به کرات مسئولان کشور آمارهایی میدهند که مبانی آن مشخص نیست. مثلا گفته میشود سرانه مطالعه در ایران فلان میزان است. منظور از مطالعه در این خبر چیست؟ آیا دانشآموزانی که برای کنکور درس میخوانند در این آمار لحاظ میشوند؟ آیا متخصصانی که کتابهای تخصصی خود را میخوانند در این آمار لحاظ میشوند؟ آیا افرادی که از طریق فضای مجازی مقاله و یادداشت میخوانند در این آمار گنجانده میشوند؟ این آمار چگونه به دست آمده است؟ آیا از طریق شمارگان کتابهای منشتره بدست آمده است یا مراجعه به کتابخانهها و مانند آن.
گفته میشود در نوروز تعداد فلان عدد سفر صورت گرفته است. آیا کسی که از شهر الف گذشته تا به شهر ب برود، به عنوان مسافر شهر الف منظور شده است؟ آیا دانشجویی که به خانه بازمیگردد در این عدد لحاظ شده است؟ اصلا منظور از سفر و مسافر در این آمار چیست؟
گفته میشود میزان فقر مطلق در ایران فلان عدد است؟ این عدد را چگونه بدست آوردهاند، شاخصهای آن کدامند؟
گفته میشود میزان بیکاری در ایران فلان میزان است. در این آمار، تعریف از کار و بیکاری چیست؟ این تعاریف در نزد عموم با تعریفی که نهادهای رسمی میدهند بسیار تفاوت دارد.
در آمارهای ارائه شده در مورد ازدواج و طلاق هم این موضوع به طریق دیگر دیده میشود. از نظر علمی نمیتوان دو آمار مربوط به طلاق و ازدواج را با هم مقایسه کرد چرا که ازدواج بین همه افرادی که امکان ازدواج دارند صورت میگیرد در حالی که طلاق فقط بین افرادی که ازدواج کردهاند محقق میشود. به این ترتیب عدد مربوط به امکان ازدواج با عدد مربوط به امکان طلاق بسیار تفاوت دارد.
در مواردی مثل درصد کودکان چاق، درصد افراد راضی از وضعیت زندگی یا ناراضی از آن و دهها پدیده و رفتار دیگر نیز این موضوعات صدق میکند.
از این روی تا وقتی مکانیزیم تهیه این آمار و نیز تعریفهای بنیادین از این مفاهیم ارائه نشود، این آمارها کاربردی مناسب ندارند و در واقع چنین آمارهای هرگز سخن نمیگویند.
نظر شما