بیشک اگر فردوسی شاهنامه را به زبان پاک و ناب فارسی نمیسرود این زبان به یغما میرفت و هیچگاه از دوران افول خود بیرون نمیآمد. در دورهای از تاریخ مردم در هر گوشهای از کشور به گویشهای محلی خودشان صحبت میکردند و فارسی، زبان رسمی کشور نبود.
فریدون جنیدی- اسطورهشناس، کارشناس زبانهای باستانی و شاهنامهپژوه- در اینباره به درنگ میگوید:«در ایران پس از اسلام همه نظر بر این داشتند که فرهنگ خودشان را معرفی کنند اما بلندترین بانگ از خراسان بلند شد و آن صدای فردوسی در شاهنامهاش بود. بیشک شنیدن این بانگ بلند از سوی مردمی که هزاران سال با اندیشههای بلند و فرهنگ کهن و بسیار گسترده زندگی کرده باشند عجیب نیست.زبان فارسی گستردهترین، کاملترین، بهترین و زیباترین زبان جهان است.
زبان فارسی تنها زبانی است که وابسته به زبان پهلوی، اشکانی و ساسانی است و ریشه در زبان اوستایی دارد که کهنترین زبان آریایی است.در دنیا هیچ زبانی نداریم که چنین ریشه گستردهای در اعماق سدهها و هزارهها داشته باشد، بنابراین این ریشه که از جان و روان نیاکان ما بهره میگیرد همیشه پایدار است و فردوسی این زبان را استوارتر کرده است. در زبان اوستایی کلمه پیتره به معنی پایدارنده و نگهدارنده داریم که در زبان پهلوی به پیتر تبدیل شده و در فارسی به پدر تبدیل شده است.
هماکنون در خراسان به پدر پییر گفته میشود و در زبان گیلانی پُر است. اگر نگاهی به زبانهای دیگر جهان بیندازیم میبینیم که کلمه پدر را از پیتره اوستایی گرفتهاند. فرانسویها به پدر، پر میگویند و ریشه کلمه فادر انگلیسی هم همان پیتره اوستایی است».این استاد زبانشناسی معتقد است که هیچ زبانی در جهان نیست که در کارزار جهانی بتواند روبهروی زبان فارسی بایستد؛«بهنظر من هیچکس در هزار سال توجه به ویژگیهای عمیق شاهنامه نکرده است چون هیچکدام از کسانی که شاهنامه میخوانند زبان پهلوی و اوستا را نمیدانند. اگر بدانند آن وقت میفهمند که شاهنامه چه شاهکار عجیبی است:
ببالید کوه، آبها بر دمید / سررستمی سوی بالا کشید
این بیت میگوید فشارهایی که زمین با خودش آورد کوهها را بلند کرد و حرکت داد و بر اثر این فشارها آبهایی که در اندرون زمین بود جاری شد و دریاها را تشکیل داد. کدام کتاب در جهان است که بلند شدن کوهها و جاری شدن آبها و رویش گیاهان را در یک بیت گفته باشد. این عظمت شاهنامه است. اما بسیاری از کسانی که شاهنامه خواندند این ظرایف را نمیدانستند، چون این امر ۵۰میلیون سال پیش اتفاق افتاده و در شاهنامه بیان شده است.»
این شاهنامهپژوه در ادامه به آفاتی که زبان فارسی را تهدید میکند اشاره میکند؛«رویکرد جوانان در زمان فردوسی به سمت زبان عربی بود و الان جوانان به سمت زبانهای دیگری متمایل شدهاند. این امر به زبان فارسی آسیب میزند. مطالعه نکردن یا کم مطالعهکردن شاهنامه و دیگر آثار ناب فارسی بهدلیل اهمال دستگاههای آموزشی است. بیگمان فردوسی از ما دور نیست، این نسل ماست که از فردوسی دور شده است.»
جنیدی که سالهاست بنیاد نیشابور را راهاندازی کرده و هر شنبه راس ساعت ۵/۵ در کنار هتل لاله تهران شاهنامهخوانی دارد، ادامه میدهد:«تمام سعیام را کردم که داستانهای شاهنامه را بهطور جداگانه منتشر کنم تا بهدست همه فرزندان ایران برسد. این کار بعد از ۱۸سال تمام شد اما بهدست همه فرزندان ایران نرسید چرا که آموزش و پرورش باید انتشار آن را بهعهده میگرفت. به هر حال گامها برداشته شده و من امیدوارم که در آیندهای نزدیک بالاخره فرزندان ما با شاهکار شاهنامه آشنا شوند».
- چیستی ایران در گرو شاهنامه
میرجلالالدین کزازی نامی شناخته شده در ادب فارسی است که او را با شاهنامهپژوهی و علاقه به ادب کهن پارسی میشناسند. او که به پارسی سخن گفتن و به گفته خودش پیراسته و پالوده گفتن شهره است درباره نقش شاهنامه در حفظ زبان فارسی به درنگ میگوید:«این پرسشی نیست که بتوان بدان پاسخ کوتاه داد زیرا که از دیدگاههای گوناگون پاسخهایی چند این پرسش را برازنده و بایسته خواهد کرد. اما اگر بخواهم پاسخ را بر ۲بنیاد استوار بدارم یکی فردوسی و دیگری زبان پارسی است.
بیگمان هر سخنور دیگری به سرودن داستان ایران در شاهنامه میپرداخت، شاهنامه آنچه هست نمیتوانست بود. شاهنامه شاهکاری شگرف در ادب ایران و جهان است که دامنه کارکرد آن بسیار فراختر و فزونتر از هر شاهکار دیگر ادبی است. شاهنامه اگرچه شاهکاری ادبی است اما در همان هنگام شاهکاری است روزگارآفرین، منشپرور که چیستی ایران و خویشتنشناسی ایرانی در ایران پس از اسلام، در گرو آن است.
از دیگر سوی زبان پارسی نیز کارکردی ناگریز و بنیادین در شاهنامه دارد. اگر فردوسی شاهنامه را در زبان یا گویش دیگر ایرانی میسرود، شاهنامه آنچه هست نمیتوانست بود زیرا شاهنامه زبانی است که در سرشت و ساختار در میان زبانهای زنده جهان بسیار پیشرفته و پویاست. من دانشورانه به استواری بر آنم و میگویم که زبان پارسی از دید زبانشناسی ساختاری، نابترین زبان است. دیگر زبانهای جهان اگر در پویه پایدار خود بپایند سرانجام به ساختارهایی خواهند رسید که زبان پارسی به آنها رسیده است؛ساختارهایی از گونه ساختار آوایی و ساختار نحوی».