همشهری آنلاین- رابعه تیموری: کاروانسرای «مشصفرعلی صفری» در خیابان امینالملک کنونی قرار داشت. او در مهماننوازی کم نمیگذاشت، ولی گاهی در این کاروانها افراد قمارباز و زورگیری وجود داشتند که نیمهشب دور هم جمع میشدند تا بختشان را امتحان کنند یا از خرج و مخارج سفر خاطر جمع شوند یا هست و نیستشان را ببازند. این افراد اگر روی دور باخت بودند نیمهشب با عربدهکشی و حریفطلبی حیاط کاروانسرا را روی سرشان میگذاشتند و امان سایر کاروانیان را میبریدند. یکی از مزایای واردشدن از دروازه قزوین «قپان» کردن آسان و بیدردسر بار کاروانها بود. چند کیلومتر آنسوتر از کاروانسرای مش صفرعلی و در محلی که اکنون دوراهی قپان نامیده میشود، باسکول چند تنی وجود داشت که بار پنبه، بنشن، گندم و جو کاروانها را اندازهگیری یا به قولی «قپان» میکرد.این باسکول دیجیتالی نبود، ولی حاج رضا مو را از ماست میکشید و اگر در اندازهگیری بار عیب و ایرادی وجود داشت از نگاه او دور نمیماند. شاگردان حاج رضا هم دفتر و دستکی داشتند که نوع و مقدار بار کاروانها را ثبت و ضبط میکردند. سیاههای که آنها به کاروانداران میدادند نزد همه اعتبار داشت. «علیمحمد حیدری» از شهروندان و کاسبان قدیمی محله امامزاده حسن(ع) است. او از قول پدرش نقل میکند: «بعضی از تجار و کاروانداران شاگردان حاج رضا را تطمیع میکردند تا وزن بار آنها را بیشتر بنویسد، ولی حاج رضا از آنها زهر چشم گرفته بود و از ترس غضب او دست از پا خطا نمیکردند.»
سالهاست از قپان حاج رضا خبری نیست و به جای کاروانهای پرهیاهو و ردیف اسب و شتر و درشکههای پر بزک ودوزک، فقط موتورسیکلتها و خودروهای پرسروصدا از دوراهی قپان میگذرند. فروشگاههای کیف و کفش بازار امامزاده حسن(ع) هم جای کاروانسرای مش صفرعلی را پر کرده و از هیاهو و بروبیای این کاروانسرای قدیمی فقط خاطرهای دور باقی مانده است.