نایلونها و پارچههای رنگ و رو رفته، سقف بالای سرشان است و یک زیلوی زهوار دررفته، یک روانداز و چند تخته پتو، یک فلاسک چای و گاز پیکنیکی کوچک همه داشتههایشان برای گذران این روزها. خانوادههایی بیخانمان نیستند اما بهدلیل بیماری یکی از اعضای خانوادهشان، این روزها آواره پایتخت شدهاند و مجبور هستند در طول دوره درمان در گوشه حیاط بیمارستان روز را شب کنند. حتی برخی از آنها بیمارانی هستند که درمانهای دورهای مانند رادیوتراپی و...
دریافت میکنند و تا نوبت بعدی درمان را زیر سقف آسمان به صبح میرسانند. اوج این ماجرا را میتوان در خیابانهای اطراف یکی از بزرگترین بیمارستانهای پایتخت یعنی بیمارستان امامخمینی(ره) تماشا کرد؛ بیماران و خانوادههایی که به قول خودشان کارتنخوابی را تجربه میکنند.
فرقی ندارد صبح باشد یا شب، هر زمان که پا به درون بیمارستان امامخمینی بگذاری شلوغ است و پر ازدحام؛ بیمارستانی که به جرأت میتوان گفت بیش از نیمی از بیمارانش از دیگر شهرهای کشور و بهدلیل کمبود یا نبود امکانات درمانی راهی اینجا میشوند. خانوادههایی مانند محمد عبدی که در پایتخت قوم و خویشی ندارند و مجبور هستند باتوجه به هزینه بالای هتل و... روز و شبهایشان را یا در حیاط بیمارستان و یا در چادرهای مسافرتی در پیادهراه بگذرانند.
مرد جوان کارگر ساختمانی است و از میانه به تهران آمده است، پسر 5ماههاش مشکل بینایی دارد. او میگوید: 15روز است که با مادرش که زمان زایمان دچار دیسک کمر شده، آواره تهران شدهایم. بیمه روستایی و عشایری داریم اما هزینههای درمانمان را نصفهونیمه میدهند. میگویند، بیمه همه هزینهها را نمیدهد و ما هر چیز بهدردبخوری داشتهایم فروختهایم تا هزینههای درمان امیرعلی را تامین کنیم، اما دیگر پولی برای هتل و مسافرخانه نداریم و شبها در گوشه حیاط بیمارستان میخوابیم.
همسرش هم به لهجه شیرین ترکی میگوید: به من در همراهسرای جوادالائمه(ع) جا دادهاند، همین خیابان بغلی بیمارستان اما آسانسورش کار نمیکند و با این وضعیت کمردرد روزی چندبار باید این پلهها را بالا و پایین بروم و نمیتوانم.در راهروهای بیمارستان مدام از این اتاق به آن اتاق میرود و برای انجام کارهای شخصی بیمارها کمکشان میکند. قنبری 37ساله است و 2سال است درگیر بیماری سرطان روده شده. میگوید: از روستای گوگرچینک زنجان آمدهام. پزشکان آنجا ارجاعم دادند به این بیمارستان.
برای اینکه هزینههای درمانم دربیاید روزهایی که شیمیدرمانی ندارم در بیمارستان کار میکنم اما شبها در حیاط بیمارستان بین صندلیها میخوابم تا دوره درمانم تمام شود. البته وضعیت درمانم خیلی خوب است اما جای خواب ندارم و در همراهسرا هم به من جا نمیدهند و میگویند فقط بیماران بستری میتوانند از همراهسراها استفاده کنند و هرچه میگویم من خودم مریض هستم و بیشتر احتیاج دارم، جواب نه میدهند. من هفتهای 3روز شیمیدرمانی میشوم ولی در بیمارستان بستریام نمیکنند و از طرف دیگر هم پولی و آشنایی برای اقامت ندارم و عملا آواره شدهام.
- بیمه، هزینههای سرطان را نمیدهد
دستش را به سختی به صندلی کنار حیاط بیمارستان میگیرد و بلند میشود و میگوید: 40روز است که در بیمارستان هستم، پدرم مبتلا به سرطان است و باید همراه داشته باشد اما هیچ امکاناتی برای همراه بیمار نیست حتی صندلیهای همراهان بیمار هم قابلیت تبدیل شدن به تخت را ندارند. مجبوریم روی صندلیهای آهنی و پلاستیکی بخوابیم آن هم درصورتیکه بهاندازه کافی صندلی وجود داشته باشد. با اینکه بیمه تامین اجتماعی هستیم و 20سال پول بیمه ریختهایم اما میگویند بهدلیل مشکلاتی که بین بیمهها و داروخانهها وجود دارد بخشی از داروهای سرطان دیگر تحت پوشش بیمه نیست.
آن همه پول دادهایم و حالا باید باز هم کلی هزینه کنیم، کسی هم نیست جوابمان را بدهد. کادر خدمات بیمارستان هم اصلا رفتار خوبی با بیماران و بهخصوص همراهان ندارند. صبح که میخواهند صبحانه بیماران را بدهند همه همراهان را بیرون میکنند و ما مجبوریم تا شب در حیاط بمانیم.
