کوه رفتن ظاهرا گریز از شهر و فرهنگ صنعتی و پناه بردن به طبیعت و محیطهای کمتر دستخورده و دستکاری شده توسط ماشین و فرآیندهای مدرنیته است. از اینرو ظاهرا رابطه مدرنیته و کوه را باید خصمانه و تقابلی دانست. در واقع نیز آنچه کوه را اهمیت و ارزش میبخشد، تفاوتهای آن با شهر و محیط شهر است.
کوه جایی است که انسان شهرنشین میتواند برای لحظاتی به دوران کودکی و مراحل قبل از شهرنشین شدنش برگردد و چیزهایی را تجربه کند که دیگر در زندگی روزمره شهری خود آنها را نمیبیند.
کوه رفتن به مثابه نوعی هواخوری و تفریح ابتدا در دوره قاجار همزمان با توسعه شهر تهران شکل گرفت. جعفر شهری در جلد اول کتاب «تاریخ اجتماعی تهران» در قرن سیزدهم (1369: 108-110) توضیح میدهد که گرداگرد تهران را مناظری بود از باغات بزرگ و سبزیکاریهای سرسبز، مصفا و صیفی و دیگر محصولات. پیرامون تهران را باغها و روستاهای زیادی احاطه کرده بود. از اینرو در ابتدا فاصله زیادی بین شهر تهران و کوهها وجود داشت.
توسعه تدریجی شهر تهران باعث از میان رفتن این روستاها و مزارع و همچنین نزدیک شدن به کوهپایه شد. بنابراین کوه رفتن برای هواخوری و خوشگذرانی در تهران پدیدهای است متاخر و سابقه آن به توسعه شهر تهران به مثابه خاستگاه مدرنیته ایرانی بر میگردد.
طی 150 سال گذشته با گسترش شهر تهران و افزایش جمعیت آن و تحولات دیگر شهر، چگونگی و نوع و میزان کوه رفتن مردم نیز متناسب با تغییرات گوناگون تغییر کرده است. یکی از مهمترین تغییرات معنای کوه رفتن است.
به علاوه کوه رفتن با هدف متناسبسازی اندام، تنظیم کلسترول خون و جلوگیری از بیماریهای زندگی شهری و صنعتی از جمله متاخرترین وجوه کوه رفتن مدرن ایرانیها و تهرانیها است. اساسا توجه به بدن به مثابه ابژهای قابل شناخت و تحت سلطه و کنترل فرد، پدیدهای مدرن است!
با رشد فرآیند فردی شدن، میل به تناسب اندام، متناسب با ارزشهای مدرن، پارهای از مدرنیته است. از اینرو کوه رفتن با هدف سالمسازی بدن و لاغر شدن را باید نوعی ممارست در مدرنیته دانست ولی این جنبه از کوه رفتن را میتوان آشکارترین وجه مدرن آن دانست. ترکیب جمعیتی کسانی که به کوه میآیند و ویژگیهای اجتماعی آنها نیز، بیانگر وجوه دیگر نسبت بین کوه رفتن و مدرنیته است.
بیشتر کسانی که به کوه میروند، از طبقه متوسط شهری و بالاتر هستند. جامعه ایران از نظر تاریخی فاقد طبقه متوسط بوده است. ایران تا همین اواخر معمولا متشکل از درصد ناچیزی از نخبگان سیاسی (نظامیان، روحانیان، درباریان) و نخبگان اقتصادی (ملاکان و بازاریان و خوانین) و همچنین بیشتر دهقانان فقیر روستایی بوده است. آبراهامیان، اشرف و بسیاری از محققان دیگر نیز بر این نکته تأکید داشتهاند که طبقه متوسط شهری تنها از دوره رضاشاه به بعد در ایران شروع به گسترش کرد.
* استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی