پروانه بهرام‌نژاد - خبرنگار: صدای کشدار جارو بر روی زمین و زمزمه‌های نامفهوم از زیر لبشان به گوش می‌رسد و پاهایشان خسته و چهره‌هایشان رنجور به نظر می‌آید.

اما چند قدم مانده به در نیمه باز ساختمانی در کوچه شهید حسینی محله امامت، آنقدر مناعت‌طبع دارند که لبخند را مهمان لبانشان می‌کنند و همین‌که زنگ در را به صدا در می‌آورند، خودشان را جمع‌وجور کرده و جاروها را به دیوار تکیه می‌دهند و در آغوش مردی جا می‌گیرند که از روزها قبل منتظر این لحظه بوده تا میزبان تعدادی از پاکبانان تکه سیزدهم پایتخت برای وعده سحری باشد. «سیدحسین موسوی‌پوران» صمیمانه به مهمانانش خوش‌آمد می‌گوید و دلش غنج می‌زند برای ورود آنها به خانه کوچک اما با صاحبان دل‌های بزرگ.  

  • مهمانان ویژه

ساعت اندکی از ۲ بامداد گذشته و سیاهی شب بر همه جا سایه انداخته و سکوت کوچه را فراگرفته‌است. اما در نیمه باز خانه شماره ۱۲۸(حتی بدون توجه به بنر نصب شده روی در ورودی ساختمان) ما را به مقصدی می‌رساند که محل برگزاری یک ضیافت مهم و متفاوت است. خانه موسوی پوران در طبقه سوم این ساختمان قرار دارد و جایی که اعضای ۳نفره آن مشتاقانه مشغول رسیدگی به سفره سحری هستند تا مبادا چیزی از قلم افتاده باشد. بوی خوش هندوانه و ماست و خیار آراسته به غنچه‌های گل محمدی، خانه را عطرآگین کرده‌است. در همین حین زنگ خانه به صدا در می‌آید و پدر پله‌ها را دوتا یکی پایین و به استقبال مهمانانش می‌رود. «معصومه روحانی‌نیا» مادرخانواده نیز که خوشحال و مضطرب به نظر می‌رسد، مقابل در می‌ایستد و به هریک از تازه واردها می‌گوید: «قدم روی چشم ما گذاشتید، خواهش می‌کنم بفرمایید. » مهمانان که از استقبال گرم خانواده موسوی‌پوران خوشحال و خجالت‌زده به نظر می‌رسند، گرداگرد سفره‌ای می‌نشینند که مظهر همدلی و تجلی مهربانی است. مهمانانی که با دستان پینه‌بسته و پاهای خسته، دل به نوای «یاربنای» سحر می‌دهند و امشب در این خانه دمی آرام می‌گیرند و بعد از سال‌ها یک وعده سحری گرم می‌خورند. چراکه آنها هر شب از ساعت ۲۳ تا ۷ صبح سرکار هستند و هنگام سحر به خانه نمی‌روند.  

  • خیرخواهی موروثی

مهمانان سر سفره سحر مشغول پذیرایی‌اند و اعضای خانواده موسوی در تکاپوی مهمان‌نوازی. پدر خانواده که دست به خیر است و حتی چند سال در ماه‌های رمضان و محرم در کشور هلند سفره اطعام گسترده و در کربلا نیز موکب‌دار بوده، متولد سال ۱۳۴۲است. او خطاب به مهمانانش می‌گوید: «اینجا مثل خانه شماست، لطفاً راحت باشید. بر ما منت گذاشتید که تشریف آورده‌اید. » او ادامه می‌دهد: «وقتی با طرح «با رهروان سحر» فرهنگسرای امید آشنا شدم، با خوشحالی همسر و دخترم را در جریان گذاشتم و آنها نیز از همان لحظه اول همراهی کردند و شوق دیدار داشتند. همگی بی‌صبرانه منتظر این روز بودیم. این خاص‌ترین مهمانی ما بوده‌است. امیدوارم شب‌ها و حتی سال آینده هم بتوانیم پذیرای تعداد افراد بیشتری باشیم. »مادر خانواده نیز در تکمیل صحبت‌های همسرش می‌گوید: «باعث افتخار ماست. کار ما در برابر زحمت همیشگی پاکبانان قابل قیاس نیست. ما یک شب پذیرا بودیم اما آنها هر شب ایثار می‌کنند. » این ضیافت با هزینه شخصی خانواده موسوی پوران مهیا شده و پدرخانواده می‌گوید: «برای کار خیر نباید پول زیاد و کلید خزانه داشت، فقط قلب بزرگ و دست‌دهنده لازم است. الگوی ما مرحوم پدرم امام جماعت سابق مسجد علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) در ۳۰متری نیروی هوایی است. او می‌گفت: اگرکاری از عهده‌تان برمی‌آید دریغ نکنید. امیدوارم در این روزگار سخت همه با هم خوب باشیم. »

  • ایده جمعی و استقبال شهروندان 

شب اول ویژه‌برنامه با رهروان سحر در محله امامت در حال برگزاری است و صدای دعای سحر از گوشی تلفن همراه «مرضیه خسروی بروجنی» مدیر فرهنگی هنری منطقه۱۳و رئیس فرهنگسرای امید در خانه پیچیده، او که دبیر اجرایی طرح با رهروان سحر شهر تهران است، دراین‌باره می‌گوید: «ایده اولیه این طرح سال گذشته از درون اتاق فکر منطقه ۱۳ و همفکری جمعی از همکاران بیرون آمد و اکنون برای دومین سال متوالی در حال برگزاری این طرح هستیم. در این طرح به کمک شهروندان و بانیان خیّر، با برپایی سفره‌های احسان در ساعات سحر، میزبان زحمتکشانی هستیم که در اوقات سحر وقتی ما در کنار خانواده‌ هستیم، آنها مشغول خدمت‌رسانی‌اند. » او می‌افزاید: «این طرح با هدف‌ ترویج احسان و انفاق در جامعه، فرهنگ مهربانی با همنوعان و روزه‌داران با نقش تسهیلگری مراکز فرهنگی و هنری تا ۱۳ خرداد ماه ادامه دارد. این برنامه در مکان‌هایی مانند حیاط منازل و مشاعات آپارتمان‌ها برگزار می‌شود و خانواده‌های میزبان در کنار مهمانان خود وعده سحری را میل می‌کنند. این برنامه در سایر مناطق پهنه شرق و پایتخت نیز در حال اجراست. شهروندانی که می‌خواهند در این برنامه حتی در سال‌های آینده نیز سهیم شوند می‌توانند با شماره ۳۳۳۰۳۸۴۳ دبیرخانه ویژه‌برنامه با رهروان سحر تماس بگیرند. »

  • یک سحری فراموش نشدنی

نیم ساعتی تا ثانیه‌های عاشقی و لحظه اذان صبح باقی مانده و مهمانان پس از حدود ۲ ساعت حضور، زیر لب دعاگویان و ذکرکنان از این خانه پر مهر خداحافظی می‌کنند. یکی بر ترک موتور می‌نشیند و دیگری جاروی خود را روی آسفالت کشان‌کشان می‌برد و این میان «الماس شهبازی» ۴۵ ساله که یکی از مهمانان ویژه این سحری است و ۱۰ سال سابقه خدمت در خدمات شهری را در کارنامه کاری‌اش دارد، می‌گوید: «خدا خیرشان دهد، ما را شرمنده کردند. همه وعده‌های سحری را سرکار و در کوچه و خیابان هستیم. از خانه لقمه می‌آوریم. اما امشب بعد از سال‌ها احساس کردیم کنار خانواده‌مان نشسته‌ایم. آنها ما را با کارت دعوت رسمی اینجا آوردند و این سحری را فراموش نمی‌کنیم و امیدواریم این خانواده سلامت و موفق باشند. » خانه وکوچه از حضور پاکبانان خالی می‌شود و مهمانان و میزبانان عاری از خستگی رهسپار ادامه یک روز متفاوت می‌شوند. صدای کشیده شدن جاروی پاکبانان روی زمین و زمزمه‌های نامفهوم از زیر لبشان به گوش می‌رسد و انگار پاهایشان جان گرفته و چهره‌هایشان خوشحال به نظر می‌آید. اما هنوز چند قدم دور نشده از کوچه شهید حسینی، لبخند زنان و دعاگویان آنجا را ترک می‌کنند و دل به تاریکی نیمه‌شب می‌سپارند تا صبح، شهر پاکیزه، آماده پذیرای شهروندانش باشد.

برچسب‌ها