حمیدرضابوجاریان-خبرنگار: «عودلاجان» تا اواسط دوره «پهلوی» اعتبار اجتماعی خود را حفظ کرد. اما پس از دگرگونی‌های بزرگ اجتماعی و شهری که در دهه ۴۰ رخ داد، به تدریج از اهمیتش کاسته شد.

کوچه «برازجان» نیز از این سرنوشت عودلاجان بی‌نصیب نبود و برخی بازماندگان از سلطنت «قاجاریه» که در این کوچه، خانه‌های بزرگی داشتند کم‌کم بار و بندیل بستند و از آن «برازجان» رفتند. این روند سبب شد کوچه برازجان و عودلاجان از یک محله اعیان‌نشین تبدیل به محقر در جوار بازار تهران شود و برخی خانه‌های قدیمی و آنهایی که مالکانشان ملک را رها کرده بودند به مکان امنی برای حضور معتادان تبدیل شود. اما به تازگی شهرداری تهران و منطقه ۱۲ طرحی را در دستور کار خود قرار داده‌اند که در آن احیای بافت‌های واجد ارزش‌های تاریخی و فرهنگی در آن قرار گرفته است. بازگرداندن زندگی به قلب تاریخی پایتخت و محدوده برازجان هم یکی از این طرح‌هاست که برای اجرا شدن آن «نوروزگاه» منطقه در این محدوده پرآسیب اجرا شد. به بهانه باززنده‌سازی این محدوده با برخی ساکنان و کاسبان درباره گذشته کوچه پرسیده‌ایم و از مسئولان شهری درباره برنامه‌هایشان در بافت کوچه برازجان سؤال پرسیدیم.


خیابان مصطفی خمینی(ره)، نرسیده به سرچشمه، بن‌بست برازجان. این نشانی یکی از پرآسیب‌ترین کوچه‌های قلب تاریخی تهران است. برای رسیدن به بن‌بست، کمی پرس‌وجو می‌کنیم و خیلی زود نشانی را پیدا می‌کنیم. در هر سوی ابتدای کوچه مغازه‌هایی فعال هستند که بی‌اعتنا به تغییرات انجام شده در بن‌بست برازجان کار خود را می‌کنند. برای وارد شدن به بن‌بست باید از کوچه‌ای تنگ و باریک عبور کرد. پیش از ورود به محوطه‌ای که اسمش را میدان برازجان گذاشته‌اند، چند طرح تبلیغاتی نظرها را به سوی خود جلب می‌کند؛ طرح‌های پیشنهادی شهرداری برای تبدیل کردن این میدان به مکانی تازه، یکی طرح بازارچه است و دیگری فرهنگسرا. کمی بعدتر متوجه می‌شویم اندک ساکنان بن‌بست برازجان یا همان میدان برازجان خبر ندارند که قرار است چه طرحی در این محدوده که اینک تبدیل به زمین فراخی شده است، اجرا شود.

نگهبان در بدو ورود به استقبالمان می‌آید. او از نیروهای خدمات فضای سبز است و از صبح تا ساعت ۱۸ در کانکسی که برای نگهبانی برایش در نظر گرفته‌اند، ورود و خروج را کنترل می‌کند. پس از کمی احوالپرسی وارد محوطه‌ای که شن‌ریزی شده می‌شویم. گلدان‌های زیادی در محوطه گذاشته شده است و دور چند درخت توت را باغچه‌های کوچکی درست کرده‌اند تا به فضای به نسبت زمخت محیط نشاط بدهد. دور تا دور جداره‌هایی سیمانی و آجری پیرامون محوطه ردی از تاریخ را می‌توان پیدا کرد؛ از گچبری‌های آنچنانی تا شومینه‌هایی با نقش و نگارهای زیبا. مسیری شبیه پیاده‌رو درست شده تا بدون فرو رفتن در سنگریزه‌ها بتوان محوطه بزرگی را پیمود تا هم جداره‌ها را دید هم نقاشی‌های اجرا شده روی آن را.

در گوشه‌ای دیگر هنوز رد حضور بی‌خانمان‌ها و معتادان دیده می‌شود. هرچند تلاش شده است با زدن پارچه‌های بزرگ این قسمت از نگاه گردشگران پنهان بماند اما این تلاش آن‌چنان هم موفق نبوده است. در گوشه‌ای سرویس‌های بهداشتی سیار نصب شده است تا گردشگران از آن استفاده کنند اما بیشتر کاسبان اطراف، مشتری سرویس‌ها هستند. با وجود وسعت زیاد، جای خالی دکل‌های روشنایی احساس می‌شود و هنوز خبری از نصب روشنایی نیست. اگر روشنایی هم نصب شود مشکلاتی که در برازجان هست کمتر از قبل خواهد شد.  

  • طرح‌های مناسب اجرا کنند 

«یکی می‌گوید قرار است در کوچه برازجان فرهنگسرا بسازند و یکی دیگر می‌گوید قرار است بازارچه ساخته شود. از نظر من که ۲۰ سال است در ابتدای کوچه کسب و کار دارم فرقی ندارد چه چیزی قرار است ساخته شود فقط مهم این است که هرچه زودتر وضع کوچه از حالتی که درگذشته بوده است تغییر و سامان پیدا کند. » این حرف را «محمد دیلمی» صاحب آخرین واحد به بن‌بست برازجان می‌زند. او ۲۰ سال است که در این کوچه در کار چاپ و تولید محصولات چاپی است. او یکی از زخم‌خورده‌های وضع نابسامان کوچه است: «مدت‌هاست امنیت ازکوچه برازجان رفته و این محل پاتوق معتادان، افراد فراری از خانه، سارقان و هر نوع خلافکار دیگری که فکرش را کنید، شده بود.

همین پاتوق شدن به کسبم خسارت زده و علاوه بر پراندن مشتری‌ها، موجب سرقت بخشی از تجهیزات مغازه‌ام شد که ۴۰۰ میلیون تومان ارزش داشت. » او ادامه می‌دهد: «کوچه آنقدر ناامن بود که زنان و بچه‌هایی که در معدود خانه‌های باقیمانده زندگی می‌کنند، امنیت نداشتند. بارها با کمک کارگرانم به کمک مردمی که مورد خفتگیری قرار گرفته بودند رفته و گرفتار شده‌ها را نجات دادیم. » دیلمی از مرگ چند مصرف‌کننده مواد در بن‌بست برازجان هم سخن به میان می‌آورد: «چندین بار اجساد معتادانی که به دلیل سوءمصرف مواد جانشان را از دست داده بودند، در خرابه‌های کوچه پیدا کردیم. این موضوع بارها اتفاق افتاده است اما خوشبختانه مدتی است که دیگر خبری از افراد مسئله‌دار نیست. » 

  • شهردار منطقه:
  • مجموعه آسیب‌های اجتماعی به مرکز گردشگری تبدیل می‌شود

محدوده برازجان سال‌ها است با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کرد. همان‌گونه که کاسبان و ساکنان آن درباره محله گفتند، آسیب‌های اجتماعی در آن بیداد می‌کرد. اما امسال این محدوده که تا مدت‌ها مهمانی به جز معتادان و افراد مسئله‌دار نداشت، گردشگرانی را به خود دید که جان تازه‌ای به آن دادند. شهردار منطقه در این‌باره می‌گوید: «محدوده‌ برازجان نزدیک به ۱۵ سال است دچار تهدیدها و آسیب‌هاست و نیاز دارد تک تک شهروندان در هر نقش، لباس و وظیفه‌ای که هستند برای بهبود وضعیت این قلب ناراحت و غمگین کمک کنند. » «علی‌محمد سعادتی» ادامه می‌دهد: «می‌گویند شهرها، مردم و مردم تاریخ شهر را می‌سازند. هویت و فرهنگ این سرزمین به‌ویژه تهران و قلب آن در منطقه ۱۲ و محدوده‌ای مانند عودلاجان و برازجان سالیان سال موجب افتخار ایرانیان و شهروندان پایتخت بوده است.

اکنون این قلب دچار مکافات و ناملایمات روزگار شده است. اکنون نوبت ماست که به او لطف کنیم و شهرمان را دوست داشته باشیم و از آن مراقبت کنیم. » سعادتی با بیان اینکه شهرداری منطقه ۱۲ برنامه‌های مختلفی را برای احیای این محدوده اجرا کرده است، ادامه داد: «همین برنامه‌ها خیلی از موقعیت‌های شهر مانند محدوده برازجان را به بسیاری از تهرانی‌ها نشان داد. شاید کمتر کسی به‌جز اهالی کوچه برازجان، پیش از این، در این خرابه‌ها حضور پیدا کرده باشند. محدوده برازجان زباله‌دانی از آسیب‌های اجتماعی و موقعیت‌های خطرناک بود. اینک با تلاش‌هایی که برای تغییر این محل انجام شده است، محل خطرناک گذشته به مکانی برای برگزاری کنسرت در ایام نوروز تبدیل شد. در قالب طرح استقبال از بهار، بهسازی این محیط و جذب گردشگر در دستور کار شهرداری قرار گرفت و با قرار دادن ۸۴ گلدان گل، ۲ دستگاه پرتابل بهداشتی و ایجاد مسیر تردد عابرپیاده، فضای جدیدی در این محدوده اجرا شده است. »

  • تکلیف ساکنان را روشن کنند 

تعداد ساکنان بن‌بست برازجان کم شده است. غیر از چند خانه در انتهای کوچه، تقریباً خانه مسکونی باقی نمانده است. برای همین‌ تردد در کوچه به حداقل خود رسیده است و برای پیدا کردن کسی که بتواند درباره محله با ما حرف بزند، مقداری زمان می‌برد. پس از انتظاری طولانی، پیرمردی که دستش مملو از کیسه‌های پلاستیک حاوی مواد غذایی است از راه می‌رسد. خودش را «غلامحسن آقایی» معرفی می‌کند و از سکونت ۳۰ ساله‌اش در بن‌بست برازجان برایمان می‌گوید. او دل پری از گذشته دارد: «۳۰ سال پیش همه چیز مرتب بود. مدرسه کنار خانه ما فعال بود و دانش‌آموزان به آن رفت‌وآمد داشتند. خانه‌های مسکونی زیادی بود و جمعیت در کوچه موج می‌زد. » او با دست به قسمتی از کوچه که دیگر نشانی از خانه در آن وجود ندارد اشاره می‌کند و می‌گوید: «قسمت انتهایی کوچه خانه‌ای بزرگ وجود داشت که به آن خانه «باغی» می‌گفتند. خانه باغی اتاق‌های زیادی داشت و ۱۰ خانوار در آن ساکن بودند. خانه‌هایی هم بودند که پیش‌تر اعیان قاجار در آن زندگی می‌کردند. زندگی روال خودش را داشت تا اینکه ۲۰ سال پیش همه چیز به هم ریخت. »

آقایی حرفش را این‌گونه ادامه می‌دهد: «خودروهای شهرداری می‌آمدند و نخاله‌های خود را در کوچه می‌ریختند و می‌رفتند. کار به جایی رسید که برای رسیدن به خانه مجبور بودیم از روی کوهی نخاله ساختمانی رد شویم. کمی بعد مدرسه هم تعطیل و تبدیل به انباری شد. برخی ساکنان هم از کوچه رفتند و خانه‌هایی که قدیمی‌تر بودند و مالکانشان نامعلوم بود نصفه و نیمه تخریب شدند تا فضای ناامنی در کوچه ایجاد شود. » این ساکن کوچه برازجانی از هراس ساکنانی که در کوچه مانده بودند سخن به میان می‌آورد و می‌افزاید: «یکی ۲ ماه پیش شهرداری بیغوله‌هایی که معتادان برای مصرف مواد از آن استفاده می‌کردند، تخریب کرد. گل و گلدان‌هایی تهیه و کنسرت در کوچه برگزار شد. اکنون وضعیت بهتر از گذشته شده و امنیت بیشتر شده است. » او توضیح می‌دهد: «خانه من درست در وسط این محوطه است. انتظار دارم شهرداری خانه‌ام را تملک و تکلیفم را روشن کند. » 

  • سرانه‌های شهروندی را تأمین کنید 

«مهدی آذری» پشت دیوار ایستاده و خیلی خود را به ما نشان نمی‌دهد اما با ما حرف می‌زند. دوست ندارد عکسش را بگیریم چون فکر می‌کند اگر عکسش منتشر شود برای او که مستأجر یکی از چند خانه باقی مانده است دردسر درست می‌شود. او می‌گوید: «شهرداری خانه‌های نیمه‌کاره و مخروبه را خراب کرد و با این کار تا حدودی امنیت را به همسایه‌هایی که باقی مانده‌اند، هدیه داد. اکنون که زمین بزرگی مهیا شده است باید برای تأمین سرانه‌های اهالی باقیمانده فکری شود. » آذری حرفش را ادامه می‌دهد: «نزدیک کوچه برازجان و حتی در خیابان مصطفی خمینی(ره)، داروخانه کم است. برای تأمین دارو باید مسیر طولانی برویم تا به داروخانه برسیم و داروی مورد نیاز را تأمین کنیم. پیشنهاد می‌کنم الان که زمینی به این بزرگی مهیا شده است برای ساخت داروخانه و فضای سبز که در محله تقریباً صفر است، کار اساسی شود تا خیر آن به اهالی منطقه برسد. »

  • مدرسه‌ای که دیگر نیست

می‌توان از روی باقیمانده دیوارها فهمید دیواری که در مقابل چشم‌مان قرار دارد متعلق به چه بنایی است. باقیمانده شومینه‌های دیواری و گچبری‌ها از قدمت برخی بناهای تخریب شده حکایت دارد و برخی دیگر با وجود دود سیاهی که به واسطه آتش افروزی معتادان بیتوته کرده در این خانه‌ها بر دیوارها باقی مانده، نشان از اتاق‌های این خانه‌ها دارد. اما در و دیوار به جا مانده از یک بنا حکایت دیگری دارد. روی یکی از دیوارها چیزی شبیه تخته‌سیاه یک کلاس جلب توجه می‌کند. تخته‌سیاهی که روزگاری نه چندان دورمحل تحصیل بچه‌ها بوده است. آن‌طور که مسئولان آموزش و پرورش منطقه می‌گویند مدرسه «حضرت محمد» (ص) سال ۱۳۵۷ در این کوچه ساخته شده است. پس از چند سال این مدرسه تبدیل به انباری اداره کل آموزش و پرورش و در نهایت ۷ سال پیش به شهرداری واگذار می‌شود. به نظر می‌رسد مدرسه‌ای که در زمان تبدیل شدنش به انباری شاید ۳۰ سال سن داشته است در شرایطی به انباری تبدیل و سپس به شهرداری داده شده است که منطقه با تراکم بالای دانش‌آموز و کمبود مدرسه روبه‌رو است.  

  • گرافیتی‌های میرزا حمید بر خرابه‌های برازجان

    اگر گذرتان به کوچه برازجان افتاد، غیر از باقیمانده‌هایی که از خانه‌های ویران شده در این کوچه می‌بینید، گرافیتی‌هایی (نقاشی‌های دیواری) نظرتان را جلب می‌کند که با رنگ قرمز روی دیوارها تصویر شده است. این آثار را هنرمندی به نام «میرزا حمید» در قالب نمایشگاهی که ۷ روز هفته و ۲۴ ساعت شبانه‌روز آن را دایر کرده، خلق شده است. میرزا حمید که پیش از این نقاشی‌های بسیاری بر دیوارهای خیابان حضرت ولی‌عصر(عج)، سیدخندان، فلسطین، شوش، انقلاب و جاهای دیگر کشیده، دیوارهای کوچه برازجان را از هنر خود بی‌نصیب نگذاشته است. او با ابزار انسان نخستین (دیوار و رنگ اخرایی) تصویرهایی ساخته است؛ تصاویری شبیه همان غارنگاری‌هایی که از پس این همه سال هنوز رازآلودند.