بهانه این یادداشت سخنان واعظی است.
در جنگهای قدیم، افرادی که یارای نبرد و حمل سلاح نداشتند، پرچمدار میشدند. کار آنها فقط این بود که پرچم دسته یا گروه خود را حمل کنند تا اعضای دسته بدانند کجا باید قرار بگیرند.
در جنگ ایران و توران یکی از افراد کمتوان که همیشه آخر سپاه بود، «میلاد گرگین» نام داشت. گفته میشود که سرانجام او کارش پرچمداری شد. فردوسی برای تحقیر تورانیان در مقابل قدرت سپاه ایران در جایی از این داستانسرایی میگوید:
چنان بخت تورانیان برگشته بود / میلاد گرگین دو تن کشته بود
یعنی آنقدر تورانیان ضعیف و ناتوان بودند که پرچمدار ناتوان و کم بنیه سپاه ایران هم که سلاح ندارد ۲ تن از تورانیان را کشته بود.
حالا حکایت سخنان آقای واعظی است. یعنی دولت به وزیرش دستور داده از طریق لیدرها فضای اخلاقی در ورزشگاهها را تحکیم کنند.
بهنظر میرسد در این رویکرد نه توجهی به «فضای اجتماعی» شده است و نه دقتی درخصوص دانش اجتماعی.
در ورزشگاه خشونت و رفتار ناشایست تولید نمیشود بلکه فرصت بروز بیشتر پیدا میکند. موضوع خشونت رفتاری، خشونت کلامی، تحقیر جنسیتی، کم شدن آستانه تحمل و مدارا، کم شدن تحمل و صبوری، ناآشنایی با ادبیات حرفهای اعتراض، خشم و موضوعاتی مانند آن که در ورزشگاهها دیده میشود، مشابهات فراوان در دیگر عرصهها یا فضاهای عمومی زندگی دارد.
دلیل این کنشها و رفتارها چیزی نیست که نتیجه آن کمک گرفتن از لیدرها باشد.
واعظی در ادامه سخن خود که بارها از سوی دیگران نیز به طرق مختلف اظهار شده عنوان داشت: «اگر فضا در ورزشگاه اخلاقی و درست باشد از نظر ما حضور زنان در ورزشگاهها منعی ندارد. »
این سخن به چه معناست؟ آیا جز این است که تا وقتی مردها درست نشوند، زنهای علاقهمند به ورزش باید محروم باشند؟ این گزاره با کدام منطق سازگار است؟
آیا با همین منطق میتوان گفت؛ تا زمانی که رانندگان متخلف در جادهها تردد میکنند، مردم در جادهها تردد نکنند؟ آیا میتوان گفت که چون موتورسواران متخلف در پیادهروها نیز حرکت میکنند پس عابران فعلا در پیادهرو حرکت نکنند؟
آیا این منطق مصداق همان شعر معروف سعدی نیست که:
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری