همشهری امارات: می‌توان ماه می سال گذشته میلادی را کلید گشایش دروازه جدید روابط میان ایران و کشورهای عربی دانست.

در همین ماه بود که محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران برای اولین بار از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 عازم امارات عربی متحده شد.

وی در این سفر با شیخ خلیفه بن زاید آل نهیان رئیس و شیخ محمد بن راشد آل مکتوم نخست وزیر این کشور دیدارهای جداگانه ای برگزار و از همان جا بر آمادگی تهران به منظور از سرگیری روابط با قاهره تاکید کرد.

در پی این دیدار، دو کشور ایران و امارات به رغم برخی اختلافات روتین دیپلماتیک، فصل جدیدی از روابط را آغاز کردند.

 دقیقا دو روز بعد و در همین ماه می بود که احمدی نژاد ابوظبی را به مقصد مسقط پایتخت عمان ترک گفت و این بار هم برای اولین بار به عنوان یک مقام بلندپایه ایرانی وارد این کشور شد.

وی در این سفر با پادشاه، نخست وزیر و وزیر خارجه عمان دیدار و درباره تقویت و تحکیم روابط دو جانبه و به طور مشخص درباره ارسال گاز ایران به عمان به رایزنی پرداخت.

ماه می سومین رویداد و دستاورد دیپلماتیک برای ایران را در عراق رقم زد. در این ماه ایالات متحده به عنوان برجسته ترین قدرت بین المللی برای اولین بار به نقش و جایگاه ایران در منطقه خاورمیانه اعتراف و اذعان کرد و با مقامات ایرانی برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی  البته بنا به دعوت مقامات بغداد وارد مذاکره شد.

این مذاکرات که تهران هدف از آن را خدمت به امنیت عراق اعلام کرد، در سطوح مختلف و در سه دور ادامه یافت اما دور چهارم آن بنا به دلایلی از سوی آمریکا، تاکنون برگزار نشده است.

در خلال ماه های بعد وزیر خارجه امارات شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان و همتای عمانی اش و نیز اخیرا نخست وزیر قطر به طور جداگانه وارد ایران شدند و با مقامات این کشور درباره بسیاری از مسائل منطقه ای وبین المللی دیدار کردند.

شاید بتوان گفت محور اکثر این نشست ها و دیدارها پرونده هسته ای ایران بود. شانتاژ خبری غرب درباره برنامه هسته ای ایران و تلاش آمریکا برای متقاعد کردن افکار عمومی جهانی و به طور مشخص همسایگان عرب ایران، مسئولان این کشورها را بر آن داشته بود تا از صلح آمیز بودن برنامه همسایه هم کیش خود اطمینان حاصل کنند و در مقابل مقامات ایرانی نیز تمامی تلاشهای خود را بکار بستند تا هرگونه ابهامی را برای آنان شفاف سازند.

اما در کنار پرونده هسته ای ایران، پرونده های دیگری نظیر ماجرای عراق، لبنان و فلسطین و سوریه نیز در دستورکار این دیدارها بود.

ایران به عنوان همسایه ای تاثیر گذار، می توانست نقشی تعیین کننده در آرام کردن تنش های جاری در منطقه داشت و این دیدارها بسترساز ایفای این نقش بود.

اما مقامات ایرانی نیز برای اثبات حسن نیت خود به همسایگان و هم کیشان خویش رهسپار پایتخت های عربی و اسلامی می شدند و پیام دوستی و تاکید بر آرامش منطقه را به آنان ابلاغ می کردند.

در 27 نوامبر سال 2007 رئیس جمهوری ایران بنا به دعوت مقامات عربستان برای شرکت در نشست سران کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) وارد ریاض شد و مورد استقبال شخص ملک عبدالله پادشاه عربستان قرار گرفت.

در حاشیه این نشست، پادشاه عربستان سعودی و رئیس جمهوری ایران درباره مهم ترین مسائل منطقه ای به رایزنی پرداختند و توانستند بحران ریاست جمهوری لبنانی را تا حدی به جلو سوق دهند.

چندی پیش هم شیخ محمد بن راشد آل مکتوم نائب رئیس، نخست وزیر امارات و حاکم امارت دبی در راس هیئتی بلندپایه به عنوان بلندپایه ترین مقام اماراتی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی وارد تهران شد و با مقامات این کشور دیدار کرد.

