تاکنون پایتخت را بیشتر با مقیاس محلی آن معرفی وکمتر از جنبه ملی و بینالمللی به آن توجه کردهاند. در سالهای اخیر «احمد محیط طباطبایی» و «احمد مسجدجامعی» تلاشهایی برای معرفی تهران داشتهاند، اما کتاب «خیابان صلح» بخشی از تلاشهایی است که فعالان فرهنگی برای معرفی بخشهایی از تهران در مقیاس ملی و بینالمللی جامعه کردهاند. به بهانه رونمایی از این اثر فرهنگی، با «امیررضا فرهبد» نویسنده کتاب درباره این اثر و خیابان «سیتیر» گفتوگو کردهایم.
- آقای فرهبد! چرا اسم کتابتان را خیابان صلح گذاشتید؟
خیابان سیتیر ویژگیهای منحصربهفردی دارد. این خیابان مأمن بسیاری از ادیان الهی بوده است. به جرئت میتوان گفت هیچ خیابانی در جهان وجود ندارد که در آن «کلیسا»، «کنیسه»، «آتشکده» و «مسجد» هریک به فواصل بسیار کوتاهی از یکدیگر بنا شده باشد. علاوه بر این، واقعه کنفرانس دول متفقین در تهران با حضور روزولت، چرچیل و استالین و تصمیمگیری برای پایان جنگ جهانی در این نشست سبب شد اسم کتاب را خیابان صلح بگذارم.
- یعنی این ویژگیها تنها دلیل شما برای نامگذاری خیابان به این نام بود؟
البته اینها از دلایل عمده است. اما دلایلی مانند وجود کافه نادری و مکانهای مشابه آنکه زمینه گفتوگو میان مردم با نخبگان آن دوران را فراهم کرده بود یا همنشینی چهرههای ادبی با نگاههای متضاد دور یک میز در این نامگذاری بیتأثیر نبود. کنار اینها وجود موزههایی که آثاری از مردمان ۶هزار سال قبل در آن وجود دارد یا ثبت بنایی مانند کاخ گلستان در فهرست یونسکو هم در این نامگذاری مؤثر بود.
- با وجود ویژگیهای خاص خیابان سیتیر به نظر میرسد کمتر کسی میداند که این خیابان چگونه شکل گرفته است. در کتاب خیابان صلح اشارهای به چگونگی شکلگیری این محور تاریخی شده است؟
انقلاب مشروطه فرصت استثنایی برای عرضاندام و مشارکت مردم در اداره امور کشور ایجاد کرد. آن زمان خیابان سیتیر شمال تهران محسوب میشد و وجود «ارگ» و «حصار ناصری» ارزش و موقعیت ویژهای به آن داده بود. پیروان ادیان و مذاهب مختلف در این خیابان زمینهایی داشتند و عدهای هم با خرید زمین در این خیابان تلاش کردند حضور خود را در آن ثابت کنند. سرمایهگذاریهای وسیع و ساختوسازهای جدید درخیابان سبب شد سیتیر تبدیل به خیابانی شود که برای ساکنانش هویتی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به ارمغان آورد.
- این سرمایهگذاری با چه هدفی انجام میشد؟ یعنی میخواستند امضایی از خود به جا بگذارند؟
بله همینطور است. مثلاً ارباب کیخسرو با پول تجارت در هندوستان، کار ساخت بنایی را شروع کرد که اکنون از آن بهعنوان موزه ملی ایران یاد میشود. این ساختوسازها بعضاً از سوی معماران برجستهای مانند «آندره گدار» انجام شده است.
- به عبارت دیگر، آنها میخواستند در دموکراسی آتی یا شکلگیری روابط قدرت یا به طور اجمالی در آینده ایران با ایجاد نمادی در خیابان سیتیر سهیم و حاضر باشند.
حقیقتش را بخواهید از این منظر و جنبه به خیابان سیتیر نگاه نکرده بودم. احساس میکنم این حرف شما درست است؛ چراکه خیابان سیتیر نمادهایی از نخستین تغییرات قرن جدید را در خود دارد. بهعنوان نمونه میدان مشق در این خیابان است. میدانی که در آن به ارتش ایران رژه رفتن آموزش داده و لباس متحدالشکل نظامیان نخستین بار در این مکان به تن سربازان پوشانده شد. یا نخستین سینماها و استودیوهای فیلمسازی مانند «میثاقیه» یا بیمارستانهای دولتی در آن تأسیس شد. حتی فرود نخستین هواپیما در سال ۱۲۹۲ در میدان مشق انجام شد؛ هر چند، سرانجام خوشی نداشت.
- خیابان صلح کتابی نفیس است که از سوی مرکز مطالعات شهرداری تهران در سال جاری منتشر شده است. این کتاب در چاپی اعلاء و چهاررنگ و در قالب ۱۶۴ صفحه مصور و در قطع رحلی منتشر شده است و نویسنده با عکسهایی که برخی از آنها برای نخستین بار در کتاب منتشر شده است هویت تاریخی خیابان سیتیر در منطقه۱۲ را واکاوی کرده است. کتاب در شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۸۰ هزار تومان در دسترس علاقهمندان است. نویسنده برای گردآوری کتاب ۱۸ ماه، زمان صرف کرده است.
- سیتیر؛ روایت عقب راندن استبداد
انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی به دلیل دخالتهای ارتشیان و دربار به درگیری کشید و کار به جایی رسید که پس از انتخاب ۸۰ نماینده، دکتر «مصدق» دستور توقف انتخابات در حوزههای باقیمانده را صادر کرد. مصدق برای جلوگیری از کارشکنیهای ارتش و دربار، از شاه خواست وزارت جنگ به دولت منتقل شود. مصدق بر این باور بود براساس قانون اساسی وزیران در برابر مجلس شورای ملی مسئولیت مشترک دارند و تعیین وزیر جنگ هم باید برعهده او باشد نه شاه.
پس از ۳ روز مذاکره، شاه درخواست مصدق را نپذیرفت و دکتر مصدق در۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ از نخستوزیری استعفا داد. مجلس، «قوامالسلطنه» را به نخستوزیری انتخاب و محمدرضاشاه حکم نخستوزیری را به نام او صادر کرد. مردم از برکناری دکتر مصدق خشمگین شدند. مصدق بامداد روز ۳۰ تیر، تظاهراتی چند هزار نفری با حضور هوادارانش را تدارک دید. بعدازظهر همان روز، حزب توده تظاهراتی دیگر را راهاندازی کرد.
نیروهای ارتش که به دستور شاه به خیابانهای تهران و اطراف مجلس و خیابان «قوام» آن زمان و «سیتیر» کنونی آمده بودند، برای سرکوبی تظاهرات به مردم شلیک کردند. به روایتی در این روز ۶۶ تظاهرکننده کشته شدند. شاه ناچار شد دوباره به نخستوزیری دکتر مصدق رضایت بدهد. مصدق در دوران نخست وزیری خود روز سیام تیر را تعطیل رسمی اعلام کرد.