«در آمریکا از پایه اول ابتدایی نحوه نوشتن مقاله را تعلیم میدهند و تا سطح دانشگاه از آن به عنوان ابزاری برای سنجش توانایی تحصیلی استفاده میکنند».
این گزاره خبری را خانم ماساکو واتانابه، استاد مطالعات تطبیقی در زمینه سبکهای اندیشه و آموزش و پرورش در کتاب «پرورش هنر استدلال: الگوهای تبیین اندیشه در فرهنگ آموزش ژاپن و آمریکا» (1391: 35) مینویسد.
میخواهم از همین گزاره کلیدی برای معرفی این کتاب که در پاییز 1391 به زبان فارسی ترجمه و منتشر شد استفاده کنم. مترجمان کتاب پیشگفتار عالمانهای در زمینه معرفی ایدههای کانونی این کتاب نوشتهاند. نمیخواهم تمام 370 صحفه این کتاب سرشار از ایدههای نو و ضروری را خلاصه یا معرفی کنم. بلکه میخواهم بگویم چرا این کتاب برای جامعه ما ضروری است و باید آن را با دقت بخوانیم و درباره آن به نحو جدی تأمل کنیم.
اگر از من بپرسند چرا آمریکا توانایی تولید بیش از پنجاه درصد علم جهان را بر عهده دارد و مقام نخست در این زمینه از آن اوست، اما ژاپن دومین اقتصاد جهان در رتبه پنجم ایستاده است، میگویم عوامل زیادی در این زمینه دخالت دارند، اما یکی از این عوامل چگونگی آموزش «درس انشانویسی» و به طور کلی نوشتن است. اگر بخواهیم ژاپن و آمریکا را از نظر علوم انسانی و اجتماعی مقایسه کنیم، فاصله آنها بسیار بیش از این حرفهاست.
ژاپن در حوزه علوم انسانی و اجتماعی اساساً فاقد «سنت مشخص» و جایگاه قابل بیان در مقایسه با «سنت فکری انگلوساکسون» است. این که چرا آمریکاییها در اغلب حوزههای علوم انسانی و اجتماعی سبک تفکر ویژهای دارند و از مراکز اصلی تولید و ترویج اندیشهاند، قطعاً علل مختلف تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد. بی آن که بخواهم همه علل را به یکی از آنها تقلیل دهم، معتقدم شیوه تفکر و آموزش آمریکایی در درس انشا یکی از این علل است.
خانم واتانابه در کتاب «پرورش هنر استدلال» چشم ما را به دنیای «فرهنگ انشانویسی» در دو نظام آموزشی کاملاً متفاوت یعنی ژاپن و آمریکا باز میکند. تفاوتهای این دو دنیا و دو فرهنگ را مترجمان کتاب در پیشگفتار نشان دادهاند. برای مثال، «در فرهنگ ژاپنی، مسئولیت شنونده یا خواننده در درک مطلب، تشخیص مفاهیم و درک معانی بیشتر از گوینده یا نویسنده است؛ در حالی که در فرهنگ آمریکایی میزان مسئولیت گوینده یا نویسنده بیش از شنونده است» (ص 14). همچنین «در ژاپن، فرایند توصیف و تبیین پدیدهها مبتنی بر توالی زمان رخدادهاست و معمولاً از گذشته شروع میشود و به حال و آینده میرسد. از این رو، «گذشته» و مسیر تحول آن وزن سنگینی در توصیف و تفسیر وقایع دارد. در صورتی که در آمریکا فرایند تبیین پدیدهها مبتنی بر رابطه علت و معلولی در میان رخدادهاست، «آینده» وزن سنگینی در نگاه به تبیین وقایع دارد و بالطبع، نتیجه و پیامد رویدادها، دارای اهمیت ویژه ای است» (16). همچنین گفته شده است ژاپنیها در آموزش «تکلیف اندیش و وظیفه مدارند و به مهارتهای شنیدن بیش از گفتن اهمیت میدهند. از این نظر نیز با آمریکاییهای نتیجه گرا و حق اندیش و حقوق مدار متفاوت اند (ص 19).
خانم واتانابه در سراسر مطالعه مردم نگارانهاش این تفاوتهای فرهنگی در نظام آموزشی آمریکا و ژاپن را با تکیه بر درس انشانویسی نشان میدهد.
واتانابه با «مشاهده میدانی» طولانی مدت در کلاسهای درس پایههای پنجم و ششم مدارس ابتدایی آمریکا و ژاپن، نه تنها به مقایسه «سبکهای استدلال» و «الگوهای تبیین اندیشه» در دو فرهنگ میپردازد، بلکه نمونهای بسیار بدیع و جذاب از رویکرد مردم نگاری در مطالعه آموزش برای ما خلق میکند. واتانابه نشان میدهد که ژاپنیها و آمریکاییها درکهای متفاوتی از مقوله زمان، شیوه اندیشیدن، مقوله مهم «خلاقیت»، سبکهای نوشتار، و به ویژه نحوه تدریس و آموزش انشانویسی، و حتی معنی و معیار «الگوی صحیح رفتار» دارند. این تفاوتها در کلیت نظام آموزشی و به ویژه در زمینه نوشتن و انشا بروز کرده است.
این کتاب برای مردم و نظام آموزشی ایران حاوی درسهای آموزنده بسیاری است. درسهایی را که از این کتاب برای نظام آموزشی ما میتوان گرفت، توضیح میدهم.
• «درس پژوهی» از جمله حیطههای معرفتی بسیار ضروری است که میتوان از آن برای اصلاح نظام آموزشی کمک گرفت. تحولات اخیر در زمینه توسعه رویکرد کیفی و به ویژه مردم نگاری در مطالعات آموزش دستاوردهای بزرگی برای کمک به اصلاح و بهسازی نظامهای آموزشی کرده است. در کتاب «پرورش هنر استدلال» میتوان به وضوح کارآمدی و سودمندی مردم نگاری در زمینه درس پژوهی را مشاهده کرد. اولین مقاله را دکتر سرکار آرانی در سال 1378 در این زمینه نوشت و آن را به پژوهشگران آموزشی و معلمان ایران معرفی کرد و خود همراه آنها آن را به اجرا گذاشت. در این سالها درس پژوهی در ایران ترویج شده است و علاقهمندان بسیاری به ویژه درمیان پژوهشگران آموزش ریاضی پیدا کرده است.
• بررسیهای تطبیقی و بین فرهنگی یکی از مهمترین راهبردهای روش شناختی در مطالعات آموزش است. کاربرد مردم نگاری در این نوع مطالعات سالهاست که نتایج بزرگی هم در زمینههای نظری و هم در حوزه عملی داشته است. دکتر سرکار آرانی خود از برجستهترین صاحبنظران جهانی این حوزه است. این رویکرد در ایران رهروان بیشتری را میطلبد. این کتاب نشان میدهد از طریق بررسی درس انشانویسی میتوان کلیت فرهنگ دو جامعه آمریکا و ژاپن را مطالعه کرد. در عین حال این مطالعه دستاوردهای نظری، روش شناختی و عملی چشمگیری دارد.
• کتاب «پرورش هنر استدلال» برای من این ارزش را دارد که اهمیت انشا، نویسندگی و نوشتن را در متن و بطن بزرگ ترین ابرقدرت جهان ببینم. کتاب نشان میدهد که نظام آموزشی آمریکا حساسیت شگفت انگیزی در تدریس و آموزش درس انشانویسی دارد. در نظام آموزشی آمریکا «شرط ورود به دوره راهنمای» موفقیت در درس انشا است (ص 104). دقت شود در اینجا نمره قبولی به معنای شرط موفقیت نیست بلکه «توانایی در انشانویسی پیش شرط لازم برای ورود به دوره راهنمای میداند» (107ص). اما نکته فقط این نیست، بلکه اهمیت درس انشا در «کیفیت آموزش» آن است که انتظار میرود دانش آموزان شیوه درستِ مقاله نویسی را در این درس بیاموزند.
