اینطور که نویسنده کتاب «با من به طهران بیایید» میگوید «احمد امیراحمدی» نخستین سپهبد ایران در زمان پهلوی اول بود؛ او که تا زمان مرگش پستهایی از جمله وزیر جنگ، وزیر کشور، فرماندار نظامی تهران و فرمانده کل ژاندارمری را تجربه کرده بود، خانهای در میدان حسنآباد داشت و باغ و اقامتگاه تابستانیاش در چهارراه حسابی الهیه بود که امروز آن را با «باغ موزه هنر ایرانی» میشناسیم.
اما آن چیز که باعث شد نام سپهبد امیراحمدی به ضربالمثلهای تهرانیها وارد شود غرور و تکبر بیش از حد او بود. نقل است امیراحمدی آنقدر به زمین و زمان فخر میفروخت و با تکبر راه میرفت که بیش از منصبش در دربار شاه پهلوی، با این غرورش شناخته میشد. متعاقب این رفتار سپهبد امیراحمدی، احتمالاً دخترش هم خوی پدر را گرفته بود و به گفته تهرانشناسان کارهایی انجام میداد که حتی دختران رضا شاه هم اجازه انجام آنها را نداشتند.
فیس و افاده دختر امیراحمدی درنهایت باعث شد تا در دوران حکومت پهلوی اول ضربالمثلی بین تهرانیها رایج شود که همه با شنیدن آن به یک فهم و درک مشترک از اوج کبر و غرور افراد برسند. مثل «خیال میکند دختر امیراحمدی است» یادگار همان روزهایی است که دختر نخستین سپهبد ایرانی با فخر فروختنهایش شهره خاص و عام بود.