بهگونهای که بههیچروی نمیتوان آنرا دارای همان مؤلفههای پیشین بهشمار آورد. این دوران که تا اواخر قرن یکم هجری بهدرازا انجامید، «دوران پیامدهای واقعه عاشورا» نام نهادهاند، چراکه غالبا مشحون است از قیامهای پیدرپی علویان برای انتقام خون حسین(ع) آغاز امامت زینالعابدین، علی بن الحسین(ع).
در همین برهه، یعنی بلافاصله پس از واقعه طف رخ میدهد. از این روی قصد داریم تا به مناسبت فرارسیدن دوازدهم محرمالحرام، سالروز شهادت امام سجاد(ع)، به برخی از مؤلفههای امامت در عصر ایشان، نیم نگاهی بیندازیم.
علی بن حسین(ع)، پنجم شعبان سال 38 هجری در مدینه منوره چشم به جهان گشود. او در حادثه عاشورا و بههمراه پسرش محمد حاضر بود اما بهدلیل بیماری از همراهی پدر در جنگ بازماند. پس از جنگ نیز به فرمان عمر بن سعد که متعرض زنان و این مریض نشوید از تعرض عمال یزدی رهایی یافت.
شیخ مفید در اینباره از حمید بن مسلم، یکی از لشکریان یزید که بعدها یکی از راویان اصلی ابومخنف برای نگارش مقتل الحسین(ع) بهشمار میرود نقل میکند: روز عاشورا به چادر علی بن الحسین رسیدیم، او سخت بیمار و بر بستری خوابیده بود. در این هنگام شمر بن ذیالجوشن با گروهی بیامد.
او گفت: این کودک را نمیکشی؟ من گفتم: سبحانالله! آیا کودکان را هم بکشیم؟ او بیماری است که همین بیماری از پای درش میآورد و چندان گفتم تا آنان را از کشتن او بازداشتم. در این هنگام عمر سعد بیامد و فرمان داد تا کسی متعرض کودک نشود. (ارشاد، ص 242) عمر سعد پس از آن کاروانیان را به دمشق فرستاد. در آنجا امام از حقانیت حرکت پدرش سخن گفت و نیز از فضائل اهل بیت(ع)، پس از آن امام رهسپار مدینه شد.
علی بن حسین مسعودی مورخ بزرگ تاریخ اسلام درباره آغاز امامت ایشان و شرایط به امامت رسیدن ایشان سخن قابلتوجهی دارد، او تصریح میکند: «علی بن الحسین، امامت خویش را بهصورت مخفیانه و با تقیه شدید و در زمانی دشوار عهدهدار شد.» (اثبات الوصیه، ص 167) این نص تاریخ علاوه بر آنکه نشان میدهد تا چه میزان امامت در محاصره و تنگنای شدید بوده، همچنین نشانگر آن است که شیعیان نیز در فشار اجتماعی – سیاسی و حتی دینی میزیستند. شاید این امر یکی از دلایل قیامهای پیدرپی ایشان بوده باشد.
نبرد عینالورده به فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی که پس از آن به قیام توابین مشهور شد. جنبش مختار بن ابی عبید سقفی، دو نمونه از این شورشهاست که البته هر دو نیز با شکست به پایان انجامید و البته جنبش ابن زبیر، در حجاز و نافرمانیهای خوارج ازارقه و صفریه و نیز حرکت عبدالرحمان بن اشعث، رهبر قبیله کنده، که نشان میدهد دامنه این قیامها تا چه میزان گسترده بوده و محدود به برخی از حرکتهای شیعی نبوده است.
در هر صورت در این زمان که امام سجاد(ع) رهبری شیعیان امامی را عهدهدار بود، دو شخصیت دیگر هاشمی نیز حرکتهای دیگری را رهبری میکردند. یکی، محمد بن حنفیه و دیگری عبدالله بن عباس.
محمد، یکی از فرزندان امام علی(ع) بود که البته از نسل فاطمه(س)، نبود. ابن عباس نیز به علت دانایی، تبحر در نقل حدیث و اعتباری که خلفا برای وی بهعنوان پسرعموی پیامبر قائل بودند، مشهور شده بود. در این شرایط که بهلحاظ سیاسی و اجتماعی بسیار سخت و دشوار بود، امام با روی آوردن به احیای فرهنگ دعا و عبادت و آموزش هسته مرکزی دین، یعنی ایجاد ارتباط با خداوند.
امامت خویش را آغاز کردند و تلاش نمودند تا دین صحیح را که بر اثر فعالیتهای امویان از میان رفته بود، به مردم آموزش دهند. محمد بن سعد در «طبقات الکبری» درباره این تلاشهای امام مینویسد: «کان علی بن الحسین ثقه مأمونا کثیر الحدیث عالیا، منیعاً ورعا»، (همان، ج 5، ص 222)؛ علی بن الحسین احادیث فراوان نقل میکرد که همگی صحیح و ایمن از خطا بودند. جایگاهی بلند داشت و انسانی متقی بهشمار میآمد.
محمد بن شهاب زهری که باید نسبت او را به حدیث اهل سنت نسبت پدری دانست، سالها در خدمت امام سجاد(ع) در درس حدیث، شاگردی میکرد. هرچند او را از دشمنان اهل بیت بهشمار آوردهاند. امام در طی 34 سال فعالیت، شیعه را از یکی از سختترین دورانهای حیات خویش عبور داد. دورانی که جز سرکوبی شیعه بهدست زبیریان و امویان، هیچ نشان روشنی نداشت.
همانطور که گفته آمد در سالهای نخستین امامت ایشان دو نهضت شیعی در عراق رخ داد. این دو نهضت گذشته از آنکه رهبری امام را درمیان نداشتند، از سوی ایشان نیز مورد پذیرش واقع نشدند. چنین موضعی از سوی امام باتوجه به سیاستی که امام تا پایان عمر دنبال میکرد، منطقی بهنظر میرسد.
امام، پس از کربلا دریافته بود که امکان به رهبری رسیدن در چنین جامعهای تقریبا غیرممکن است. خصوصا با وجود احزاب شیعی، علوی و هاشمی دیگر، امام این شانس را برای یک حرکت شیعی دیگر تقریبا بسیار اندک میدانستند. یک مشکل دیگر که امام در عراق با آن مواجه بود، حضور پررنگ غالیان (= یعنی آنان که در شأن ائمه غلوآمیز سخن میگفتند و گاه ایشان را تا مقام الوهیت بالا میبردند.) بود.
ابوخالد کابلی که بنا بر حدیثی از امام صادق یکی از سه یار امام سجاد بود، در اینباره میگوید: از امام سجاد شنیدم که میفرمود: «کسانی از شیعیان ما، تا آن اندازه در دوستی ما افراط میکنند که نظر سخنان یهود و نصارا درباره عزیر و عیسی را درباره ما میگویند. نه آنها از ما هستند و نه ما از آنها. ما از ایشان بیزاریم. امام توانست تا با برکناری از سیاست، بقایای جامعه شیعی را که میرفت تا پس از کربلا از میان برود، احیاء کند. روش فقهی ایشان، نقل احادیث پیامبر(ص) از طریق حضرت علی(ع) بود.
بدین صورت بنیادی برای نقل احادیث شیعی پدید آمد، گرچه این کار بهدست پسر و نواده امام سجاد تکمیل شد. امام در اذان جمله «حی علی خیرالعمل» را بر زبان میاورد و آنرا اذان صحیح تلقی میکرد. و این البته با اعتراضهایی حتی از سوی برخی شیعیان مواجه میشد.
این امر نشان میدهد تا چه میزان طرفداران ایشان در اقلیت بهسر میبردهاند. امام خود بنا بر آنچه ثقفی کوفی در (الغارات، ص 573) آورده است، میگوید: دوستداران واقعی ما در مکه و مدینه، حتی به 20 نفر نمیرسند. این امر باعث میشد تا حضرت حتی در شدیدترین و مهمترین حوادث مدینه شرکت نکند. یعنی واقعه حره که قیامی علیه امویان بود، نقش محوری امام، در سیاست تربیتی و دینی و نیز ساماندهی شاگردان از سوی ایشان، قابل مشاهده است.
امام در این زمینه توانست از سلاح دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده کند. صحیفه سجادیه با پنجاه و چند دعا، تنها بخشی از دعاهای گردآوری شده توسط ایشان است. این ادعیه در جامعه آن روز بهشدت رواج یافت و حتی به نقل ابن ابی الحدید در میان اهل سنت نیز یافت میشده است. در این دعاها، عبارتی وجود دارد، که بسیار تکرار شده است و کمتر دعایی را میتواتن از آن فارغ یافت.
این عبارت «صلوات بر محمد و آل محمد» است. و اساسا یکی از علائم ادعیه امام سجاد(ع) همین است. این امر شاید امروزه چندان قابل فهم نباشد. اما در زمینهای که امویان در منابر و مناسبتهای خویش به امامان و خصوصا امام علی دشنام میگفتند و نامگذاری اسم علی بر فرزندان را ممنوع نموده بودند، حرکت امام مبنی بر احیای نام ائمه قابل درک میشود.
مفهوم شیعی امامت، یکی دیگر از مضامین صحیفه سجادیه است. در دعای سیودوم آمده است: خدایا! درود فرست بر بهترین خلق، محمد و عترت برگزیده او از میان بندگانت و ما را همانگونه که دستور دادهای مطیع آنان قرار ده. در دعای چهل و هشتم میگوید: خدایا! دشمنان آنان را از اولین و آخرینشان و نیز کسانی که بر تجاوز دشمنانشان رضایت دادند و بر پیروان و تابعان آنان لعنت فرست.
در دعای چهل و هفتم امام بهگونهای دیگر از ویژگی امامان میپردازد: خدایا! این مقام (خلافت) برای خلفای تو و برگزیدگان خلق تو و جایگاه امانتهای تو، در درجات عالی است که تو آن مقام را به آنان اختصاص دادهای ولی آنرا از ایشان گرفتند... تا جایی که برگزیدگان و خلفای تو درمقابل ستم ستمکاران، مغلوب و مقهور شده و حقشان بر باد رفت.
خدایا! بر اهل بیت محمد(ص) درود فرست کسانی را که برای حاکمیت امر خود برگزیدی و آنان را حافظان دین، گنجینههای علم و خلفای خود بر روی زمین قرار دادی، آنان را با اراده خود از هر پلیدی و آلودگی پاک ساختی و آنان را وسیله رسیدن بندگانت به بهشت قرار دادی.