ظهر جمعه است، اما هیچ چیزش به ظهر جمعه نمی‌ماند. سکوتی نیست.

به استقبال بهار

همشهری آنلاین_شقایق عرفی‌نژاد: خیابان پر از ماشین است و از پنجره هر ماشین یک کودک سر بیرون آورده است و اگر خوب نگاه کنید، برق شادی را در چشم‌ بچه‌ها می‌بینید. مقابل چشمانشان خیابان پر از عروسک است و بادکنک و اسباب‌بازی و آن سوتر، بغل‌به‌بغل، مغازه‌هایی که لباس نو در ویترینشان دل می‌برد. اینجا خیابان بهار است

در این ظهر جمعه چیزی‌نمانده‌ به ‌عید، مقابل پاساژ بزرگ لباس و وسایل کودک، ازدحام جمعیت است. راهرو کنار پاساژ هم پر از مغازه است و کسانی که به ویترین مغازه‌ها نگاه می‌کنند، اغلب دست یک بچه در دستشان است و این یعنی خرید عید شروع شده است. سال پیش، این روزها، پاساژها و مغازه‌های این خیابان خالی بودند. کرونا برای این خیابان مشتری نگذاشته بود. اما حالا وضعیت با سال گذشته فرق می‌کند. کرونا نرفته، اما ترس از آن کم شده است. آنها که برای خرید به اینجا آمده‌اند ماسک دارند و صورت بچه‌ها را هم با ماسک کوچک پوشانده است. اما فاصله اجتماعی چیزی نیست که در این جمعیت بتوان رعایتش کرد.  

  • لباس نو برای عکس سال نو

  «محمد عبیری» و «سمیرا بهرامی» جلو یکی از ویترین‌های راهرو بیرونی پاساژ ایستاده‌اند. آرمان، کودک ۵‌ـ ۶ ساله‌شان هم همراهشان است. اهل این محله نیستند، اما می‌گویند هر سال برای خرید لباس بچه به اینجا می‌آیند. محمد می‌گوید اینجا بورس لباس بچه است و جنس‌ها هم تنوع دارند. به همین دلیل برای خرید به این خیابان می‌آیند. صحبت از کرونا که می‌شود، سمیرا می‌گوید: «چون اینجا محیط باز است، نمی‌ترسم. ولی داخل پاساژ نمی‌رویم.» می‌گوید برای عید مهمان ندارند و خانه هیچ‌کس هم نمی‌روند، اما دوست دارند آرمان در عکس‌های سال جدید لباس نو داشته باشد.  
راهرو پر از صدای بچه است. آنها که بلند حرف می‌زنند، آنها که جیغ می‌کشند و چیزی را می‌خواهند و آنها که گریه می‌کنند. پدر و مادرها مجبورند آرام باشند. از داخل ویترین چیزی را به هم نشان می‌دهند و درباره خریدن و نخریدنش بحث می‌کنند. «احمد اسدی» یکی از همین‌هایی است که همراه همسرش به کفشی در ویترین نگاه می‌کند و درباره‌اش حرف می‌زند. کودک کم‌سالشان در بغلش و در یک دست هم چند پاکت خرید است. می‌گوید نخستین بار است که به اینجا می‌آید: «دوستم اینجا مغازه‌دارد و این لباس‌ها هم در واقع هدیه هستند. وگرنه قیمت‌ها بسیار بالاست.»
«نرجس صالحی» اما هر سال برای خرید لباس عید فرزندش به اینجا می‌آید. امسال هم با ماسک و رعایت موارد بهداشتی و البته ترس بسیار همراه کودک ۶ ساله‌اش آمده تا عید بی‌لباس نو شروع نشود. می‌گوید: «ما نزدیک این خیابان سکونت نداریم، اما ترجیح می‌دهم به جای سر زدن به هر فروشگاه دیگری به این خیابان بیایم؛ چون همه چیز را می‌توان همین‌جا خرید.» و البته که از قیمت‌های «وحشتناک گران» هم صحبت می‌کند.  

  • خیابان پرخاطره
علی کاشانی / کاسب

داخل پاساژ بزرگ هم شلوغ است. مغازه‌ها لباس بچه و نوزاد می‌فروشند و سیسمونی و کالسکه و اسباب‌بازی. جمعیت در لابی راه می‌روند و از مغازه‌ای به فروشگاه دیگر سرک می‌کشند. «امیرسردار بختیار» همراه دخترش به اینجا آمده تا برای نوه‌اش خرید کند. نوه روی یکی از ماشین‌های بازی که در پاساژ کرایه می‌دهند، نشسته است و مادرش او را راه می‌برد. بختیار می‌گوید: «امسال نخستین سال است که برای خرید لباس نوه‌ام به اینجا می‌آییم. این خیابان برای من پر از خاطره است و زمانی که کودک بودم مادرم از همین‌جا برایم لباس می‌خرید. یادم هست با او به اینجا می‌آمدیم و برای من کت و شلوار و پیرهن و کفش می‌خرید و تمام اینها با ۷۵ تومان جور می‌شد.»
دختر او و مادر کودکی که آمده‌اند برایش خرید کنند، از جمعیت و کرونا می‌ترسد. می‌گوید: «اصلاً فکر نمی‌کردم این‌قدر شلوغ باشد. واقعاً ترسیده‌ام. می‌خواهیم هرچه زودتر برویم. حتی لباس‌هایی را که خریده‌ایم، به تنش امتحان نکرده‌ایم.»
اما کمی ‌دورتر از او کسانی هستند که این‌قدرها هم کرونا را جدی نگرفته‌اند. مادری پیرهنی را به تن دختر کوچکش می‌گیرد و اندازه می‌کند. کمی‌ آن‌طرف‌تر «عاطفه فرحی» که کودکی یک‌ساله به همراه دارد، می‌گوید: «اینجا کالاهای متنوعی دارد و برای همین ترجیح دادم از اینجا خرید کنم.» او رودست خورده است: «فکر می‌کردم جمعه است و خلوت، ولی ظاهراً بقیه هم همین فکر را کرده‌اند. با ترس و لرز دارم خرید می‌کنم.»
بیرون از پاساژ، آن سوی خیابان، دستفروشان عروسک و بادکنک می‌فروشند و کدام کودکی است که نگاه کند و دلش یکی از آنها را نخواهد. «اسد تبیان» با همسرش و کودک ۶ ساله‌اش جلو بساط یکی از دستفروشان ایستاده است. پسربچه بادکنک اسپایدرمن می‌خواهد و پدر به فروشنده می‌گوید که بدهد. نگاه پسربچه بادکنک را از دستفروشنده تا دست پدر دنبال می‌کند و وقتی به دستش می‌آورد، لبخند می‌زند. پدر می‌گوید: «این دومین بار است که در این سال‌ها از خیابان خرید می‌کنیم. فکر می‌کردیم اینجا باید لباس‌ها ارزان‌تر باشد، اما این‌طور نیست.»
او از کرونا هم می‌گوید: «می‌دانیم که در شرایط کرونا باید رعایت کرد و به محل‌های شلوغ نیامد. اما در حد یک خرید آمده‌ایم و رعایت می‌کنیم. بچه این‌قدر در خانه مانده و بیرون نیامده که الان از همه چیز ذوق می‌کند. فعلاً یک اسپایدرمن برایش خریده‌ایم. تا بعد ببینیم چه می‌شود.»

  • وضعیت خوب نیست
علی رحمانی/کاسب

مغازه‌داران این خیابان اسفند سال پیش تقریباً بسته بودند. امسال جمعیت زیاد است، اما گویا ماجرا باز هم چندان رضایت‌بخش نیست. «علی کاشانی» که در یکی از پاساژها مغازه‌ دارد، می‌گوید: «پارسال این موقع تعطیل بودیم. الان هم بی‌خودی شلوغ است. مردم برای خرید می‌آیند، اما پولشان نمی‌رسد. لباس گران است. مشتری داشته‌ام که فقط ۱۰ هزار تومان خرید کرده است. اصلاً خرید شب‌عید در کار نیست. همه دنبال کالای ارزان هستند.»
صاحب یکی دیگر از مغازه‌ها هم می‌گوید: «اینجا پر از جمعیت است، ولی هیچ‌کدام مشتری نیستند. مردم پول توی جیبشان نیست. فقط نگاه می‌کنند. خرید نمی‌کنند.» «عباس محمدی» هم که مغازه‌ای در این خیابان دارد، از میزان فروش راضی نیست. او می‌گوید: «خریدها بسیار کم شده است. با توجه به نبود جنس در بازار، افزایش قیمت داشته‌ایم. وضعیت اقتصادی مردم هم طوری نیست که بتوانند با این قیمت‌ها راحت خرید کنند. برای همین فروش خیلی کم شده است.»
او از وضعیت سال گذشته هم می‌گوید: «پارسال تا اواسط اسفند باز بودیم. تا ۲۰ اسفند وضعیت بد نبود، ولی یک‌دفعه طوری شد که کسی را در خیابان نمی‌دیدید. اگر هم سر و کله کسی پیدا می‌شد، بدون بچه می‌آمد. الان ترس‌ها ریخته و گروهی به خرید می‌آیند که با وجود همه‌گیری، اشتباه است.»

کد خبر 587399

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار زیر پوست شهر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha