برای آنها قرمز رنگ نان است. حتی یک ثانیه را هم از دست نمیدهند و به محض توقف خودروها از حاشیه بلوار به بطن خیابان سرریز میشوند. پسربچهها به جان شیشه اتومبیلها میافتند و دختر بچهها با فال و بستههای کوچک دستمال کاغذی سراغ رانندهها و سرنشینان خودروها میروند. در کارشان هر لحظه و هر ثانیه ارزشمند است. گاهی این ثانیههای ارزشمند را روی یک خودرو سرمایهگذاری میکنند و آنقدر پاپی طرف میشوند تا چیزی گیرشان بیاید. بعضی اوقات هم به سرعت از این خودرو به سمت خودرو دیگر میروند.
در کارشان آنقدر خبره شدهاند که با یک نگاه گذرا و روانشناسانه مخاطبشان را آنالیز میکنند و میفهمند که از او پول و پلهای در میآید یا نه! اما چراغ سبز برای بچههای کار و دستفروش سر چهارراه زنگ تفریح و خنده است. چنان گرم شوخی و بازی میشوند که بلوار را روی سرشان میگذارند و صدای خندهشان فضا را پر میکند. از میان همه رنگها زندگی بچههای کار سر چهارراه فقط در ۳ رنگ خلاصه میشود. سبز و قرمز مفهوم دارد و بقیه رنگها مانند زرد، ثانیهها و لحظههای بیمعنایی هستند که بیهوده و دردناک و چشم به راه میسوزانند و میگذرند.
شرایط بد کودکان زمانی نگرانکنندهتر میشود که شاهد افزایش چشمگیرآنها هستیم. از جمله در منطقه ۲۱ و محله تهرانسر که تعداد و پاتوقهای آنها رو به افزایش است. از جمله میتوان به تقاطع بلوار اصلی تهرانسر و بلوار یاس اشاره کرد که بچههای کار، زندگی و کودکیشان را با رنگهای چراغ راهنمایی و رانندگی سر چهارراه تنظیم کردهاند. این مسئلهای است که مردم محله هم بارها آن را به همشهری محله منعکس کرده و گزارش دادهاند.
اما خب مشکل بزرگ اینجا است که جمعآوری، نگهداری و حمایت از کودکانکار سر چهارراهها یک متولی و مسئول مشخص ندارد و هرکدام از سازمانها توپ را در زمین دیگری میاندازد! «داود حاجاسفندیاری» دبیر شورایاری محله باشگاه نفت تهرانسر میگوید: «در پیگیریهایی که داشتهایم اعلام کردند ۱۸ سازمان مختلف از جمله شهرداری، نیروی انتظامی، بهزیستی و کمیته امداد هر کدام باید گوشهای از کار را بگیرند اما چون این موضوع یک متولی مشخص ندارد به حال خودش رها شده است، تعداد کودکان کار در محله تهرانسر افزایش پیدا کرده و آنها از مناطق و محلههای دیگر برای استفاده از ظرفیت ترافیکی منطقه به اینجا میآیند.»