اما این بار قرار است همان محل با دل بزرگ اما دستان کوچکشان برای همیشه سبز شود. چشمانشان از شادی برق میزند وقتی کارتهای به روبان آویخته شده را با نام خودشان به درخت آویز میکنند. در روزهای پایانی اسفند که با نام درختکاری پیوند خورده، با جمعی از کودکانکار و خیابان همراه میشویم. آنها با کمک شهرداری هرکدام یک نهال با نام خودشان کاشتند. نهالی که بهترین اتفاق زندگی را برایشان رقم زد...
- «محمود سپایانی» کارشناس و مدیر آسیبهای اجتماعی منطقه
- بهانهای برای ایجاد حس تعلق به شهر
«محمود سپایانی» چهرهای که تقریباً برای کودکانکار غریبه نیست. او کارشناس اداره آسیبهای اجتماعی منطقه است که زمان زیادی را با این کودکان میگذراند. با مهربانی و احتیاط خاصی دربارهشان حرف میزند. هرازگاهی برنامههایی برای حمایت از آنها در نظر میگیرد. ایده جمع کردن کودکانکار و کاشت درخت به نام خودشان هم توسط او شکل گرفته. میدان بهداری، زیر پل جوادیه محلی است که فضای سبز آن برای درختکاری کودکانکار در نظر گرفته شده است. او با اشاره به انتخاب این مکان برای درختکاری میگوید:
«این مکان جزو نقاط آسیبپذیر منطقه ۱۱ است که با منطقه ۱۶همجوار و نقطهای است که کودکان از آن راهی مرکز شهر میشوند.» کودکان با کاورهایی که بر تن دارند و کارتهایی که بر گردنشان آویزان شده از راه میرسند. سپایانی میگوید: «همزمان با کاشت نهال، کارتی با نام خودشان که در گردن دارند درآورده و به درخت آویزان میکنند. با کاشت نهالی که خودشان در اینجا میکارند، حس تعلقشان به شهر و منطقه بیشتر میشود.»
مشارکتجویی و مشارکتپذیری شهروندان و کودکانکار، مسئولیتپذیری و عرق شهروندی به آنها و ایجاد نشاط اجتماعی هدفی است که این طرح دنبال میکند. جالب است بدانید قرار است کودکان خود در نگهداشت درختانشان مشارکت کنند. سپایانی میافزاید: «کلینیک گل و گیاه آموزشهای کاشت و نگهداشت درختان را به کودکان آموزش میدهد. آنها بچههای جسوریاند که خود به توانمندی رسیدهاند پس میتوانند هفته یا ۲ هفته یکبار به درختشان سر بزنند و در کاربرگهایی که به آنها داده میشود، نحوه رشد درخت را بنویسند. بچهها در صورت وجود آفت یا عدم آبیاری مناسب درختشان با ۱۳۷ تماس میگیرند.»
- «محمدجواد رشیدی» معاون اجتماعی و فرهنگی شهردار منطقه خبر داد
- راهاندازی مرکز پرتو ویژه کودکانکار و خیابان
کودکان کار پس از کاشت درخت و آبیاری آن در نهایت مسیر پل جوادیه، میدان بهداری و خیابان شوش، میدان راهآهن را سپری کردند تا در نهایت به ساختمانی برسند که در آینده نزدیک قرار است مرکزی برای آنها باشد. معاون اجتماعی فرهنگی شهردار منطقه هم که از ابتدای برنامه در بین کودکانکار و حالا با حضور بچهها در این مرکز حاضر شده بود از راهاندازی مرکز پرتو در منطقه ۱۱ خبر میدهد و در اینباره میگوید:
«این ساختمان دو طبقه با مساحت تقریبی ۸۰۰متر در شرق میدان راهآهن که بیش از این در اختیار سازمان شیلات بود، بهعنوان مرکز پرتو برای کودکانکار اختصاص یافته که پس از تجهیز و نوسازی در ابتدای سال ۹۸ راهاندازی میشود. با راهاندازی این مرکز شاهد فعالیتهای چشمگیری در حوزه آموزش، فرهنگسازی و کارآفرینی کودکانکار با توجه به استعدادهای آنها خواهیم بود تا بخشی از آسیبهای مرتبط با آنها کنترل شود.» تحصیل کودکانکار موضوع مهمی است که «محمدجواد رشیدی» به آن میپردازد و خبر خوشی به کودکان میدهد: «با هماهنگی آموزش و پرورش از فضای مرکز پرتو برای تحصیل کودکانکار ایرانی و حتی اتباع افغان بهرهبرداری میکنیم.»
- دستهای کوچک، همتهای بلند
- امروز بهترین اتفاق زندگیام بوده
خوشحال است و خندان، چون امروز بهترین اتفاق زندگیاش رقم خورده است. «افشار سعیدی» ۱۰ سال دارد. وقتی نهال را دستش میدهند تا بکارد و اسم خودش را بر آن آویزان کند، در نگاهش اعتماد به نفس عجیبی نمایان است. با خندهای که از عمق وجودش بلند میشود خاطره کوتاهی را به یاد میآورد: «بیش از این یکبار دیگر به همراه پدرم درخت کاشتهام. وقتی میخواستم نهال را بردارم ماری زیر پایم بود که از روی زمین خودش را به سمت من کشاند. پدرم با بیل از راه رسید و او را کشت. شانس آوردم که نیشم نزد.» افشار آرزو میکند کسی نهالش را در نیاورد تا بتواند به آن آب بدهد.
- دستانی کوچک اما قدرتمند
«همایون» ۶ ساله کنار خالهاش ایستاده است. دستان کوچک اما قدرتمندش طوری بیل را گرفته که همه را خیره کرده. او بیل زدن را چندین بار تکرار میکند و هر بار احساس میکنیم بیل از دست او میافتد اما نه تنها نمیافتد بلکه در ادامه آبپاش را برمیدارد و تا آخر به پای نهالش میریزد. سختیهای زندگی از همین حالا از او مردی بزرگ ساخته. او از سال گذشته به همراه خالهاش فال میفروشد.
- درختان هدیه خدا هستند
از کودکی در خیابان کار کرده و کمک خرج خانواده بوده است. حالا اما علاوه بر اینکه از سالمندان نگهداری میکند، آموزشگاه خیاطی میرود تا بتواند در کنار کار مهارتی را کسب کند. به امید روزی که به قول خودش صاحب کار خودش شود. «مونا» ۱۷ سال دارد و خوب حرف میزند. آن چنان که انگار از روی نوشته جملاتش را برایمان میخواند. میگوید دوست دارد مردم جملاتش را بخوانند: «با کاشت یک درخت میتوانیم زندگی چند نفر را در آینده نجات دهیم. درخت باعث میشود هوا پاک شود و سالمندان تنفس پاک داشته باشند.
آدمها دوست دارند جایی سفر کنند که سرسبزی و زیبایی باشد پس با کاشت درخت میتوانیم سرسبزی و زیبایی شهرمان را بیشتر کنیم. کاشت درخت موجب اکسیژن بیشتر و کم شدن مشکل تنفسی برای کودکان میشود.» او معتقد است: «طبیعت هدیهای از طرف خداست ما با قطع کردن درخت این هدیه زیبا را از دست میدهیم. از شهروندان میخواهم کمتر سیگار بکشند و تنه درختان را آتش نزنند.»
- با کاشت درخت احساس قدرت کردم
در مترو آدامس میفروشد. ۱۴ سال دارد و در کلاس هفتم درس میخواند. پدرش تصادف کرده و حالا او کمک خرج خانواده است. «محمدرضا قلعهنوعی» به زیبایی بیل را میگیرد و زمین را برای کاشت درخت آماده میکند. میگوید: «پدرم گل و گیاه فروش بوده و تا به حال درختان زیادی کاشتهام. با آبیاری و رسیدگی به درخت آشنا هستم.» «ابوالفضل» دوست محمدرضا و ۱۲ سال دارد. او هم در مترو آدامس و لواشک و پاستیل میفروشد. با اشتیاقی که در چشمانش دارد میگوید: «احساس قدرت میکنم چون نخستین بار است که درخت میکارم. خانهمان در شهرک شریعتی است. از مترو میآیم زیر پل جوادیه به درختم سر میزنم بعد به خانه میروم.»
- کاش کسی درختم را قطع نکند
اسمش «نمیره» و ۱۲ سال دارد. تا یک سال گذشته با ۲ خواهر بزرگترش دستفروشی و فال و بیسکوییت فروخته است. امسال اما مادرش او را به درس خواندن ترغیب کرده است. اگرچه میگوید: «دوست دارم کار نکنم، اما مادرم توان کار کردن ندارد و پدرم هم در بازار باربر است و نمیتواند خرج ۸ نفرمان را دربیاورد.» او اما امروز به همراه خواهرانش به این برنامه آمده و خوشحال است از اینکه توانسته یک درخت بکارد و میگوید کاش کسی آن را قطع نکند.