بعد به یکباره یک کیف دستی پیدا میکنید که داخلش میلیونها تومان چک تاریخ روز و در وجه حامل هست. چه میکنید؟ حتی تصور قرار گرفتن در چنین موقعیتی هم سخت است. مگر نه؟ اما «آقا رحیم» قصه ما همین چند وقت پیش واقعاً در چنین موقعیتی قرار گرفت و بدون اینکه دلش بلرزد و پایش سست شود از این امتحان سربلند بیرون آمد.
«رحیم هیجرودی» راننده ۳۳ ساله اتوبوس خط پل مدیریت – بلوار امامزاده که از ۳ ماه پیش کارش را در یکی از شرکتهای خصوصی تحت نظارت سامانه ۵ شرکت واحد آغاز کرده است اواسط مهر یک کیف دستی حاوی ۶۰۰میلیون چک تاریخ روز و در وجه حامل پیدا کرد و آن را در کمترین زمان ممکن به دست صاحبش رساند. به همین مناسبت در هفتهای که گذشت مسئولان سامانه ۵ شرکت واحد در پایانه اتوبوسرانی کوهسار از این راننده امانتدار، قدردانی و مناعتطبع و عزت نفس او را تحسین کردند. با آقا رحیم که گفتوگو کردیم تأکید کرد مال حرام زندگی را به آتش میکشد.
از زمانی که خود را شناخت راننده ماشین سنگین بود و در شهر زنجان رانندگی میکرد. تا اینکه مجبور شد برای گذران زندگی، همسر و ۲ پسر کوچکش را بگذارد و به تهران بیاید. حالا ۳ ماه از حضورش در پایتخت میگذرد و این روزها با عنوان راننده اتوبوس در یکی از شرکتهای خصوصی تحت نظارت سامانه ۵ شرکت واحد کار میکند. هر ۲ هفته یکبار هم ۲ روز به خانهاش در زنجان میرود و خانوادهاش را میبیند و دوباره به تهران برمیگردد تا ساعت ۶ صبح روز شنبه کارش را آغاز کند.
اما هیچکدام از اینها معرف رحیم هیجرودی، راننده جوان شرکت اتوبوسرانی پایتخت نیست. جدا از مسافران خط پل مدیریت – بلوار امامزاده و شهران – مترو صادقیه که از او اخلاق خوش و مدارا با مسافران بیبضاعت را به یاد دارند، این روزها همکارانش در اتوبوسرانی و مسئولان سامانه ۵ شرکت واحد، او را با دست پاک و دل بزرگش میشناسند؛ چون آقا رحیم در اوج نیاز مالی و در شرایطی که فقط چند روز به برگشت خوردن چک ۵ میلیون تومانیاش باقی مانده بود یک کیف پر از چکهای روز و در وجه حامل پیدا کرد و آن را صحیح و سلامت به صاحبش برگرداند.
- ماجرای ۱۷ مهر ۱۳۹۷
«ساعت حدود ۷:۳۰ شب بود که از بلوار امامزاده حرکت کردم. آخرین سرویس آن روزم بود. وقتی به مقصد رسیدم طبق عادتی که بعد از هر سرویس دارم کل صندلیها را نگاه کردم. یک کیف دستی در قسمت آقایان جا مانده بود. در کیف را که باز کردم دیدم ۱۱ فقره چک درون کیف است. همگی در وجه حامل بود و تاریخ روز داشت.» هیجرودی اینها را میگوید و ادامه میدهد: «بلافاصله با مادرم تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم.
او هم گفت: حتماً بگرد و همین امشب صاحب کیف را پیدا کن. چون قطعاً حال و روز خوبی ندارد و محال است تا صبح خوابش ببرد. کیف را زیر و رو کردم تا یک شماره تلفن پیدا کنم. تماس گرفتم. آقای میانسالی تلفن را جواب داد. نمیدانست چیزی گم کرده است. گفتم: شما آقا حسین هستید؟ گفت: حسین پسرم است. گفتم: پسرتان کیفش را در اتوبوس من جا گذاشته. شمارهام را بدهید بگویید تماس بگیرد. هنوز چند دقیقه نشده بود که آقایی تماس گرفت و در حالی که بسیار ذوقزده بود نشانی گرفت تا بیاید و کیفش را ببرد. کمتر از یک ساعت بعد آمد. بهزور به من مژدگانی داد و کیفش را تحویل گرفت و رفت.»
- پول حلال برکت میکند
«وسوسه نشدید چکها را نقد کنید؟ مخصوصاً اینکه چک خودتان داشت برگشت میخورد. از این گذشته با ۶۰۰میلیون تومان میتوانستید همینجا خانه بخرید و همسر و فرزندانتان را هم به تهران بیاورید و دیگر شبها در ماشین نخوابید.» این سؤالی است که از آقا رحیم میپرسیم و با این پاسخ محکم مواجه میشویم: «پدر و مادرم مرا با پول حلال بزرگ کردهاند. خودم هم همیشه تلاش کردهام نان حلال سر سفره زن و بچهام ببرم.
به همین دلیل حتی برای یک لحظه هم به این چیزهایی که الان شما میگویید یا قبلاً دوستانم گفتند فکر نکردم. اساساً این پول من نبود که بخواهم برایش برنامهریزی کنم. همین چند هفته قبل هم یک انگشتر طلای بچگانه پیدا کردم که به صاحبش برگرداندم. در کار ما از این اتفاقها زیاد میافتد. ما فقط امانتدار پول و اشیای گمشده مردم هستیم.» آقا رحیم معتقد است همانقدر که پول حلال برکت دارد پول حرام زندگی را به آتش میکشد: «نقد کردن آن چکهاکاری نداشت، اما مطمئنم چند وقت بعد با یک بیماری یا یک ضرر و زیان بزرگ، ۲برابر آن پول را باید هزینه میکردم. آدم کمتر میخورد، کمتر خرید میکند اما شب با وجدان آسوده میخوابد و از اینکه خودش و خانوادهاش سالم هستند خدا را شکر میکند.»
- اشاعه کار نیک
همین که تلفن را برمیدارد و متوجه دلیل تماس ما میشود میگوید: «بنویسید هنوز هم آدمهای خوب پیدا میشوند. بنویسید تا هم از این آدمهای خوب قدردانی شود و هم کار نیک اشاعه پیدا کند.» «بهمن رهبری» همان کسی است که آقا رحیم با او تماس میگیرد و میگوید: «پسرت کیفش را در اتوبوسم جا گذاشته است.» میگوید: «پسرم شغل آزاد دارد و آن چکها را برای مشتریانش کشیده بود. وقتی زنگ زدم و از او پرسیدم که آیا کیفش را گم کرده است خیلی پریشان بود و گفت ۶۰۰ میلیون چک روز در کیفش بود. همان موقع با همدیگر رفتیم و کیف را از راننده اتوبوس امانتدار تحویل گرفتیم. هرکاری کردیم که کمی مژدگانی بدهیم قبول نمیکرد. میگفت کاری نکرده که مژدگانی بخواهد. اما پسرم گفت برای پیدا کردن کیفش نذر کرده بود و درنهایت به سختی پذیرفت مژدگانی ناچیز را از ما دریافت کند.»