او را زد (تاریخ طبری، ج 5، ص 468).

14 - عبدالله بن‌حسین(ع) که در منابر به علی‌اصغر شهرت دارد. ابوالفرج اصفهانی به نقل از امام باقر(ع)، قاتل او را حرمله‌بن کاهل می‌داند. او از شهدای نوزاد در کربلاست که در دستان امام به شهادت رسید.

15 – عمربن‌حسین(ع)، از او تنها ابن شهر آشوب یاد کرده است و احتمال دارد همچون ابوبکربن‌حسین، فرزند امام حسن(ع)  باشد که در استنساخ به حسین تغییر یافته است. (مناقب، ج 4، ص 113).

16 - علی‌بن حسین(ع) (علی‌اکبر)، او نخستین کس از آل هاشم بود که به به شهادت رسید. او گرچه از امام سجاد بزرگتر بوده است، اما برخی همچون شیخ طوسی در (الرجال الطوسی، ص 102) او را علی‌بن‌الحسین الاصغر لقب داده‌اند. او بسیار به پیامبر شباهت داشته است.

در گزارشی آمده است: روزی معاویه در ایام خلافت خویش پرسید: سزاوارترین مردم به امر خلافت کیست؟ گفتند: جز تو کسی را شایسته نمی‌دانیم! گفت: چنین نیست، بلکه سزاوارترین فرد برای خلافت علی‌بن‌حسین است که جدش رسول خداست! علی در جنگ بسیار حماسه آفرید و دلاوریها کرد و پس از تاخت و تازی چند به دست مزه‌ بن منقذ زخم برداشت. پس از آن که بر زمین افتاد، دشمنان با نیزه به‌صورت دسته‌جمعی به او حمله کرده و بدنش را پاره پاره کردند.

نوشته‌اند که سر وی جزو سرهایی بود که در باب‌الصغیر دمشق دفن شد. ابومخنف از حمیدبن مسلم که خود در صحنه کربلاء حاضر بوده است، نقل می‌کند: چون علی‌اکبر از اسب به زیر افتاد، زینب(س) بی‌درنگ به سوی برادر دوید و او را در آغوش گرفت. دراین حال امام حسین(ع) به سمت او دوید و به یاری تعدادی از جوانان بنی‌هاشم،  او و جسد پسرش را به نزدیک خیمه‌ها آورد. در این وقت امام حسین(ع) فرمود: «به‌خدا سوگند... بکشد خداوند گروهی را که تو را کشتند. چگونه برخدا جرأت کردند که حرمت آل رسول را از میان ببرند.» (تاریخ طبری، ج 5، ص 446).

17 - محمدبن‌حسین(ع)، از او تنها ابن شهرآشوب یاد کرده است و از او در کتب مقاتل ذکری در میان نیست؛ (مناقب، ج 4، ص 113). دیگر هاشمیان حاضر در کربلا از این قرارند:

18 - احمدبن محمد هاشمی (مناقب، ج 4، ص 105).

19 - جعفر بن‌عقیل‌بن ابی‌طالب، ابومخنف به نقل از حمیدبن‌مسلم آورده است که او در روز عاشورا به دست عروه‌بن عبدالله خشعمی کشته شد.

20 - جعفربن محمدبن عقیل، ابوالفرج اصفهانی به نقل از ابن‌حمزه می‌نویسد که او در کربلاء به‌شهادت رسید (مقاتل الطالبین، ص 248).

21 - عبدالرحمان بن‌عقیل‌بن ابی‌طالب، ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد که قاتل وی عثمان بن‌خالد جهنی و بشربن شوط تابضی بودند که در زمان غلبه مختار ثقفی بر کوفه گردن زده شدند (مقاتل الطالبین، ص 90).

22 - عبدالله‌بن عبدالله بن‌جعفر بن‌ابی‌طالب، ابوالفرج می‌نویسد که مادرش خوصا دختر حفصه بنت عمربن  خطاب بود. او به روایت یحیی‌بن حسن علوی، در روز عاشورا به شهادت رسید. ابوالفرج از او با عنوان عبیدالله بن‌عبدالله یاد کرده است. ابن شهر آشوب نیز از او در مناقب یاد کرده است.

23 - عبدالله بن عقیل‌بن ابی‌طالب، طبری به روایت ابومخنف می‌نویسد که مادر عبدالله، ام ولد (کنیز) بود و در کربلا توسط عمروبن صبیح‌الصلانی به شهادت رسید. ابن عبدالله را عبدالله اکبر نام نهاده‌اند و او را از تابعان مدینه نیز به‌شمار آورده‌اند که از جابربن عبدالله انصاری حدیث شنید (طبری، ج 5، ص 469).

