بیژن شهبازخانی: باز هم دولت و مسئولان از اعلام خط فقر طفره می‌روند

به‌نظر می‌رسد حداقل دو دلیل وجود دارد که براساس آن مسئولان دولتی از جمله وزارت رفاه ترجیح می‌دهندکه در مورد اعلام خط فقر تا حد ممکن سکوت کنند؛ زیرا به‌زعم آنها هرگونه اعلام خط فقر در جامعه به یک بحران عمومی دامن می‌زند؛ چرا که وقتی مردم متوجه شوند در شرایطی که از صبح تا شب کار می‌کنند، مجموع حقوق دریافتی‌شان با خط فقر چند صد هزار تومان فاصله دارد، به‌طور طبیعی دچار یاس شده و نارضایتی عمومی نسبت به مسئولان دولتی افزایش می‌یابد.

در شرایطی که دولت شعار عدالت را همچنان به‌عنوان اصلی‌ترین برنامه‌اش قرار داده، اطلاع یافتن مردم از اینکه جمع زیادی از آنها زیر خط فقر قرار دارند، به یقین دولت را با شرایط بحرانی مواجه می‌کند. به همین دلیل است که اعلام خط فقر تا این میزان برای مسئولان به یک بحران تبدیل شده و گویا اصل را بر این قرار داده‌اند که تا حد ممکن از اعلام اعداد و ارقام آن و حتی میزان جمعیتی که در این شرایط قرار دارند، امتناع کنند.

حال آنکه از یک سو اعلام خط فقر جزو وظایف دولت است و از سوی دیگر دولت موظف است در دو سال اول برنامه چهارم توسعه در یک برنامه‌‌ریزی مدون افراد دو دهک پایین جامعه را تحت پوشش قرار دهد. به همین دلیل، دومین دلیلی که ممکن است مسئولان را به این سمت سوق دهد که خط فقر را اعلام نکنند، موضوع تعهداتی است که درصورت اعلام خط فقر، دولت موظف به اجرای آن خواهد شد.

وزارت رفاه هم که به طبع مایل است از زیر بار این‌گونه تعهدات قانون برنامه چهارم رها شود، اطلاعات مربوط به وضعیت معیشتی بیش از 70 میلیون جمعیت را مخفی نگه می‌دارد. حال آنکه گویا مسئولان دولتی فراموش کرده‌اند که پاک کردن صورت مسئله، راه‌حل نیست و حتی اگر این روال ادامه یابد و کسی از خط فقر سخن نگوید، چنین واقعیتی حذف نخواهد شد.

به‌ عنوان نمونه، هیچ‌یک از مسئولان نمی‌توانند بر این حقیقت سرپوش بگذارند که دو سال پیش، نزدیک به 11 میلیون نفر زیر خط فقر قرار داشتند و حتی در حال حاضر یک میلیون نفر در نوبت تحت پوشش قرار گرفتن کمیته امداد یا سازمان بهزیستی قرار دارند.

البته اینکه دولت خط فقر را به‌طور رسمی اعلام کند یا نکند در مرحله دوم اهمیت قرار دارد، چرا که آنچه مهم‌تر است آسیب‌شناسی این موضوع است که چرا هر سال تعداد قابل‌توجهی به افرادی که زیر خط فقر زندگی می‌کنند، افزوده می‌شود.

بر هیچ‌کس پوشیده نیست که وقتی اقتصاد بیمار کشور با شاخصه‌هایی مانند افزایش نقدینگی، بیکاری و تورم روبه‌رو است، ساده‌ترین پیش‌بینی افزایش شمار خانواده‌هایی است که هر سال به جای بهبود وضعیت معیشتی در شرایط نامناسب‌تری قرار می‌گیرند.

در این چرخه ناقص اقتصادی که هنوز مسئولان دولتی فکری به حال قشر آسیب‌پذیر نکرده‌اند، شاید چندان مهم نباشد که تعداد افراد زیر خط فقر 2 میلیون باشد یا 20 میلیون؛ بلکه مهم آن است که هر روز به این آمار اضافه می‌شود و متأسفانه از دیدگاه آنها، بهترین راه‌حل ساده‌ترین است که با پاک‌کن فراموشی، خط فقر را به‌طور کامل پاک کنیم.

به هر حال شاید بهترین راه‌حل این باشد که نهادهای غیردولتی به جز دولت، موظف شوند تا آمار واقعی این حقیقت اجتماعی را مطرح کنند تا شاید با اعلام آمار و ارقامی که ریشه در واقعیات جامعه دارد، برخی‌ها از خواب غفلت بیدار شده و یادشان بیفتد که در تمام دنیا بالا رفتن تعداد افراد زیر خط فقر یک بحران است و ایران سال‌ها است که شاهد سیر صعودی این معضل است.

بحرانی که حتی خطرناک‌تر از مسایل سیاسی و امنیتی، می‌تواند کشور را با مشکلات جدی مواجه کند؛ چرا که نارضایتی مردمی که هر روز وضعیت معیشتی‌شان را بدتر از روز گذشته می‌بینند، خود به تنهایی کافی است که یک دولت را با بحران مواجه کند.