• در نظام آموزشی آمریکا «توانایی نوشتن مطالب مقاله وار سنگ محکی برای ارزیابی تحصیلی است» (همان 107). این جمله برای من ناباورانه است زیرا در نظام آموزشی که من درس خواندهام و اکنون تدریس میکنم نه تنها در دوره «آموزش عمومی»، حتی در دوره «آموزش عالی» نیز موفقیت تحصیلی را بر اساس نمره میسنجند نه توانایی نوشتن. البته نمره درس انشا برای دانش آموزان آمریکایی بسیار مهم است: «از آنجا که نمره درس انشانویسی در معدل کل تأثیر زیادی دارد، دانش آموزان نیز نگاه خاصی به این درس دارند» (112ص).
• خلاقیت در نظام آموزشی آمریکا مهمترین معیار است. خلاقیت در درس انشا عبارت است از «توانایی دانش آموزان در ترسیم شرایط واقعی عصر» (ص106) و «دانش آموزان باید از نوشتن درباره چیزهای کاملاً غیر واقعی بپرهیزند» (همان). این امر یعنی یاد بگیریم به واقعیتهای زندگی توجه کنیم و توانایی توصیف تجربه های زندگی خود را به دست آوریم. نوعی تمرین دانشمندی از دوران مدرسه.
• درس انشانویسی فرصتی برای یادگیری طیف وسیعی از انواع مهارتهای نوشتن مانند نوشتن «نامه اداری»، «مقاله نویسی»، «نوشتن کارنامه تحصیلی» (رزومه)، «انشا خلاقه» برای توصیف احساسات و عواطف شخصی، و امثال اینهاست. «متنوع بودن انشاهای دانش آموزان آمریکایی» از جمله کشفیات خانم ماساکو واتانابه است (ص 118). این تنوع هم در سبک و قالب و هم در محتوای انشاهاست.
• در نظام آموزشی آمریکا تکنیکهای نوشتن و انشانویسی به نحو آگاهانه، حساب شده و دقیقی به دانش آموزان آموزش داده میشود. این نکته را در سراسر کتاب خانم واتانابه عزیز میتوان دید.
• در کلاسهای درس انشانویسی آمریکایی خلاقیت چیزی است که باید به دانش آموزان یاد داده شود. یک دانش آموز آمریکایی باید نشان دهد که «منحصر به فرد است».
• دانش آموزان آمریکایی از نعمت عجیبی به نام «آزاد بودن در نوشتن» برخوردارند. (ص 142). این آزادی هم در زمینه موضوعات و محتوای انشاهاست و هم در زمینه سبک نگارش آنها. اساساً برای آزاد گذاشتن دانش آموزان در نوشتن، تنوع سبک ها و قالب های نوشتن در مدارس آمریکا رواج دارد. «دانش آموز برای بیان ایده هایش، مناسب ترین و تأثیرگذارترین سبک را انتخاب می کند» (142ص). آنها میدانند «دانش آموزی که فقط یک سبک را فرا گرفته است، مسلماً در نوشتن آزادای عمل ندارد و ناچار است هنگام نوشتن همواره از همان سبک استفاده کند. به عبارت دیگر، فراگیری چندین سبک مختلف جزء لاینفک داشتن آزادی عمل در نحوه نگارش و بیان است» (143ص).
• درس انشانویسی در مدارس آمریکا نه تنها فرصت اساسی برای آموزش نوشتن بلکه فرصتی برای یادگیری تفکر انتقادی و اندیشیدن است. «در کلاس های آمریکا نیز دانش آموزان علاوه بر تمرین سبک های مختلف، در جلسات نقد و انتقاد درباره انشای یکدیگر قضاوت و تبادل نظر می کنند و از این طریق، مهارت های انتقاد کردن در آنها پرورش می یابد» (171ص).
من درسهایی که میتوان از کتاب «پرورش هنر استدلال» خانم واتانابه را در همین جا تمام میکنم، اگرچه صرفا بخش کوچکی از آنچه از این کتاب میتوان آموخت را بیان کردم.