میگوید برای همین سراغ حرفه پرستاری رفته است. مثل دیگر فرشتههای زمینی که لباس سپید به تن دارند و در خدمت همنوعانشان هستند، مهربان است. اما جنس مهربانیاش کمی فرق میکند، محبتش به بیماران، چه نوزاد یک روزه باشد و چه سالمند ۶۰ ساله، بوی مهر مادری میدهد. همین ویژگی، راز موفقیتش شده و باعث شده بارها در فهرست پرستاران نمونه قرار بگیرد. «اقدس بنهکانیان» سابقه ۳۳ سال پرستاری در بیمارستان مردم را دارد. خوشبرخورد است و مهربان. لحظهای لبخند از صورتش محو نمیشود. معتقد است، محبت بهترین وسیلهای است که به کمک آن میتوان به دل آدمها راه پیدا کرد. خاطرات زیادی از ۳ دهه فعالیتش در حرفه پرستاری دارد. به مناسبت روز پرستار سری به او زدیم و پای صحبتش نشستیم.
۳۳ سال یک عمر است برای کسی که روز و شبش را در مکان خاصی سر کند. آنجا برایش حکم خانه دوم را پیدا میکند. مثل بیمارستان مردم که برای بنهکانیان خانه دوم به شمار میآید. در اتاق سرپرستاری نشسته و مشغول رسیدگی به پروندههای بیماران است. چهرهاش آرام و نگاهش مهربان به نظر میرسد. درست همانطور که تعریفش را شنیده بودم. همکار یا بیمار برایش فرقی نمیکند، رفتارش مادرانه است. همین رمز موفقیت اوست. وقت ناهار را برای گفتوگو انتخاب کرده تا از وقت کاریاش کم نگذارد.
از خودش میگوید که عاشق حرفه پرستاری بوده و برای رسیدن به آرزویش خیلی تلاش کرده است. تعریف میکند: «پرستاری را از همان کودکی دوست داشتم. دلم میخواست از این طریق به دیگران کمک کنم. برای همین همه سعی خودم را به کار گرفتم تا در دانشگاه قبول شوم و شدم. از ترم اول در کنار تحصیل در بیمارستان کار میکردم. ابتدای امر پرستار بیمارستان سوانح سوختگی بودم و بعد به بیمارستان طرفه منتقل شدم. بعد از فارغالتحصیلی به بیمارستان مردم آمدم. الان ۳۳ سال است در این مکان درمانی خدمت میکنم.» او سوپروایزر بخش زنان و زایمان است. کمک کردن به مادران جوان را دوست دارد. از خوشحالیشان دلشاد و از ناراحتیشان دلگیر میشود.
- پرستار، سرباز آماده به خدمت
بنهکانیان از سختیهای کار پرستاری میگوید. از شب بیداریها، بیتابی بیماران و خستگی مفرطی که جسم و روح پرستاران را کسل میکند. او ادامه میدهد: «پرستار مثل سربازی است که همیشه باید آماده به خدمت باشد. اگر خودش با کولهباری از مشکلات مواجه باشد باید آن را پشت در بیمارستان بگذارد و وارد آنجا شود. خود من روزهای سختی را پشت سر گذاشتهام اما همکاران و بیماران به جز لبخند از من چیزی ندیدهاند.
بیمار حق خودش میداند که در شرایط آرام، دوره نقاهتش را بگذراند بیآن که بداند پرستار چه لحظاتی را سپری کرده است. پرستاری که در اتاق عمل کار میکند ممکن است برای یک عمل جراحی چندین ساعت سرپا بایستد.» او خاطره ناخوشایندی از رفتار همسر یکی از بیمارانش دارد و تعریف میکند: «بیماری داشتم که باید جراحی میشد. چند ساعت در اتاق عمل بود و به دلیل حاد بودن بیماری جراحیاش طولانی شد. همین همسرش را عصبی و نگران کرده بود. برای همین تا من را دید شروع به داد و فریاد کرد. سعی کردم او را آرام کنم اما او در عوض آب نیمخورده لیوانش را بهصورتم پاشید. حال او را درک میکردم. مادر بچههایش زیر تیغ جراحی بود. برای همین لبخند زدم و او را به حال خودش گذاشتم.»
- دغدغههای یک پرستار
صحبت بنهکانیان با جیغ یکی از بیماران، نیمهتمام میماند. بنهکانیان سریع خودش را به اتاق شماره ۴ میرساند. رنگ مادر جوان به سپیدی میزند. نوزادش از روی تخت با صورت به زمین افتاده است. بنهکانیان نوزاد را بلند میکند و دست به جمجمه او میکشد تا از سلامت سر او اطمینان حاصل کند. بعد هم از همکارش میخواهد دکتر متخصص کودکان را خبر کند. نوزاد را به اتاق نوزادان میبرند تا آزمایشهای لازم برای سلامتش را انجام دهند.
بنهکانیان به اتاق مادر برمیگردد. زن جوان بیوقفه گریه میکند و هیچکس نمیتواند آرامش کند. دست او را میگیرد و سعی میکند آرامش کند. سرزنش کردن مادر دردی را دوا نمیکند. برای همین بنهکانیان نیم ساعتی با مادر صحبت میکند تا زن آرام بگیرد. از اتاق بیرون میآید اما خودش نگران است. میگوید: «میبینید هر روز با اینگونه مشکلات مواجه هستیم. مادر بیاحتیاطی کرده و نوزاد را کنار دستش گذاشته است. از این موارد در بیمارستان کم نیست.
اتفاق دیگری که خیلی من را ناراحت میکند مادرهایی هستند که برای زایمان میآیند اما نوزادشان مرده به دنیا میآید. آرام کردن آنها خیلی سخت است. بیتابی میکنند. واکنش منفی نشان میدهند. گاه پیش میآید بیمار شرایط روحی مساعدی ندارد، البته این حالت بیشتر در مادران معتاد دیده میشود. هنگام درد برخورد نامناسبی با پرستاران دارند و به آنها توهین میکنند. چون هیچ مسکنی دردشان را تسکین نمیدهد. بهترین واکنش در مقابل رفتارشان فقط صبوری است.»
بنهکانیان علاوه بر اینکه پرستار نمونهای است، روانشناسی هم میداند. البته روانشناسی را تجربی یاد گرفته است. معتقد است یک پرستار زمانی موفق است که بتواند بیمارش را خوب روانکاوی و غصههایش را درک و مرهمی بر آن پیدا کند. او برای موفقیت در کارش از ترفندهای مادرانه استفاده میکند. همان شاهکلیدی که باعث شده در زمره پرستاران نمونه قرار بگیرد. او اشاره میکند که باید سری به بیماران بزند برای همین صحبتش را به پایان میرساند و در این حین از بخش نوزادان خبر میرسد که حال نوزاد آسیب دیده خوب است.