اینجا روزگاری به دشت طلایی شهرت داشت و به برکت حقابه اهالی حسنآباد از سدکرج انواع غلات و صیفیجات مرغوب در زمینهای بارور و حاصلخیز آن کشت میشد. حقابه اهالی حسنآباد از رودخانه کرج در اسناد تاریخی به جامانده از دوران صدارت امیرکبیر قید شده و در طول سالیان دراز کشاورزان این دیار اراضی زراعی را همراه با حقابه خریداری میکردند، اما از دهه ۵۰ و سرازیرشدن جمعیت به تهران بزرگ دغدغه تأمین آب آشامیدنی پایتختنشینان سبب کوچک و کوچکترشدن سهم دشت طلایی از آب سد کرج شد.
در سالهای اخیر و به موازات بحرانیشدن شرایط آب سفرههای زیرزمینی، برداشت تهرانیها از حقابه اهالی حسنآباد به اوج خود رسیده و دشت طلایی را به شورهزاری تشنه تبدیل کرده است. در یک روز پاییزی به حسنآباد سفر کردیم تا ماجرای رقمخوردن این سرنوشت تلخ برای این دیار تاریخی را از زبان اهالی بشنویم. گزارش زیر حکایت سفر ما به حسنآباد است.
- اوایل روز است و نسیم خنکی میوزد. جاده قدیم
تهرانـ قم شلوغ است وگاه و بیگاه خودرو سنگین غولپیکری کند و سلانهسلانه از کنار ما عبور میکند. وقتی تابلو حسنآباد را مقابل خود میبینیم از پنجره خودرو با کنجکاوی به اطرافمان چشم میدوزیم. هنوز در شگفتی زمینهای پهناور برهوت وخالی از سکنه ورودی حسنآباد هستیم که تابلو ندامتگاهی توجه ما را به خود جلب میکند.
نکته جالب سرسبزی زمینهای آنسوتر از تابلو است که از خشونت محوطه بیابانی ورودی آن کاسته است. هرچه به بافت مسکونی حسنآباد نزدیکتر میشویم لابهلای بناهای کوتاه قامت قدیمی و ساختمانهای نونواری که در کوچه و خیابانها پراکنده شدهاند زمینهای خالی زیادی دیده میشود. با «میثم خاکسار» عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی محله حسنآباد قرار گذاشتهایم تا در این بازدید همراهیمان کند.
پس از پیوستن خاکسار به جمع ما به طرف مرکز محله میرویم تا با کشاورزان گفتوگو کنیم. خاکسار میگوید: «در گذشته این زمینها مزرعه گندم، جو، پنبه و ذرت بود. اغلب اهالی با کشاورزی روزگار میگذراندند و خانههای مسکونی دهقانان در گوشهای از مزارع ساخته میشد.» او درختان پربار گوجه سبز و چغاله بادام را که روزگاری در حاشیههای حسنآباد ردیف بودند وصف میکند و نگاه پرحسرت ما به حاشیه خشک و برهوت محله دوخته شده است.
- حقابه رودخانه کرج سند مالکیت دارد
پس از پیمودن راهی نه چندان طولانی به زمینهای شیارخورده و کرتبندی میرسیم که جوانههای نورس گندم و جو پاییزه به آن صفا داده است. در حوالی قطعه زمینی بایر «رحمانپستا» کشاورز میانسال حسنآباد را پیدا میکنیم که ۶۰سال از عمرش را با تولید گندم، جو، ذرت و صیفیجات گذرانده است. وقتی خاکسار اوضاع و احوال او را میپرسد، سر درددلش باز میشود و میگوید:
«قبلاً درزیرزمین حسنآباد قنات و رودخانه جاری بود و اگر زمین را بهاندازه یکی، ۲متر میکندیم به آب میرسیدیم، اما حالا آب سفرههای زیرزمینی خشک شده و حتی با کمک موتوربرق به سختی به آب میرسیم.» بحث ما اهالی را جمع کرده و آنها فرصت را برای بازگویی گلایهها و ناگفتههایشان غنیمت میشمرند. «مهدی نفر» از کشاورزان قدیمی منطقه ونایب رئیس شورای بخش فشافویه است.
او میگوید: «مردم حسنآباد از سالها پیش در سد کرج حقابه داشتند، برای قانونی بودن مالکیت این حقابه علاوه بر قیمت زمین مبالغی پرداخت کردهاند و مالکیت آنها در سند ثبت شده، اما پس از سدسازی بر روی آب رودخانه، این حقابه نادیده گرفته شده و آب سد به مصرف اهالی مناطق مختلف تهران میرسد.» از ابتدای زمین تا هر جا چشم کار میکند، اراضی بایری گسترده شده که با وزش باد پاییزی، خاک آن به هوا بلند میشود. در بعضی از قطعات جوانههای کمجان غلات به چشم میخورد و خاک اغلب کرتها از بیآبی قاچ خورده است. آفتاب نیمروز روی خاکهای تشنه میتابد و خاطرات خوش روزهایی را که ساقههای گندم دشت طلایی در زیر نور خورشید میدرخشیدند برای اهالی زنده میکند.
- آبادیهایی که از رونق افتادند
«محرمعلی قاسمی» در حسنآباد زمین زراعی ندارد و روی زمینهای اجارهای کشاورزی میکند. او میگوید: «قبلاً اینجا یک وجب زمین خالی پیدا نمیشد و مرغوبترین گندم کشور را تولید میکردیم، ولی حالا زمینها خشک و اهالی بیکار شدهاند. بسیاری از آنها در شهرک صنعتی شمسآباد مشغول شده و زمینهای کشاورزی را رها کردهاند. کشاورز، زمین بدون حقابه نمیخرد و فقط بسازوبفروشها خریدار اراضی بایر هستند.» خاکسار پیشنهاد میکند برای دیدن آثار قطع شدن حقابه کشاورزان بر سرنوشت این منطقه به اطراف حسنآباد سری بزنیم. او میگوید:
«شهرک صنعتی شمسآباد، حسنآباد را زنده نگه داشته، اما ۳۴ پارچهآبادی اطراف حسنآباد به کلی نابود شدهاند. قدیمیها دیارشان را ترک کردهاند وآبادیها برای مهاجران جاذبهای ندارند.» خاکسار، معاون فرهنگی و اجتماعی دهیاری ابراهیمآباد است. کنجکاوی درباره حال و روز آبادیهای شهرری ما را روانه ابراهیمآباد میکند. در طول مسیر رمههای کوچک گوسفند دیده میشود و بوی نامطبوع کود حیوانی لحظهای رهایمان نمیکند. بعد از ۵ کیلومتر رانندگی در جادهای ناهموار بهآبادی میرسیم. به قول خاکسار اینآبادی تا اواخر دهه ۸۰ پرجمعیتترین و مهاجرپذیرترین روستای بخش فشافویه در جنوب شهرری بوده، اما اوضاع و احوال غمانگیزی که مقابل خود میبینیم، از آن بروبیا هیچ نشانی ندارد.
- تهآبه حسنآباد در چاههای عمیق ثروتمندان
بسیاری از اهالیآبادی مهاجرت کردهاند و مهاجران شهرستانی که برای کار در کارخانه صنعتی شمسآباد روانه حسنآباد شدهاند خانههای قدیمی را اجاره کردهاند. روبهروی ساختمان کوتاهقامت دهیاری و ردیف خانههای فرسوده کنار آن شورهزاری است که با سر قنات خشکیده روستا فقط چندمتر فاصله دارد. بقایای دیوار ساحلی رودخانههای کرج و سیاهآب و شاهچای پابرجاست و در بستر خشک راهآبهای رودخانه بوتههای خاروخاشاک روییده است.
چندمتر آنسوتر از این بیابان خشک مزارعی بابرکت به چشم میخورد که سرسبزی و شادابی آن زیبا و دیدنی است. وسط شورهزار و زیر سایهبانی رنگورورفته مرد میانسالی نشسته و در اطرافش تعداد زیادی گالن پر از آب چیده شده است. حکمت کنار هم نشستن این باغ و بیابان را از او میپرسیم. انگشتش را به طرف ساختمان روبهرویش میگیرد و میگوید:
«این زمینهای سرسبز مال آنهاست. ۵۰ حلقه چاه عمیق زدهاند و با پمپ فشار قوی زمینها را سیراب میکنند. کارگرانشان هم اتباع مهاجر هستند.» مرد تمایلی ندارد ماجرای گالنهای پرآب را بازگو کند. چندان نمیگذرد که وانت آبیرنگی سرمیرسد و جوان سبزهرو لاغراندامی پیاده میشود، به طرف مرد میرود و گالنهای آب را از او میگیرد. به جوان نزدیک میشویم تا مطمئن شویم حدس ما درباره معاملهشدن آب آشامیدنی درست است. جوان از سؤال ما تعجب کرده و میگوید: «فقط کسانی که دستشان به دهانشان میرسد چاه عمیق زدهاند و آب آشامیدنی و کشاورزی دارند. مردم جز خرید آب چارهای ندارند. آب آشامیدنی اینجا پر از گچ است و قابل خوردن نیست. همین تهآبه قنات را برای مصرف خوراکی خانوادهها میبریم.»
- صدای حسنآبادیها شنیده نمیشود
تصور میکنیم حکایت خشکسالی و تشنگی زمینها و اهالی حسنآباد را تمام و کمال شنیدهایم و وقت رفتن است، ولی در مسیر بازگشت دیدن خانههای ویران روستای «خانلق» پای رفتن ما را کند میکند. آبادی خلوت و خالی از سکنه به نظر میرسد. میان خرابههای به جا مانده از خانههای قدیمی خانلق مطبخ و تنورها پابرجا ماندهاند و طاقهای گلی شکسته هلالی که گویا محل ورود به آغلها بودهاند تنها محلی است که ویران نشدهاند.
سقفهای گنبدی این ویرانهها معماری سنتی بادگیرها را به خاطر میآورند و چینش منظم خشتهای خام دیوارها که از زیرلایه کاهگلی بیرون زدهاند چیرهدستی معمار بنا را نشان میدهد. در میان خانههای مخروبه بناهای نیمهکاره انگشتشماری وجود دارد که انگار صاحبخانه قصد سیمانپوش کردن دیوارهای آن را داشته و پیش از به سرانجام رسیدن تصمیمش دست از کار شسته است. قسمت شرقی خانلق از این سرنوشت تلخ در امان مانده و پردههای گلدار پشت پنجره خانههای نقلی آن از جریان زندگی در پشت دیوارهای آن حکایت میکند.
خاکسار میگوید: «خانلق ازآبادترین روستاهای حسنآباد بود و محصولات کشاورزی آن آوازهای بلند داشت. بیآبی کشاورزی خانلق را از رونق انداخت و مردم روستا را ترک کردند. خانوادههای انگشتشماری که توانایی مالی کندن چاه عمیق را داشتند به کشتوکار ادامه دادند، بعضی از اهالی هم با مشاغل دیگر روزگار خود را گذراندند.» خبر خوب خاکسار از برنامههای تازه شورای اسلامی خانلق ما را اندکی تسکین میدهد. او میگوید: «کشاورزی خانلق بدون آب احیا نمیشود، ولی اعضای شورا در تلاش هستند با جذب سرمایههای خصوصی و ایجاد مشاغل جدید حیات را به اینجا برگردانند.»
هوا تاریک شده و باید حسنآباد را ترک کنیم. در مسیر بازگشت به روزهایی میاندیشیم که در دوران بحرانیشدن مسئله کمبود آب پایتخت و قطع مکرر آب آشامیدنی منازل مسکونی، مسئولان چقدر زود صدای اعتراض و مشکلات تهرانیها را شنیدند و موضوع را رفعورجوع کردند، اما مردم قانع و نجیب دشت طلایی برای رفع عطشی چندین ساله وبازپسگرفتن آبی که حق و حقوق آنها بوده هنوز انتظار میکشند.