24 - عبدالله بن مسلم بن عقیل، به گزارش برخی مقاتل عبدالله نخستین افتاده بر خاک در عاشوراست. مادر عبدالله، رقیه، دختر امیرالمؤمنین(ع) است. در مقاتل آمده است که پس از شهادت علی‌اکبر، عبدالله از امام اجازه گرفت و پس از خلق حماسه فراوان و دلاوری بسیار با تیر عمروبن صبیح صیداوی کشته شد. به روایت دیگری از ابومخنف، قاتل او اسدبن مالک حضرمی بود (طبری، ج 5، ص 447).

25 - عون‌بن عبدالله بن‌جعفر، عون به همراه برادر دیگرش محمد در کربلاء به شهادت رسید. عبدالله بن‌جعفر پس از بی‌نتیجه بودن تلاشهایش در منصرف ساختن اباعبدالله، دو  پسرش عون و محمد را روانه ساخت. برخی از مقاتل مادر عون را زینب کبری(س) دانسته‌اند. گرچه ابوالفرج اصفهانی با این مسئله موافقتی ندارد (مقاتل الطالبین،‌ص 89 و 126).

26 - عون‌بن عقیل، ابن شهرآشوب او را از برادران مسلم می‌داند که در کربلاء به شهادت رسید (مناقب، ج 4، ص 113).

27 - محمدبن‌ابی‌سعیدبن‌عقیل، طبری او را در زمره شهدای کربلاء آورده است. گرچه شیخ طوسی او را تنها از اصحاب امام حسین(ع) می‌داند (طبری، ج 5، ص 469).

28 - محمدبن عبدالله‌بن جعفر که پیش از این ذکر او به همراه برادرش عون آمد.

29 - محمدبن عقیل، بلاذری در «انساب‌الاشراف، ص 70» او را در زمره شهداء ذکر  کرده است.

30 - محمدبن مسلم بن عقیل، ابوالفرج می‌نویسد که محمد به همراه برادرانش در کربلاء به‌شهادت رسید (مقاتل، ص 91).

31 - مسلم بن عقیل، او در کربلا به شهادت نرسید؛ اما شش تن از برادران او یعنی: 1- جعفر2 - عبدالرحمان 3- عبدالله 4- عون 5- محمد 6- موسی و دو تن از پسرانش یعنی: 1- عبدالله و 2- محمد در کربلاء به شهادت رسیدند. مقاتل در باب فرزندان او تنها همین دو را ذکر می‌کنند.

32 - موسی‌بن عقیل که برادر مسلم بود و در کربلا به شهادت رسید. به این ترتیب به گزارش مقاتل سی تن از شهداء کربلا از هاشمیان بوده‌اند. در کربلاء نام یک ایرانی نیز در جمله شهداء ثبت شده است:

33 - او پیروزان است که نویسنده روضه‌الشهداء از او یاد کرده است. او پیروزان را از غلامان امام حسین(ع) می‌داند که به همراه عبدالله بن‌حسن در کربلاء حاضر بود. اگر این گزارش صحت داشته باشد باید او را از موالی ایرانی به‌شمار آورد. گذشته از پیروزان تعدادی غلام دیگر هم در کربلا به شهادت رسیدند، از جمله:

34- جون، غلام ابوذر غفاری که البته به هنگام واقعه کربلاء آزاد بود.

35 - حارث‌بن نبهان، آزاد شده حمزه بن‌عبدالمطلب، سیدالشهداء.

36 - رافع بن‌عبیدالله، آزادشده مسلم ازدی.

37 - زاهر، آزاد شده عمروبن حمق نزاعی.

38 - سالم‌بن عبدالله آزاد شده بنی مدینه کلبی.

39 - سعدبن عبدالله، آزادشده عمروبن خالد.

40 - سلیمان، غلام امام حسین(ع).

41 - شبیب بن‌عبدالله نهشلی، آزاد شده حارث بن سریع.

42 - شوذب، غلام شاکربن عبدالله همدانی.

43 - مسلم غلام امام حسین(ع).

44 - مسلم، غلام عامربن مسلم.

45 - منیحج بن سهم، غلام امام حسین(ع). با این حساب تعداد آزادشدگان و غلامان شرکت‌کننده در کربلاء دوازده تن است. البته قابل ذکر است که تمامی مقاتل، انساب و کتب تاریخی از این دوازده تن یاد نکرده‌اند، اما غیرهاشمیانی که در کربلاء حاضر بوده‌اند به لحاظ اهمیتی که دارند، از این قرارند:

46 - بریر بن حضیر همدانی، او شهید نامور و حماسه‌آفرین کربلاست که قاری قرآن و از بزرگان قبیله همدان در کوفه بود. به گزارش ابومخنف، عفیف بن زهیر که هنگام شهادت امام حسین(ع) حضور داشته است، می‌گوید: یزید بن معقل در بنی عمیر گفت: ای بریر بن حضیر، می‌نگری که خدا با تو چه کرد؟ بریر پاسخ داد: آنچه با من کرد همه خوبی و آنچه با تو کرد همه بدی بود. سید بن طاووس در «الملهوف ص 138» او را بریر بن حصین ثبت کرده است.