- بیمار زیاد است، پرستار کم
سارا اما از وضعیت بیمارستان گلایه دارد و میگوید: اصلا به بیمارم رسیدگی نمیکنند. باید به آنها بگوییم سرم مریض تمام شده و کلی دنبالشان برویم، چون تعداد بیماران بستری شده زیاد و تعداد پرستاران کم است.مدام باید حواسم به احوال بیمارم باشد؛ کاری که وظیفه کادر بیمارستان است. دیروز 4ساعت طول کشید تا پارچه زیر بیماران را تعویض کنند که آن را هم مجبور شدیم خودمان بخریم. گفتند تمامشده است.
با اینکه بیمه تامین اجتماعی هستیم اما خیلی از داروها را از داروخانههای بیرون از بیمارستان تهیه میکنیم. میگویند بیمهها داروهای خارجی را بهعهده نمیگیرند و باتوجه به اینکه پدرم به داروی ایرانی حساسیت دارد پزشک او توصیه کرده نوع خارجی آن را مصرف کند.
- چقدر در حیاط بیمارستان بخوابم؟
کمی آنطرفتر 2زن روی زیراندازی کوچک اتراق کردهاند. حسنا قنبری که از بروجرد آمده، میگوید: بدترین اتاق یک مسافرخانه شبی 80هزار تومان هزینه دارد و خانواده بیمار باید برای فقط یک ماه اقامت در تهران کلی پول بپردازد؛ هزینهای که ترجیح میدهیم برای بیمارمان صرف کنیم. البته در همراهسرای جوادالائمه به مادرم جای خواب دادهاند اما من را قبول نکردهاند. یک زن تنها باید کجا بمانم؟ چقدر در حیاط بیمارستان بخوابم؟ وقتی میگویند پرستار نداریم و باید بیمار همراه داشته باشد نباید جای خواب برای او تدارک ببینند؟
- 2هزار کیلومتر آوارگی
چند تکه رختخواب و بقچههای کوچک را که بهعنوان متکا استفاده میکند، دورتادورش چیده است. لباس رنگ به رنگ و سوزندوزیشدهاش نگاه هر مخاطبی را بهخود جلب میکند. میگوید: باور کنید خوابیدن روی سنگفرشهای حیاط بیمارستان و لابهلای درختان با سرمای هوا برای یک زن و فرزند معلول 5سالهاش کار راحتی نیست.
اهل روستای دَلگان از شهرستانهای سیستان و بلوچستان است و چند شبی است صبح را در گوشه حیاط بیمارستان به صبح میرساند. بهصورت پسرش که پشهها حسابی نیشش زدهاند اشاره میکند و میگوید: یک هفته است به تهران آمدهام. قرار بود شنبه گذشته دکتر متخصصی که از 3ماه پیش وقت گرفته بودم پسرم را ویزیت کند اما گفتند جلسه داشته و نرسیده بیمارها را ببیند. دوباره وقت دادهاند برای 2روز دیگر. هزینه شبی 150تومان مسافرخانه را نداریم که بدهیم.
او که بیمه روستایی سلامت است از هزینهها گلایه کرده و میگوید: یکمیلیون و 750هزار تومان هزینه آزمایشهای پسرم شده است درحالیکه میگویند دیگر با دفترچه بیمه سلامت آزمایشها را انجام نمیدهند، ما یک خانواده روستایی هستیم و از کجا باید این هزینهها را بدهیم؟
- زندگی با خانواده پشت وانت
بیرون نردههای بیمارستان ماشینش را پارک کرده و درحالیکه بخشی از پیادهراه را با وسایلی که از وانت پایین میگذارد اشغال کرده است، میگوید: 2ماه است دخترم بستری است و در این وانت با همسرو پسر 3سالهام شب را به صبح میرسانیم. ساسان از ایلام برای درمان دخترش که نرمی استخوان دارد به مرکز طبی کودکان بیمارستان امام خمینی(ره) آمده است. او میگوید: دیشب که باران گرفت و هوا سرد شد از گاز پیک نیکی برای گرمایش استفاده کردیم که شب پای پسرم در خواب به آن خورد و یکی از پتوها سوخت، دیر جنبیده بودم خودمان هم از بین میرفتیم خدا خیلی بهمان رحم کرد.
البته در سالهای گذشته در خیابان دکتر قریب که نزدیک بیمارستان امام خمینی(ره) قرار دارد همراهسرایی از سوی شهرداری ساخته شده است و امکاناتی در اختیار همراهان بیماران قرار میگیرد ولی این مرکز نسبت به تعداد بیمارانی که از شهرهای مختلف به این بیمارستان و دیگر بیمارستانهای پایتخت میآیند، بسیار کوچک است و امکان اسکان تعداد بسیار محدودی را دارد.کنار جوی خیابان نشسته است. به پشت میلههای بیمارستان اشاره کرده و میگوید: بساط زندگیام چند هفته است اینجا پهن شده.
در سرویسهای بهداشتی حمام میکنیم و همانجا رختهایمان را میشوییم. این را اعظم معیری، مادر سپیده زهرا میگوید که 31روز است از قوچان به این بیمارستان آمده است. مادر اگرچه غرورش اجازه نمیدهد گریه کند اما بغض دائم راه گلویش را میبندد. به مسجد داخل بیمارستان اشاره کرده و میگوید: حتی نمیگذارند شبها که هوا سرد میشود در مسجد بخوابیم. مسجد را قفل میکنند، این انصاف نیست که ما در پیادهروهای سرد بخوابیم. باور کنید نداریم شبی 150هزار تومان پول هتل و مسافرخانه بدهیم.
- کنار معتادها زندگی میکنیم
کنار نردههای بیمارستان ایستاده است و زیر لب غرولند میکند و به زمین و زمان نفرین میفرستد. سلمان ساکن تاکستان است و برای درمان مادرش که مبتلا به سرطان است به همراه خواهرش به تهران آمده، میگوید: گفتهاند بیمار همراه نمیخواهد اما مگر میشد بیمار سرطانی را آن هم در سن 63سالگی تنها رها کرد در بیمارستان یک شهر غریب؟ دیشب خوابیدم، وقتی بیدار شدم دیدم که باتری ماشینم را بازکردهاند و بردهاند. چند شب پیش هم کفشهایم را برده بودند. اگر حواسمان نباشد همهچیزمان را معتادهایی که به اسم بیمار وارد بیمارستان شدهاند و در کنار بیماران و خانوادههایشان میخوابند میدزدند. آیا جای زن و بچه مردم بین معتادان است؟
- مکث
عدالت امکانات درمانی رعایت شود
محمد نعیم امینیفرد، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس:یکی از مشکلات چند سال اخیر در بیمارستانهای بزرگ پایتخت سرگردانی و نبود همراهسراها برای اسکان همراهان بیمارانی است که از شهرهای دیگر میآیند. آنها به این علت که در شهرهای کوچک و شهرستانهای کشور امکانات پیشرفته درمانی ندارند باید به شهرهای بزرگ و بهخصوص پایتخت سفر کنند اما موضوع مهم بعد از پذیرش بیمار در بیمارستان همراهان بیماران است که اغلب موارد جایی ندارند تا در طول مدت بستری بیمارشان در تهران بتوانند در آنجا اقامت کنند؛
به همین دلیل هم هست که همراهان بیمار ناچار میشوند در اطراف بیمارستانها روزگار خود را سپری کنند. البته در این بین به موضوع نبود سیستم ارجاع و توزیع ناعادلانه پزشک متخصص و امکانات در شهرستانها هم باید اشاره کرد. همچنین بیمارانی که برای درمان از شهرستان به تهران میآیند علاوه بر رنج بیماری باید نگران هزینههای گزاف برای محل اقامت همراهانشان نیز باشند؛ درحالیکه گاهی برخی از آنها حتی توان پرداخت هزینه اقامت در مهمانپذیرها را هم ندارند؛ اقامتگاههایی که از چندان امکاناتی هم برخوردار نیستند.
البته تعدادی از این افراد، طبق سطحبندی که انجام شده است مثلا خدمات فوقتخصصی ازجمله پیوند کبد و مغز و استخوان یا خدمات خاصی که طبق سطحبندی قرار است فقط در شهرهای خاصی مثل اصفهان، تهران، شیراز، مشهد و تبریز ارائه شود، قاعدتا از بیماران ارجاعی به این بخش هستند که به تهران میآیند. این مسئله بهخودی خود مشکلی ندارد؛ چراکه در همه سیستمهای بهداشتی نظام سطحبندی وجود دارد اما یکی از دلایل مراجعه بیماران از شهرستانها به بیمارستانهای استان تهران نبود متخصص کافی در این مناطق است.
تعداد زیادی از متخصصان و نیروی پزشکی در بخش دولتی و خصوصی با توجه به سیاست های نادرست گذشته در تهران تمرکز دارند. وقتی بیماریای برای فردی ساکن تهران تشخیص داده شود، معمولا در همان تهران بستری میشود؛ بنابراین برای حل مسئله مهاجرت بیماران شهرستانی به تهران باید مسئولان مربوطه برنامههایی برای فراهم کردن امکانات بیمارستانی و دارویی بیشتر در شهرستانها و بهعبارتی برقراری عدالت ارائه دهند؛
هر چند هماکنون نیز اقداماتی از قبیل توسعه تخت بیمارستانی از سوی وزارت بهداشت صورت گرفته است؛ ضمن اینکه نمیتوان برای اسکان دادن همراهان بیماران از وزارت بهداشت یا بیمارستانها انتظار داشت؛ چراکه وزارت بهداشت و بیمارستانها هیچ تکلیف قانونی در زمینه اسکان و اقامت همراهان بیماران ندارند و شهرداریها، وزارت کشور و نهادهای حمایتی باید در این زمینه اقدام کنند. اما با این حال در هفته آینده این موضوع در کمیسیون بهداشت و درمان پیگیری خواهد شد.