اما اوج این دیدارها، دیدار مشاور مقام معظم رهبری علی اکبر ناطق نوری با حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر پس از شرکت در نشست روسای مجالس کشورهای اسلامی بود. در این دیدار، حسنی مبارک نیز تمایل کشورش به از سرگیری روابط میان دو کشور را اعلام کرد.

حداد عادل نیز به نوبه خود با رئیس جمهوری مصر دیدار کرد.پیش از اینها وزیر صنایع ایران در رأس هیئتی با همتایان مصری خود در قاهره دیدار کرد و درباره خط تولید خودروی ایرانی و صادرات گندم به این کشور به رایزنی پرداخت.

پس از آن هیئتی از مصر بنا به دعوت خاتمی رئیس جمهوری سابق ایران وارد تهران شدند و درباره روابط دو کشور کنفرانس برگزار کردند.

ماه های بعد نیز همچنان آمد و شدهای مقامات ایران و عرب به کشورهای همدیگر ادامه داشت اما در مقابل تورهای منطقه ای مقامات آمریکایی از دیک چنی معاون بوش و کوندولیزا رایس وزیر خارجه این کشور گرفته تا روبرت گیتس وزیر دفاع و خود جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا به بهانه ها و به دلایل متعدد وارد منطقه می شدند و دیدارهایی را با مقامات کشورهای عربی برگزار می کردند.

سرخط مشترک تمامی دیدارهای مقامات آمریکایی به عنوان رقیب ژئواستراتژیک ایران در منطقه، ترغیب و تحریک کشورهای عربی و بسیج کردن آنان علیه ایران و پرونده هسته ای آن بود.

هواپیمای رایس برای چندین بار در فرودگاه بین المللی قاهره به زمین نشست و وی با احمد ابو الغیط وزیر خارجه و حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر درباره اوضاع جاری در فلسطین به بحث پرداخت اما پرونده هسته ای ایران را نیز از یاد نبرد و مقامات قاهره را به واکنش منفی علیه آن برانگیخت.

پس از آن ماجرای آناپولیس آغاز شد و در حالی که ایهود اولمرت نخست وزیر اسراییل از این کنفرانس به دنبال تخریب و از میان بردن حماس بود، بوش چیز دیگری را از آن پی می گرفت.

بوش در این نشست اغلب مقامات عرب خاورمیانه را دور هم جمع می دید و می توانست درباره پرونده هسته ای ایران اجماعی عربی ایجاد کند اما نکرد.

 چندی نگذشت که سران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در دوحه گردهم آمدند و برخلاف تصور بوش، رئیس جمهوری ایران را به حضور در این نشست دعوت کردند.

تمام این دیدارها و نشست ها جدای از دیدارهای ریز و درشت دیگری بود که ایران برای گسترش و تحکیم روابط خود با همسایگان عربش و نیز اطمینان دادن به آنها درباره صلح آمیز بودن برناه هسته ای اش در این سال برگزار کرد.

اگر بخواهیم تمامی این دیدارها و نشست ها و آمد و شدها را با هم جمع زنیم تنها نتیجه ای که از آن به دست می آید، موفقیت دیپلماسی خارجی ایران در مقابله با طرح های واشینگتن به منظور انزوای تهران و خارج کردن آن از دایره تاثیرگذاری منطقه ای است.

 طرحی که خود کاخ نشینان واشینگتن نیز از گذر دعوت از ایران برای حضور نشست سه جانبه بغداد به شکست آن اعتراف کردند و در پی آن کوشیدند تا قطب نمای تلاش خود را در جایی دیگر و در میان همسایگان آن بجویند اما همسایگان تهران بسیار هوشمندتر از آن بودند که ترفندهای کهنه ایالات متحده را تایید نمایند خاصه آن گزارش اطلاعاتی آمریکا درباره پرونده هسته ای ایران نیز بلای جان این کشور شد.

سال 86 فارغ از تمامی مسائل، سالی موفقیت آمیز برای دیپلماسی خارجی ایران بود، هرچند که برخی آن را بی بهره از عمق لازم در روابط دیپلماتیک ایران و عرب تفسیر کردند.

برچسب‌ها