47 - جبله بن علی شیبانی .

48 - حبیب بن مظاهر اسدی کوفی، او از اصحاب رسول خدا(ص)  و امام علی و امام حسن(ع) بود و نیز از دعوت‌کنندگان امام بود. به روایت ابومخنف از سلیمان بن راشد از حمید بن مسلم چون ظهر عاشورا امام به نماز پرداخت و حصین بن تمیم به امام و یارانش در حال نماز حمله برد، حبیب در حالی که شعر زیر را می‌خواند به مصاف او شتافت: به خدا سوگند اگر در تعداد، حتی نیمی از شما بودیم، راه فرار در پیش می‌گرفتید.

 ای بدترین قوم! من حبیبم، پسر مظاهر، جنگجوی دلیر و در نبرد استوار. حمید روایت می‌کند در همین حال مردی از بنی تمیم شمشیری بر او فرود آورد و مردی دیگر که احتمالا حصین بن تمیم است با نیزه بر او نواخت و او را به شهادت رسانید. حبیب پرسن‌ترین فرد حاضر در کربلا بود.

49 - حر بن یزید بن تمیمی، او از اشراف و بزرگان کوفه بود که ابتدا با سپاهی، امام و کاروانیان را محاصره می‌کرد، اما در پایان از همه چیز از جمله از جان خود بگذشت. نخستین امری که حر را آزاد کرد، شاید خطبه‌ای بوده است که در قادسیه از امام شنید. او در آن هنگام به امام گفت: ای حسین، برای حفظ جان خویش خدا را در نظر داشته باش. بدان که اگر جنگی روی دهد کشته خواهی شد.

امام چون این سخنان بشنید، پاسخ داد که تو مرا از جنگ می‌ترسانی؟ آیا کار شما به اینجا خواهد کشید که مرا بکشید؟ من نمی‌دانم چه بگویم، ولی گفته آن مرد اوسی را به تو می‌گویم که به عموی خود هنگامی که قصد یاری رسول خدا را داشت گفت: کجا می‌روی؟ پاسخ داد: به سوی مرگ که مرگ برای جوانمرد ننگ و عار نیست.

حر نخست تحت تاثیر واقع شد ولی واکنشی نشان نداد تا آنکه نامه ابن زیاد به دستش رسید که حسین(ع) را هر جا که هست متوقف کن! هنگامی که نامه به دست حر رسید کاروانیان به ارض کربلا رسیده بودند و او کاروانیان را همان‌جا متوقف کرد.

 حر در صبح عاشورا حماسه آفرین گردید و چون فریادهای هل من ناصر ینصرنی حسین را شنید دگرگون شد. این فریاد حسین که آیا در میان شما کسی هست که به خاطر خداوند پسر فاطمه را یاری دهد و از حرم رسول خدا دفاع کند؟ تاثیر شگرفی بر او نهاد. به گونه‌ای که او را مجبور می‌سازد تا از عمر بن سعد بن ابی‌وقاص پرسش کند آیا واقعا می‌خواهید پسر رسول خدا(ص) را بکشید؟عمر پاسخ داد: آری! جنگی که آسانترین بخش آن بریدن سرها و قطع دستها باشد.

ابومخنف می‌نویسد: چون حر این بشنید از عاقبت این کار لرزه بر اندامش افتاد. به گونه‌ای که مهاجربن اوس به او نزدیک شد و گفت: ای حر! چه اراده کرده‌ای من تاکنون تو را این‌گونه ندیده بودم. به خدا سوگند اگر از من پرسش کنند که شجاع‌ترین کوفیان کیست؟‌
بی شک نام تو را می‌آورم. 

مهاجر می‌گوید: پس  از این سخنان او را دیدم که به سمت خیام اباعبدالله می‌رفت. آنگاه او نزدیک خیمه اباعبدالله گردید و به امام ندا داد آیا توبه‌‌ام را پذیرا می‌شوی؟ پاسخ داد(علیه‌السلام):‌خدا توبه‌ات را پذیرا باشد! حر گفت:‌ من نخستین بودم که راه بر تو بستم، اکنون نخستین باشم که بر زمین می‌افتد! او حماسه‌ای بزرگ برپا کرد و ساعاتی بجنگید، آنگاه خون‌آلود و خسته به دست چند مرد از جمله ایوب بن مسرح و دیگران با شمشیر کشته شد (طبری، ج5، ص 441 و 429 و 427  ملهوف ص 137 – 138 و 159 و الارشاد، ص 236، 237).

