عدهای برای خرید خشکبار میآیند، برخی برای تهیه جهیزیه و بعضی هم برای خرید فرش و تابلو و تعدادی هم برای خرید پارچه و لباس. همین که قدم در راهرو و دالانهای بازار میگذارید در کنار اجناس متنوع با رنگهای متفاوت، سقفهای ریخته، تیرهای چوبی فرسوده و کابلهای برق رها شده و در هم تنیده، چشمها را حیران میکند. دیدن چنین صحنههایی هر کسی را وحشت زده میکند اما چرا تاکنون مسئولان و متولیان امر در رفع چنین خطراتی، اقدامی نکردهاند، جای سؤال است؛ سؤالی که خریداران به دنبال پاسخ آن هستند.
همراه با خریداران قدم در راهرو باریک و ورودی اصلی بازار تهران میگذاریم. همه جا مملو از جمعیت است. پیر زن تلاش میکند جای مناسبی برای عصایش پیدا کند تا به آن تکیه بزند و در میان جمیعت مسیری برای خودش بیابد. نزدیکش میرویم و کمک میکنیم تا به جای مناسبی برسد. مینشیند و نفسی تازه میکند و پیش از اینکه سؤالمان را مطرح کنیم، میگوید: «بازار دیگه بازار قدیم نیست. منزلم همین نزدیکیهاست و خیلی ساله که برای خرید به بازار میام. عمر اینجا تموم شده و هر روز یه بخشی از اون ریزش میکنه. وضعیت سیمهارو هم که میبینید. چند وقت پیش یکی از سیمها جرقه زد و همه وحشت زده شدند. خلاصه دیگه بازار امنیت نداره و خدای نکرده ممکنه هر لحظه یه اتفاق بدی بیفته. »
- در مسیر نابودی
دالانها را یکی پس از دیگری سپری میکنیم و به بازار «بلورفروشان» میرسیم. با ویترینهای شیک و لوازم لوکس. در کنار این همه زیبایی، کابلهای برق درهم ریخته نظرمان را جلب میکند. از آقایی که همراه با همسرش کنار ویترین مغازه ایستاده، درباره کابلهای برق و وضعیت آشفتهشان سؤال میکنیم. هر ۲ سرشان را به سمت سیمها میچرخانند و با تعجب میگویند: «این سیمها برق دارند؟ بههیچوجه به آنها توجه نکرده بودیم. خیلی خطرناکند. مسئولان باید رسیدگی کنند. » خریداران دیگر متوجه صحبتهایمان میشوند و وارد بحث میشوند. «محمد رضایینژاد» میگوید: «بازار تهران در حال نابودی و از بین رفتن است. هر روز شاهد تخریب بخشی از سقف بازار هستیم، حادثه آتشسوزی بازار تبریز باید درس عبرت کافی برای رسیدگی به ایمنی بازارد تهران باشد. » تعداد زیادی از مردم حرفهای او را تأیید میکنند و یک صدا میگویند: «بازار متولی ندارد و همین روزهاست که شاهد آتش گرفتن و نابودیاش خواهیم بود. »
- سیمها در دسترساند!
اگر در گذشته مردم هنگام ورود به بازار، مراقب اموالشان بودند تا مبادا سرقت شوند، این روزها باید مراقب جانشان باشند و با سلام و صلوات پا به داخل بازار بگذارند و تا خروجشان ذکر بگویند. راهروهای تنگ و باریک که سیمهای برق تا ارتفاع پایین، از آنها آویزان است بیش از هر چیزی جان کودکان و سالمندان را تهدید میکند. «مریم امیری» همراه با دختر خردسالش آمده و مشغول تماشای پارچههای رنگارنگ است. کابلها و سیمهای برق آویزان از روی دیوار را نشان میدهیم که به محض دیدن آنها میگوید: «بههیچوجه حواسم به آنها نبود. این سیمها خطرناک هستند و در یک لحظه ممکن است بچهها به آنها دست بزنند و دچار حادثه شوند. چرا تاکنون مسئولان یا مغازهداران به این موضوع رسیدگی نکردهاند؟ »
- حادثه عیان است
در یکی از راهروها خودرو آتشنشانی پارک است. از کنارش میگذریم و به بازار لوازم خانگی میرسیم. وضعیت سیمهای برق همه جا خراب است. از «سلمان میرابی» که مشغول خرید کارد است، درباره وضعیت سیمکشی مغازههای بازار میپرسیم، نگاهی به اطراف میاندازد و میگوید: «آنچه عیان است چه حاجت به بیان است. ظاهر سیمها و کابلها و در برخی از نقاط کنتورها آنچنان خراب هستند که نیاز به بازسازی اساسی و اصولی دارند. » وقتی به او میگوییم چندمتر آن طرفتر نیروهای آتشنشانی حضور دارند، نیشخندی میزند و میگوید: «ما معمولا پس از رخداد حادثه به فکر درمانش هستیم. وقتی سیمها جرقه بزنند و آتشسوزی بشود، در وضعیت کنونی بازار هرگز مأموران آتشنشانی مجالی برای عملیات اطفا نخواهند داشت. به جای اینکه در ماشین منتظر آتش بنشینند بهتر است با صحبت کردن و مشاوره دادن کاسبان را راضی کنند تا وضعیت سیمهای برق را بهسازی کنند. » در گشتوگذار ساعته، تلاش کردیم نقاط ایمن در برابر جرقههای برق پیدا کنیم که نیافتیم. البته پاساژ نوساز، تیمچه پارچهفروشان ایمنتر از سایر نقاط به نظرمان رسید.