50 - زهیر بن قین بجلی. او از عثمانیان بود و در راه بازگشت به کوفه به صورت تصادفی به کاروان امام برخورد کرد اما برای آنکه امام از او درخواستی نکند با فاصله قابل توجهی از کاروان حرکت می‌کرد. اما در یکی از منازل امام کسی را به دنبال او فرستاد. ابتدا قصد داشت تا امتناع کند اما همسرش او را به اجابت دعوت پسر فاطمه(س) وادار کرد و او نیز اجابت کرد.

کمی بعد زهیر بازگشت در حالی که چهره‌اش دگرگون شده بود. او بی‌درنگ نزد همسر خود بازگشت و گفت:‌ اکنون آزادی که بازگردی نزد خویشانت که من آهنگ حسین دارم. بنا به روایت ابومخنف از محمد بن قیس، در میانه عاشورا و پس از شهادت حبیب بن مظاهر حربن یزید ریاحی و زهیر به یاری هم شتافتند، و چون حر به شهادت آمد، زهیر با شجاعت بیشتری به جنگ آمد و توانست تا مانع حمله کوفیان به نماز امام حسین(ع) شود. سرانجام جمع کثیری از جمله کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجربن اوس او را به شهادت رساندند (طبری، ج 5، ص 392، ملهوف، ص 153 و 165).

51 - قیس بن مسهر صیداوی، او از نویسندگان نامه به امام حسین(ع) بود.  البته پیش از آغاز جنگ کشته شد و به دستور ابن زیاد از بلندی دارالحکومه به زیر افکنده شد (طبری، ج 5، ص 389، 395 و 399) (ملهوف، ص 135).

52- مسلم بن عوسجه اسدی. او از ازدیان ساکن کوفه بود و از اصحاب رسول خدا (ص) به شمار می‌رفت که پیش از آمدن مسلم به کوفه برای امام بیعت می‌گرفت. پس از دستگیری‌هانی  بن عروه و تصمیم مسلم بن عقیل به خروج علیه عبیدالله، مسلم بن عوسجه فرماندهی بخشی از قبایل مذحج و بنی اسد را برعهده داشت. او پس از شهادت مسلم به کربلا رفت و در آنجا به شهادت رسید (الارشاد ص 207)، (طبری، ج 5، ص 345 و 347).

53 - نافع بن هلال، او از اصحاب امیر مومنان(ع) بود که در شرایطی دشوار از کوفه گریخت و به امام پیوست. هنگام نبرد از جمله تیراندازان سپاه امام بود. او در عاشورا یک بار ماموریت یافت تا به همراه ابوالفضل(ع) برای آوردن آب راهی فرات شود (طبری، ج5، ص 412).
54 - وهب بن عبدالله حباب کلبی، خوارزمی می‌نویسد: «مادرش ام وهب به او گفت: برخیز و برای یاری پسر رسول خدا روانه شو. او نیز چنین کرد.

سپس بازگشت و گفت:‌آیا راضی شدی؟ گفت:‌به خدا قسم راضی نگردم تا آنکه در پیش چشمان پسر رسول خدا کشته شوی! او نیز به میدان رفت و پس از دلاوری فراوان و خلق حماسه‌ای غریب به شهادت رسید.

 خوارزمی ادامه می‌‌دهد چون او به شهادت رسید، مادرش بر جنازه خونین او حاضر شد و خون از صورت او پاک کرد. در این هنگام به دستور شمربن ذی‌الجوشن میله‌ای بر سر وهب کوفتند که باعث شهادت او شد. در روایت دیگر، خوارزمی به نقل از ابی‌عبدالله حداد آورده است که وهب ابتدا مسیحی بود و سپس به همراه مادرش به دست امام حسین(ع) اسلام آورد.

مطابق این گزارش او اسیر شد و به دستور ابن سعد گردنش را زدند و به سوی خیام اباعبدالله پرتاب کردند. ابن شهر آشوب با آوردن قسمتی از این گزارش اسارت او را پذیرفته است اما ذکری از گزارشهای مربوط به کشتن او در میان نیست (مقتل‌الحسین، جزء دوم، ص 15 و 16)، (مناقب، ج 4، ص 101).

55 - هانی بن عروه بن نمران مذحجی، او در بازار کوفه پیش از رسیدن امام به کربلا گردن زده شد (طبری، ج 5، ص 397).